گلین را روی ویلچر گذاشتند، جیغ میزد زیادی درد میکشید.
– ببرینش اتاق زایمان… سی و هشت هفته و سه روزشه، کیسه آبش پاره شده.
جنسیت پسره ، مادر بیست ساله ست.
پرستارهای دیگر سر تکان دادند ، نریمان با وحشت دنبالش میدوید ، میترسید بلایی سر همسر یا پسرش بیاید. دست زنش را محکم گرفت
– آروم باش من همینجام نترس گلینم… یاقوتِ من!
گلین گریه میکرد و گاهی جیغ میکشید
– رهامنکن نریمان… بچه ام…
اگه چیزی ام شد مواظبش باش.
اخم هایش درهم شدند ، چیزی اش میشد؟
– حرف بیخود نزن، خودت مواظب بچمونی.
او را به اتاق عمل بردند و نریمان پریشان در راهروی بیمارستان نشست.
اگر به موقع نمیرسید چه میشد؟
حتی فکرش آزارش میداد.
– باید آمپول بی حسی بزنیم!
قرار نبود بیهوش شوند، باید میدید چگونه آمدن فرزندش را.
پاهایش را باز کرده بود و با وجود درد نمیتوانست به معذب بودن فکر کند.
نمیدانست چقدر زور کرد که ماما دستی به پیشانی عرق کرده اش کشید.
– سر بچه توی لگن گیر کرده، لگن کوچیکه و بچه ازش عبور نمیکنه…
باید سزارین فوری رد کنین، زود باشین!
گلین باترس به آنها خیره شد.
سزارین؟
او از سزارین وحشت داشت، شنیده بود که هفت لایه از شکمش را میبُرند.
فئـــْودآٰل|•🍃
#پارت344
– خواهرم کجاست ؟ گلین کجاست؟
نریمان به یاسر و خیرالله پریشان خیره شد ، هرسه پریشان بودند و نریمان از حجم آن استرس و وحشت خسته بود.
از جایش بلند شد و دست روی شانه ی یاسر گذاشت.
– سلام آقا خیرالله ، سلام یاسر!
گلین تو اتاق عمله، انگار زمان زایمانش شده.
یاسر پوف کشید.
نریمان سعی کرد تعجبش را نشان ندهد که آنها چگونه باخبر شده اند، یاسر دست داخل موهایش انداخت و هردو به نریمان سلام کردند.
– کی بهتون گفت اینجاییم؟
یاسر نگاهش را به نریمان دوخت و با حرصی که بخاطر ترسش بود لب زد:
– کلاغا خبر دادن !
خب معلومه!
رفتم خونه بهش سر بزنم، آب دیدم که ریخته و بهش دست زدم فهمیدم مال کیسه آب جنینه !
از طرفی هم ساک خودش و بچه نمونده بود.
مکث کرد و به بیمارستان اشاره کرد.
– به علاوه اینجا تنها بیمارستانه این اطرافه.
نریمان باابروهای بالا رفته سرش را تکان داد.
– از کی اونجاست پسرم؟
نریمان دستش را پشت گردنش برد، خیرالله به او گفته بود پسرم و یعنی جای بخشیدن برایش بود.
– به محض اینکه رفتم توی خونه دیدم کیسه آبش پاره شده، فورا آوردمش اینجا.
سه ساعته توی اتاق عمله، انگار سزارین شده!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 131
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
همین بعد از سه هفته
اون موقع جنسیت بچه تا دنیا نیومده بود که مشخص نبود
یاسر متخصص چی بود که آب رو زمین ریخته رو فهمیده مال کیسه آب گلین بوده😂😂
سلام نویسنده عزیز آخه این چیه پارت گذاری کردی این رو همنمینوشتی بعد حدود یک ماه این شد پارت یکمی طولانی تر پارت گذاری میکردی خوب اصا منظم پارت گذارینمیشه حالاهم….