رمان عشق صوری پارت 173 - رمان دونی

 

دندونامو روی هم فشردم و با خشم جواب دادم:

-مشخص نیست !؟ میخوام از این جهنم برم

از قاب در اومد بیرون.درو پشت سر خودش محکم بست و بعد گفت:

-تو هیچ جا نباید بری! هیچ جاااا

پوزخند زدم و جلوتر رفتم و گفتم:

-من از اینجا میرم و هیشکی هم‌نمیتونه جلوم رو بگیره.

چون اینو گفتم به سمتم پا تند کرد و کیفم رو ازم گرفت و محکم‌کوبوند به سمت کمد و گفت:

-تو هیجا نمیری!هیچ جا…

مثل دیوونه ها یه جمله رو پشت سر هم تکرار میکرد.
خشمگین تر از همیشه براندازش کردم.
چرا جاهامون عوض شده بود؟
چرا بجای اینکه من کفری باشم اون بود که حق به جانبانه منو تماشا میکرد و از خشم زیاد به نفس نفس افتاده بود !؟
نگاهی به ساکم انداختم و بعد سرم رو به آرومی چرخوندم سمتش و پرسیدم:

-تو راجع به من چی با خودت فکر کردی؟اینکه می مونم و بودن اون زن رو اینجا تحمل میکنم ؟
زنی که تو پنهونی صیغه اش کردی؟
تو چرا از شرم‌نمی میری….؟
تو چرا اینقدر پررویی آخه ؟

چند قدم اومد جلو و گفت:

چند قدم اومد جلو و گفت:

-من همچی رو حل میکنم شیدا…

دستهامو مشت کردم و برافروخته تر از همیشه با صدایی که در کنترل ولومش خیلی هم‌موفق نبودم گفتم:

-حالم ازت بهم میخوره وقتی میگی حلش میکنی! حلش میکنم حلش میکنم حلش میکنم…
چی رو حل میکنی؟
چی مونده که بشه حلش کرد!؟
بزار من برم…بزار بزم…اینجا و همه چیز برای تو و زن و بچه ات.بزار برم…بزار برم

اون آخرای صحبتهام دیگه عصبانی نبودم.
عاجز بودم و اشک می ریختم.
اشکهایی که روی گونه هام سرازیر میشدن…
چقدر بی پناه بودم.بی پناه و درمونده!
تا اشکهام رو دید اومد سمتم و گفت:

-شیدا…گریه نکن!

دستهاش رو از هم باز کرد تا بغلم بکنه اما من با دو دست هلش دادم عقب و گفتم:

-به من دست نزن عوضی…من حالم ازت بهم میخوره…ازت متنفرمممم…متنفرم…

رقت عقب.دور ایستاد و گفت:

-شیدا…روزی هزار وعده هم که از این حرفها بزنی من محاله بزارم بری پس…

مکث کرد.نفس عمیقی کشید و گفت:

-پس به جدایی فکر نکن…حتی واسه یه لحظه این اتفاق هیچوقت نمیفته….

چون این حرفهارو زد با عجله از اتاق بیرون رفت و درو هم از بیرون قفل کرد…

تقرییا یک ساعتی بود که کنار تخت روی زمین نشسته بودم و زانوی غم بغل گرفته بودم.
من اصطلاح دیگه ای برای این حالت تاسف بار خودم نداشتم.
حبس شده بودم.درست عین پرنده ای که حق بیرون رفتن از قفس رو نداره.
پرنده ای وه باید تو قفسش بمونه و فقط وقتی میتونه دور و اطراف رو ببینه که صاحبش اون قفسه رو حرکت بده و جا به جا کنه !
کلید که توی قفل چرخیده شد سرم رو از روی زانوهام برداشتم و به سمت در نگاه کردم.
توقع داشتم فرهاد رو ببینم اما اینطور نشد.
خدمتکار بود که سینی به دست اومد داخل.
غذا آورده بود….هه!
من کوفت هم نمیتونستم بخورم چه برسه به غذا !
دردهام عین حناق گیر کرده بودن توی گلوم و من حای توان قورت دادن همون رو هم نداشتم.
درو بست و اومد سمتم.
تو فاصله چندقدپی ایستاد و پرسید:

-شیدا خانم سینی رو بزارم کجا ؟

جوابی ندادم.احساس میکردم حتی اونا هم فهمیدن من چقدر بیچاره ام.
چون سکوتم طولانی شد دوباره پرسید:

-شیدا خانم….کجا میخواد غذا میل کنید !؟

از روی زمین بلند شدم و چند قدم به سمتش رفتم.بهش خیره شدم.
اون منتطر جواب سوال بود و من خودم هزار سوال بی جواب داشتم.
با بی پاسخ گذاشتن حرفش پرسیدم:

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان چشم های وحشی روژکا به صورت pdf کامل از گیلدا تک

      خلاصه رمان:   دختری به نام روژکا و پسری به نام فرهمند پارسا… دخترمون بسکتبالیسته، همزمان کتاب ترجمه میکنه و دانشگاه هم میره پسرمون استاد دانشگاهه     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 3 تا الان رای نیامده!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور

  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره . دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غرور پیچیده

  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت فیته و سال هاس وعده ازدواجش داده شده، اما سرافینا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم

    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند و نه مثل شیر رام می شوند گرگ، گرگ است

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رویا
رویا
2 سال قبل

دیگه خیلی چرت شده میخوای روزی یه خط بنویسی بد نیست هاا هر روز کمترش میکنی هر چه اعتراض میکنن هم اهمیت نمیدی

ana
ana
2 سال قبل

تو رو خدا پارت هارو زیادتر بزار همش منتظریم آخریم یه دقیقه تمام

Mahi
Mahi
2 سال قبل

رمان کوتاهه ، موضوع مشخصی نداره همش داره طولانی میشه فقط ، خیلی داره چرت میشه

جانان
جانان
2 سال قبل

اصلا این حجم از اتفاقات هیجان انگیز که تو هر پارت رمان اتفاق میفته تو مخیله آدم نمیگنجه

Narges
2 سال قبل

بابا حداقل فرار کنههه عه چقد حرص بخوریم از دست اییییین😂😑🗿

انبه
انبه
2 سال قبل

وای خدا دارم دیوونه میشم چرا این شیدا اینقدر دست و پا چلفتیه اه 😶🙁🙁

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x