10 دیدگاه

رمان پروژه عشق پارت 17

4
(1)

 

 

آرسین:بریم

_اره امادم

(از دانشگاه خارج شدیم و هردومون به سمت ماشین آرسین پا تند کردیم درو برام باز کرد نشستم و چشمکی بهش زدم تک خنده مردونه ای کردو پشت ریل جا خوش کرد…)

_تو دست نزن خودم میزارم

(ظبتو روشن کردم و یکی یکی اهنگارو کنار زدم که آهنگ مون لایه پلی شد یکم وول خوردم و همزمان رپاش رو می‌خوندم)

_اخ آخ داغ دلم تازه شد

آرسین:چیشد کدوم داغ ،کجات داغ شده

_خیلی منحرفی پسره پسره

آرسین:پسره ی؟!!!

_بهرحال داغ دلم برای این خواننده تازه شد،مرد

آرسین:مرد نهههههه مرد

_اره

آرسین:خانوم دکتر آدم دق می‌کنه یکم با ملاحظه تر

_تو حالا نگه دار رسیدیم

(همزمان از ماشین پیاده شدیم ،وارد کلینیک شدیم به سمت منشی رفتیم)

آرسین:ببخشید یه سنوگرافی ر

_رحم می‌خوام

+برای بارداری

_نه نه ینی بله

(آرسین خنده کردو دوتا ابروهایش بالا پرید سرشو نزدیک گوشم اورد…)

آرسین:برای اونم خدمت دکتر میرسیم

(دوباره تک خنده ای کرد که یه مشت به بازوهاش زدم…که منشی باز به صدا درومد)

+مثانتون پره

_بله

+چند لحظه صبر کنید صداتون میزنم

(با آرسین رفتم روی صندلی ها نشستم…)

_ینی خدا نکنه اون چیزه باشه

آرسین:اسرا نگران نباش

_ارسین دیدی دکتور گفت شاید باردار نشم…شاید سرطان باشه نمی‌دونم کیست باشه هر کوفته دیگه یی

(ارسین دستمو گرفت و به نرمی فشار داد که جیغی کشیدم،با چشای گشاد شده نگام کرد که تند گفتم)

_دست نزنی الان جیشم میاد

(آرسین قهقه کشیدیدو گفت)

آرسین:دست چی کار به مثانه داره

_داره داره فشار میدی دیگه

آرسین:بحرحال عشق من هیچیت نیس

_پسر چلغوز مصن شما دکتری

آرسین:نه اقاتونم

(قلبم به تپش درومد چقد با دلبری گفت… )

+خانم قائمی بفرمایید

( بلند شدم و همراه آرسین وارد اتاق شدم که با دیدن دکتر که داشت بازی میکرد میخواستم قهقهه بکشم ولی وضع مثانم ناجور بود دکتور مردی میان سال بود نگاهی به ما کرد و دستشو سمتم دراز کرد که با تعجب نگاش کردم نگام به آرسین افتاد که با اخم غلیظی به دکتر خیره شده بود)

+خانم این کاغذو بدید به چی خیره شدید

_هاا آهان سلام آقای دکتر

(کاغذ رو سمتش گرفتم)

+رحم باردار

_نه نه فقط بخاطر کیست سرطان یه همچین چیزی

(سری تکون داد و اشاره به تخت کرد روی تخت دراز کشیدم و لباسمو بالا دادم آرسین با اخم نگاهی بهم انداخت و چشمامشو روی شکمم چرخوند که هول زده لباسمو پایین کشیدم یه تای ابروشو بالا داد و نگاهی با تعجب بهم کرد خجالت کشیدم و رومو ازش گرفتم که صدای خندش به گوشم رسید)

+لباستون رو بالا بکشید

(مانتوم رو دوباره بالا کشیدم که سری تکون داد و اشاره ای به شلوارم کرد از خجالت تو تخت آب شدم{خیلی منحرفین اگه فکرتون به اونجا کشیده شده باشه}شلوارمو یکم پایین کشیدم دستکشاشو توی دستش کرد و یکم دیگه شلوارمو پایین کشید نگاهم به آرسین خورد که با نگاه ترسناکش به دکتر خیره شده بود نگاه دزدیدن از آرسین و ریختن ماده ای سرد روی شکمم همانا تموم پشمای نداشته بدنم سیخ شد اصن پشمام مونده بودن خودم گور به گور شدم…دکتر دستگاه رو روی شکمم به حرکت دراوورد که درحال انفجار بودم صدای دکترو میشندیم که اندازه تخمدان هام رو به پرستار می‌گفت ولی من چشمام رو از شدت WCکه چه عرض کنمW100بود و از شدت شرم بسته بودم بعداز چند دقیقا دکتر دستمالی روی شکمم گذاشت و بلند شد آرسین اومد جلو و با دستمال کاغذی ماده شکمم رو تمیز کرد که گرم شدم دستش وقتی با پوست شکمم برخورد کرد شرم زده رومو برگردوندم که تک خنده ای کردو لباسم رو مرتب کرد دستم رو گرفت همزمان با بلند شدنم بوسه ای روی پیشونیم کاشت که قلبم به شدت بیشتری تپید آروم دستم رو بین دستاش پنجه کردو به سمت دکتر رفت دکتر که نگاهش به برگه بود سرش رو بالا آورد و نگاهی به ما کرد)

+مشکلی ندارید و این دیر پریودشدنتون عادیه زعفران بخورید و روی شکمتون حوله گرم بزارید

(از شدت ذوق که هیچیم نیست و اون دکتری که گفته بود امکان داره بچه دار نشم ولی اشتباه گفت بودم و از شدت جیش هی وول می‌خوردم با بیرون اومدن از اتاق سریع سمت انتها سالن برگشتم و خودم رو چپوندم تو یه سرویس بعداز عملیات های انجام شده از سرویس بیرون اومدم و دستام رو شستم دستام رو نگه داشتم و به بیرون سرویس قدم برداشتم با دیدن آرسین سریع دویدم و دستم رو که خیس بود جلو صورتش تکون دادم که صورتش از قطرات آب خیس شد نگاهی بهش انداختم و بدوووووو به طرف پله ها دویدم و سریع بالا رفتم و کنار ماشین ایستادم سمت اومد که گفتم)

+اصن قبول نیست اینجا بن بسته

آرسین:خیلی هم عالی ما که میرسیم خونه شما

(زبونی واسش دراووردم و دستوری گفتم)

_باز کن این در لامصب رو

(آرسین یه تابه ابروشو بالا داد )

آرسین:دستور دیگه ندارید

_نه باز کن

(آرسین تک خنده ای کرد قلدری زیرلب گفتو ریمتو زد با هم سوار ماشین شدیم،نگاهی بهم انداخت که سریع گفتم)

_پیش به سوی کافی شاپپ

(خنده ای کرد که خودمم خندم گرفت هرهری کردم که ادا مو دراوورد)

_هه هه هه بامزه

آرسین:هه هه هه

_رررررر

آرسین:رررر

_خخخخ

آرسین:خخخخخ

(یه نگاهی بهش کردم که مس الاغا ادامو درمی‌آورد دیگه نمیتونستم خودمو نگهدارم که قهقهه کشیدم و به صورتش اشاره کردم)

_قیافشو

(خودشم خنده با مزه ای کرد که دلم ضعف می‌رفت)

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
iman ghaderi
iman ghaderi
2 سال قبل

سلاممممم خانم نویسنده ببخشید چند پارت داره رمانتون

Asi
Asi
پاسخ به  iman ghaderi
2 سال قبل

و علیکم خب خودتون سیر میکنید دیگه🌺✨

Asi
Asi
2 سال قبل

سلاممممممممم
تو خوبی،سلام دارن خدمتتون😂⁦♥️⁩
فداتشم
چشم
نه دیگه اینشو نمیگم هیجان داشته باشه😂😂⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩

Slin
Slin
2 سال قبل

میدونم زیاد حرف میزنم ولی خب عاشق رمانت شدم Asiاز خلاقیتت کم کننننن😂💔

Slin
Slin
2 سال قبل

ببین تعریفتو کردم اشتباهی گفتم چلاغ عه واقعا گفتم چلاغ خب حالا😂❤

Asi
Asi
پاسخ به  Slin
2 سال قبل

نه نه راحت باش چلاغ چیه 😂😂⁦❤️⁩⁦❤️⁩
فداتشم

Slin
Slin
2 سال قبل

ای داش مردم دهنت سرویسه به مولا اسرا دستت چلاغ نه یعنی دستت طلا اره

Slin
Slin
پاسخ به  Slin
2 سال قبل

اصلا😂😂ولی خب بالا بالا ببینمت

Asi
Asi
پاسخ به  Slin
2 سال قبل

فداتم داوش اصن در کمال آرامش بسر ببر 😂😂😂 دستی چلاغ دستی طلا مرگت را نبینم سلین😂⁦❤️⁩میسییی عاشقتم بمولا

سوگند
سوگند
پاسخ به  Slin
2 سال قبل

سیلاااااااام خوبی خوشی ننه بابا خوبن
عالی بود
پارت بده
این رمان چند پارته

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x