رمان پروژه عشق پارت 17 - رمان دونی

رمان پروژه عشق پارت 17

 

 

آرسین:بریم

_اره امادم

(از دانشگاه خارج شدیم و هردومون به سمت ماشین آرسین پا تند کردیم درو برام باز کرد نشستم و چشمکی بهش زدم تک خنده مردونه ای کردو پشت ریل جا خوش کرد…)

_تو دست نزن خودم میزارم

(ظبتو روشن کردم و یکی یکی اهنگارو کنار زدم که آهنگ مون لایه پلی شد یکم وول خوردم و همزمان رپاش رو می‌خوندم)

_اخ آخ داغ دلم تازه شد

آرسین:چیشد کدوم داغ ،کجات داغ شده

_خیلی منحرفی پسره پسره

آرسین:پسره ی؟!!!

_بهرحال داغ دلم برای این خواننده تازه شد،مرد

آرسین:مرد نهههههه مرد

_اره

آرسین:خانوم دکتر آدم دق می‌کنه یکم با ملاحظه تر

_تو حالا نگه دار رسیدیم

(همزمان از ماشین پیاده شدیم ،وارد کلینیک شدیم به سمت منشی رفتیم)

آرسین:ببخشید یه سنوگرافی ر

_رحم می‌خوام

+برای بارداری

_نه نه ینی بله

(آرسین خنده کردو دوتا ابروهایش بالا پرید سرشو نزدیک گوشم اورد…)

آرسین:برای اونم خدمت دکتر میرسیم

(دوباره تک خنده ای کرد که یه مشت به بازوهاش زدم…که منشی باز به صدا درومد)

+مثانتون پره

_بله

+چند لحظه صبر کنید صداتون میزنم

(با آرسین رفتم روی صندلی ها نشستم…)

_ینی خدا نکنه اون چیزه باشه

آرسین:اسرا نگران نباش

_ارسین دیدی دکتور گفت شاید باردار نشم…شاید سرطان باشه نمی‌دونم کیست باشه هر کوفته دیگه یی

(ارسین دستمو گرفت و به نرمی فشار داد که جیغی کشیدم،با چشای گشاد شده نگام کرد که تند گفتم)

_دست نزنی الان جیشم میاد

(آرسین قهقه کشیدیدو گفت)

آرسین:دست چی کار به مثانه داره

_داره داره فشار میدی دیگه

آرسین:بحرحال عشق من هیچیت نیس

_پسر چلغوز مصن شما دکتری

آرسین:نه اقاتونم

(قلبم به تپش درومد چقد با دلبری گفت… )

+خانم قائمی بفرمایید

( بلند شدم و همراه آرسین وارد اتاق شدم که با دیدن دکتر که داشت بازی میکرد میخواستم قهقهه بکشم ولی وضع مثانم ناجور بود دکتور مردی میان سال بود نگاهی به ما کرد و دستشو سمتم دراز کرد که با تعجب نگاش کردم نگام به آرسین افتاد که با اخم غلیظی به دکتر خیره شده بود)

+خانم این کاغذو بدید به چی خیره شدید

_هاا آهان سلام آقای دکتر

(کاغذ رو سمتش گرفتم)

+رحم باردار

_نه نه فقط بخاطر کیست سرطان یه همچین چیزی

(سری تکون داد و اشاره به تخت کرد روی تخت دراز کشیدم و لباسمو بالا دادم آرسین با اخم نگاهی بهم انداخت و چشمامشو روی شکمم چرخوند که هول زده لباسمو پایین کشیدم یه تای ابروشو بالا داد و نگاهی با تعجب بهم کرد خجالت کشیدم و رومو ازش گرفتم که صدای خندش به گوشم رسید)

+لباستون رو بالا بکشید

(مانتوم رو دوباره بالا کشیدم که سری تکون داد و اشاره ای به شلوارم کرد از خجالت تو تخت آب شدم{خیلی منحرفین اگه فکرتون به اونجا کشیده شده باشه}شلوارمو یکم پایین کشیدم دستکشاشو توی دستش کرد و یکم دیگه شلوارمو پایین کشید نگاهم به آرسین خورد که با نگاه ترسناکش به دکتر خیره شده بود نگاه دزدیدن از آرسین و ریختن ماده ای سرد روی شکمم همانا تموم پشمای نداشته بدنم سیخ شد اصن پشمام مونده بودن خودم گور به گور شدم…دکتر دستگاه رو روی شکمم به حرکت دراوورد که درحال انفجار بودم صدای دکترو میشندیم که اندازه تخمدان هام رو به پرستار می‌گفت ولی من چشمام رو از شدت WCکه چه عرض کنمW100بود و از شدت شرم بسته بودم بعداز چند دقیقا دکتر دستمالی روی شکمم گذاشت و بلند شد آرسین اومد جلو و با دستمال کاغذی ماده شکمم رو تمیز کرد که گرم شدم دستش وقتی با پوست شکمم برخورد کرد شرم زده رومو برگردوندم که تک خنده ای کردو لباسم رو مرتب کرد دستم رو گرفت همزمان با بلند شدنم بوسه ای روی پیشونیم کاشت که قلبم به شدت بیشتری تپید آروم دستم رو بین دستاش پنجه کردو به سمت دکتر رفت دکتر که نگاهش به برگه بود سرش رو بالا آورد و نگاهی به ما کرد)

+مشکلی ندارید و این دیر پریودشدنتون عادیه زعفران بخورید و روی شکمتون حوله گرم بزارید

(از شدت ذوق که هیچیم نیست و اون دکتری که گفته بود امکان داره بچه دار نشم ولی اشتباه گفت بودم و از شدت جیش هی وول می‌خوردم با بیرون اومدن از اتاق سریع سمت انتها سالن برگشتم و خودم رو چپوندم تو یه سرویس بعداز عملیات های انجام شده از سرویس بیرون اومدم و دستام رو شستم دستام رو نگه داشتم و به بیرون سرویس قدم برداشتم با دیدن آرسین سریع دویدم و دستم رو که خیس بود جلو صورتش تکون دادم که صورتش از قطرات آب خیس شد نگاهی بهش انداختم و بدوووووو به طرف پله ها دویدم و سریع بالا رفتم و کنار ماشین ایستادم سمت اومد که گفتم)

+اصن قبول نیست اینجا بن بسته

آرسین:خیلی هم عالی ما که میرسیم خونه شما

(زبونی واسش دراووردم و دستوری گفتم)

_باز کن این در لامصب رو

(آرسین یه تابه ابروشو بالا داد )

آرسین:دستور دیگه ندارید

_نه باز کن

(آرسین تک خنده ای کرد قلدری زیرلب گفتو ریمتو زد با هم سوار ماشین شدیم،نگاهی بهم انداخت که سریع گفتم)

_پیش به سوی کافی شاپپ

(خنده ای کرد که خودمم خندم گرفت هرهری کردم که ادا مو دراوورد)

_هه هه هه بامزه

آرسین:هه هه هه

_رررررر

آرسین:رررر

_خخخخ

آرسین:خخخخخ

(یه نگاهی بهش کردم که مس الاغا ادامو درمی‌آورد دیگه نمیتونستم خودمو نگهدارم که قهقهه کشیدم و به صورتش اشاره کردم)

_قیافشو

(خودشم خنده با مزه ای کرد که دلم ضعف می‌رفت)

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مانلی
دانلود رمان مانلی به صورت pdf کامل از فاطمه غمگین

    خلاصه رمان مانلی :   من مانلیم…..هجده سالمِ و از اونجایی که عاشق دنیای رنگ‌ها هستم، رشته هنر رو انتخاب کردم و در حال حاضر   سال آخر هنرستان رو پشت سَر می‌ذارم. به نظرم خیلی هیجان انگیزِ  که عاشق نقاشی و طراحی باشی و تو رشته مورد علاقه‌ات تحصیل کنی و از بازی با رنگ‌ها لذت ببری. در کنار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جانان

    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و مادرش می دهد و آنها فکر می کنند جانان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدم و حوا pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :   نمی دانی که لبخندت خلاصه ای از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده برای استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده …. باور نمی کنی که من از ملکوت نگاه تو به عرش رسیدم …. حرف های تو بارانی بود که زمین لم یزرع دلم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ۲۸ گرم به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

    خلاصه رمان:   راحیل با خانواده عمش زندگی میکنه شوهر عمش بخاطر دزده شدن ۲۸ گرم طلا راحیل قرار بندازه زندان و راحیل مجبور میشه خونش بده اجاره و با وارد شدن شاهرخ خسروانی داستان وارد معمایی میشه که ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
iman ghaderi
iman ghaderi
3 سال قبل

سلاممممم خانم نویسنده ببخشید چند پارت داره رمانتون

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  iman ghaderi

و علیکم خب خودتون سیر میکنید دیگه🌺✨

Asi
Asi
3 سال قبل

سلاممممممممم
تو خوبی،سلام دارن خدمتتون😂⁦♥️⁩
فداتشم
چشم
نه دیگه اینشو نمیگم هیجان داشته باشه😂😂⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩

Slin
Slin
3 سال قبل

میدونم زیاد حرف میزنم ولی خب عاشق رمانت شدم Asiاز خلاقیتت کم کننننن😂💔

Slin
Slin
3 سال قبل

ببین تعریفتو کردم اشتباهی گفتم چلاغ عه واقعا گفتم چلاغ خب حالا😂❤

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  Slin

نه نه راحت باش چلاغ چیه 😂😂⁦❤️⁩⁦❤️⁩
فداتشم

Slin
Slin
3 سال قبل

ای داش مردم دهنت سرویسه به مولا اسرا دستت چلاغ نه یعنی دستت طلا اره

Slin
Slin
3 سال قبل
پاسخ به  Slin

اصلا😂😂ولی خب بالا بالا ببینمت

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  Slin

فداتم داوش اصن در کمال آرامش بسر ببر 😂😂😂 دستی چلاغ دستی طلا مرگت را نبینم سلین😂⁦❤️⁩میسییی عاشقتم بمولا

سوگند
سوگند
3 سال قبل
پاسخ به  Slin

سیلاااااااام خوبی خوشی ننه بابا خوبن
عالی بود
پارت بده
این رمان چند پارته

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x