رمان ناسپاس پارت 119 - رمان دونی

 

راست میگفت.
امیر سام ، مامان نسرین یا ننجون نبود که بشه به راحتی گولشون زد اما حتی اگه منو از حیاط خونه هم حلق آویز میکرد من باز راست ماجرا رو نمیزاشتم کف دستش به هزاران دلیل مشخص و محکم !
تو سکوت کامل بهش خیره موندم تا وقتی که دوباره سوالش رو تکرار کرد:

-توی این یک هفته کدوم گوری بودی !؟ تو اصلا داری چیکار میکنی !؟
با کیا میپری…این کارت چیه که نه ازش آدرس میدی نه نشون…
این اصلا چه کاریه که تو فقط جمعه ها میتونی بیای پیش خانوادت !؟

نمیفهمیدم!
جواب این سوالها به اون چه ربطی میتونست داشته باشه!؟
وقتی تو سکوت کامل بهش نگاه میکردم ناخوداگاه چشمم رفت سمت کبودی گردنش.
یه خونمردگی خیلی محو بود که با یه کم دقت میشد دیدش.
جای میک زدن بود اگه نخورده باشه به مبل !هه!
یا سلدارو پیدا کرده بود یا دوست دختر جدیو گرفته بود که باید اعتراف کنم
هردو مورد تلخ بودن واسه من.
واسه منی که امیرسام اولین پسری بود که ازش خوشمم اومده بود.
آب دهنمو قورت دادم و در ظاهر محکم گفنم:

-از خودت بپرس نسبتت با من چیه و اگه جوابی گیرت اومد بعد بیا تا جواب سوالهاتو بدم.

با گفتن این حرف کیفمو روی دوشم انداختم و از کنارش رد شدم و رفتم سمت اتاقم…

با گفتن این حرف کیفمو روی دوشم انداختم و از کنارش رد شدم و رفتم سمت اتاقم.
چرخید سمتم…من سنگینی نگاه هاش رو کاملا روی خودم احساس میکردم حتی یا وجود اینکه پشتم به سمتش بود.
دوستش داشتم ولی این دوست داشتن باید دفن میشد.
باید بین من و قلبم و خدا تا همیشه مثل یه راز پنهون می موند.
صدای قدمهاش رو پشت سر شنیدم بعد هم که با قلدری گفت:

-من این حرفهای مفت حالیم نیست…خوب میدونی داری یه غلطایی میکنی!
بگو ساتو…بگو ببینم داری دور از چشم بقیه چه غلطی میکنی!

از کوره دررفتم.
ناگهان ایستادم و بعد چرخیدم سمتش و داد زدم:

-یه تو هیچ ربطی نداره عوضی اصلا فکر کن تن فروشی میکنم فکر هرزگی میکنم به تو چه…

حرفم تموم نشده بودکه دستس بالا رفت و با شدت زیادی روی صورتم فرو اومد.
و این سیلی اونقدر سنگین بود که برق از چشمهاشم پروند!
سرم کج شد و دستم ناخوداگاه روی پوست صورتم نشست.
برافروخته و عصبانی گفت:

-تو غلط میکنی حتی به اینکارا فکر کنی!؟
تو داری چه گهی میخوری!؟

مکث کرد.یک گام جلو تر اومد و خیره تو چشمهای بی فروغ من سوال بعدیش رو با خشم بیشتری به زبون آورد:

-اصلا این خَیر کیه که یهو سرو کله اش پیدا شد و پول آزادی مادرتو داد هاااا؟!کیه؟

دستم هنوز روی لپم بود.
همون قسمتی که دست اون حسابی از خجالتش دراومده بود.
خیره به چشمهاش عقب عقب رفتم و همزمان گفتم:

-تو کی هستی !؟

رسیدم به سکوی جلوی اتاقم.دستمو از روی صورتم که شک نداشتم الان مثل لبو سرخ شده پایین آوردم و خودم جواب سوالی که پرسیده بودم رو دادم و گفتم:

-تو امیرسام مرصادی پسر امیرارسلان مرصاد.
هیچ نسبتی هم با من نداری.هیچ نسبتی جز اینکه مادربزرگم یه زمانی وقتی که چشم و چالش درست می دید و دستهاش توان داشتن آشپز ، مطبخ پدرت بود!
تو حتی حق نداری به من بگی کجا بودم با کی بودم چیکار کردم چیکار نکردم
حق نداری سوال پچیم کنی وقتی ربطی بهم نداری و ربطی بهت ندارم.
تو فقط باید یه کار بکنی!
اینکه سرتو بندازی تو لاک خودت و کارای لعنتی خودت رو انجام بدی…

قفسه ی سینه ام جوری بالا و پایین پیشد که انگار نفسم داره به سختی بالا میاد ولی بیشتر بخاطر ترس از عوارض همچین صراحتی در برابر اون بود.
آب دهنمو قورت دادم و با یه مکث کوتاه گفتم:

-دیگه نمیخوام ببینمت عوضی!

ازش رو برگردوندم و دویدم سمت اتاقم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ساقی شب به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

      خلاصه رمان :   الارا دختر تنها و بی کسی که توی چهار راه گل میفروشه زنی اون رو می بینه و سوار ماشیتش میکنه ازش میخواد بیاد عمارتش چون برای بازگشت پسرش از آمریکا جشنی گرفته الارا رو برای کمک به خدمتکار هاش می بره بجای کمک به خدمتکارهاش میشه دستیار شخصی پسرش در اون مهمونی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماهرخ
دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام

  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…! مرد نفس سنگینش را بیرون داد.. گفتنش کمی سخت بود

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیتاریست شرور به صورت pdf کامل از ماه پنهان و هانیه ثقفی نیا

    خلاصه رمان :   داستان درباره دختری به اسم فرنوشه که شب عروسیش، بی رحمانه مورد تجاوز گیتاریست شیطان پرستی قرار میگیره و خانوادش اونو از خودشون میرونن. درنهایت فرنوش مجبور میشه به عقد اون مرد مرموز دربیاد ولی با آشکار شدن رازهای زیادی به اجبار پا به دنیایی میذاره که به سختی ازش فرار کرده بوده و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
SARINA
SARINA
2 سال قبل

چرا انقد کم پارت میزاری
لطفا هر شب پارت بزار اگه زحمتی نیس

هلنا
هلنا
2 سال قبل

یک کف کمه همه دست بزنین که یه دست صدا نمیدم 🙄  😏 

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط هلنا
....
....
2 سال قبل

یه کف به افتخار ساتوی خودمون 😂 😂 😂

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x