رمان هم دانشگاهی جان پارت ۸۲ - رمان دونی

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۸۲

.

 

 

 

داشتم با آقای خودم صحبت میکردم که صدای زنگ گوشی ام بلند شد و دیگر اجازه ی صحبت نداد

از جیبم بیرون کشیدمش

اسم کارن خود نمایی میکرد

تنها رفیقی که نگه داشته بودمش!

کلید سبز را فشردم و منتظر صحبتش شدم

+ کجایی اریا؟

لحنش لحن همیشگی نبود

کمی نگران شدم

_ مشهدم کارن..چرا؟چیزی شده؟

در گفتن حرفش مردد بود

_ چیشده کارن؟

چرا چیزی نمیگی؟

من من کنان به حرف آمد

توپش پر بود

+ دلوین داره عقد می‌کنه تو مشهدی؟

رفتی مشهد که چی؟

من چی شنیدم؟

کارن چه می گفت؟

دلوین؟

دلوین من داشت عقد میکرد و من بیخبر بودم؟

قلبم تیری کشید

مراعات قلب مرا نکرد که این چنین گفت؟

وقت،وقت سکوت و درد کشیدن نبود

باید میگفتم هر آنچه که نگفتم..

_ نذار این عقد سر بگیره کارن

نذار..

صدای کلافه اش را می شنیدم

گوشی را از کنار گوشم فاصله دادم و قطعش کردم..

تیر بدی که توی قلبم کشید حالم را داغون کرد..

با آخ بدی زمین افتادم و بعد هم سیاهی مطلق..

 

(دلوین)

دلم شور عجیبی میزد

حال بدی داشتم

ساعت یک ظهر بود

مامان علی رو دعوت کرده بود..

با خستگی زیاد به در خانه رسیدیم

شک نداشتم که علی فهمیده حالم بد است..

به در خانه رسیدیم در را باز کردم

برای صحنه سازی مجبور به لبخند بودم

لبخندی زدم و به صورتش نگاه کردم

_ مرسی علی..خیلی خوش گذشت

چشمکی زدم و از ماشینش پیاده شدم

بعد هم به طرف در رفتم و زنگ را فشردم

صدای خوشحال فندق رو میفهمیدم که اومدم اومدم میکرد..

علی هم پیاده شد و با دسته گل کنار من ایستاد

نیکا در را که باز کرد به بغل کشیدمش

نیکا: کجا بودی خاله؟

دلم برات تنگ شده بود

سرش را به عقب بردم و به صورتش نگاه کردم

_ منم دلم برات تنگ شده بود عمر من..

پس از من نوبت علی بود که نیکا رو به بغل بگیره..

اول از همه وارد خونه شدم و بعد از من هم نیکا و علی

صدایم را در سر انداختم

_سلااااام اهالی خونه ما اومدیمم

صدای مامان از آشپز خونه میومد..

مامان: خوش اومدین مادر بشینین ما هم الان میایم

علی نشست و من هم کنارش جا گرفتم

خاله و دلارام و مامان همراه از آشپز خونه بیرون اومدن

سلامی به همه کردم و دست دلارام را به زور گرفتم و به اتاقم بردمش

دلم نمیخواست دلارام ازم شکار باشه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پرنیان شب pdf از پرستو س

  خلاصه رمان :       پرنیان شب عاشقانه ای راز آلود به قلم پرستو.س…. پرنیان شب داستان دنیای اطراف ماست ، دنیایی از ناشناخته های خیال و … واقعیت .مینو ، دختریه که به طرز عجیبی با یه خالکوبی روی کتفش رو به رو میشه خالکوبی که دنیای عادیشو زیر و رو میکنه و حقایقی در رابطه با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد )

  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر اخم داشت غر می‌زد: “بعد از یه سال و خرده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرمای دلچسب
دانلود رمان سرمای دلچسب به صورت pdf کامل از زینب احمدی

    خلاصه رمان سرمای دلچسب :   نیمه شب بود و هوای سرد زمستان و باد استخوان سوز نیمه شب طاقت فرسا بود و برای ونوس از کار افتادن ماشینش هم وضعیت و از اینی که بود بد تر کرده بود به اطراف نگاه کرد میترسید توی این ساعت از شب از ماشینش بیرون بره و اگه کاری انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم

    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند و نه مثل شیر رام می شوند گرگ، گرگ است

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستم به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

      خلاصه رمان :   آمین رستگار، مردی سی ساله و خلبان ایرلاین آلمانیه… به دلیل بیماری پدرش مجبور به برگشتن به ایران میشه تا به شغل خانوادگیشون سر و سامون بده اما آشناییش با کارمند شرکت پدرش، سوگل، همه چیز رو به هم می‌ریزه! دختر جوونی که مورد آزار از سمت همسر معتادش واقع شده و طی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
برف
برف
2 سال قبل

عه این یکی اومد پس دوباره مینویسم.همیشه فکر میکردم تنفر عمیق از خود شخصیت اصلی داستان از غیر ممکن ها باشه که ممکن شد.شاید دلوین دلیل دیگه ای هم برای کاراش داره ولی در هر صورت….دختره ی بوووووق بوووووق بووووووق و همچنان بوووووووق😂 این همه مسخره بازی در اورد با احساسات دو نفر بازی کرد بعد سر نماز گریه میکنه میگه چه گناهی کرده که تاوانش اینه😐فحشایی که اون عروسک بچه هه تو برنامه مهمونی میداد به شدت به حس و حال این چند قسمت میخوره😂

برف
برف
2 سال قبل

چرا هرکاری میکنم نظر من ارسال نمیشه

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  برف

ارسال میشه ولی باید بمونی تا ادمین تایید کنه

برف
برف
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

اونکه آره.نمیدونم چرا ارسال دیدگاه رو هرچی میزدم عمل نمیکرد که درست شد

Koosr
Koosr
2 سال قبل

نویسنده جون
هرکی دوس داری
آریا یه تار موهاش هم کم نشه
اوخی دلم خعلی واسه بچم سوخت
یکم جو را و یکم طولانیش کن
لطفاااااااااااااااااااااااااااااا🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🥲🥲🥲🥲🥲

ثنا
ثنا
2 سال قبل

می خواستم اگه میشه هیجانی تر بشه

ثنا
ثنا
2 سال قبل

نه این که خدایی نکرده جسارت کنمااا نه اصلا

ثنا
ثنا
2 سال قبل

یکم هیجانی اش کن بعد داره یکم خسته کننده میشه

سپیده
سپیده
2 سال قبل

محدثه میگم تو گفته بودی این رمان واقعیه تو توی رمان نیستی😂😂😂

محدثه
محدثه
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

نه🥺

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  محدثه

حیف شد😂

Maryam
Maryam
2 سال قبل

این دیگه چه رمانیه.جاهای که میرن خرید و گردش و کافه طولانی و بی کیفیت.اونجایی که باید کیفیت داشته باشه کوتاهه.

kimia majd
kimia majd
2 سال قبل

محدثه جون بنظرت خیلی کم نیست 😂🌈

mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  kimia majd

راس میگه تورو خدا یه پارت دیگه بزار🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  mahsa

عه وا😂😐

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  kimia majd

بابا محدثه ک روزی ۲ پارت میزاره

دسته‌ها
16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x