شیلا:من گفتم تو هیچیت نیس،ولی گوش که نیس درو دروازس ازیکی میره تو ازاون یکی بیرون میاد
باران:بهبه بهبه چه مثال زیبایی
_باشه دیگه نشو مرد دوهزار چهره
باران:بهبه بهبه
روژین:ای زهرمار
_بهبه بهبه
شیلا:فقه تو مونده بودی
_بحرحال ازاین بحث ها بگزریم
آرمین:گرفتی ازمایشتو
_اره کمکاری تیروئیدِ مس بکهیونننن
شیلا:ای خدااا باز شرو کرد این گونجوته این گونمونجوته «دوستان کُرد دقت کنید»
باران:ببند
_واسا خاله دایی کی میان
باران:دوماه دیگه گفتن هوا بهتر شه میان
آرسین:برم یقشونو بچسپم پ چیشد این سفارشات
باران:ارمش خود را حفظ کن برادر من
(نگاه گذرایی به کافه انداختم،چشمم که به روژین،اهورا افتاد مس دوربین روشون زوم کردم )
_اخه در ملاعام
اهورا:خوب که چی
_هیچی والا ،شما ادامه بدید برای عشق پر برکت این دو گنجشک صلوات
ارمین:بزنید کف قشنگرو،ارسین بوزینه تندتر بزن چلاغ،کیان صدا نداره
شیلا:بسه آرمین
آرمین:باشه عزیزم
_یکی از یکی عوق تر
(آرسین دسته صندلی مو گرفت و به طرف خودش کشید کنار گوشم با شیطنت توی لحنش ادامه داد)
آرسین:میخوای یه عوق نشونت بدم
(همونطور که سرمو چرخوندم تا هرم نفساش به پوسنم نخوره…)
_نه نه خیلی ممنون من ازین غلطا بهم نیومده
(آرسین یه ابروشو بالا داد که سفارش هارو آوردن)
روژین:راستی امسال فارغالتحصیل میشیم
_هوممممممممم
باران:اره باید یه کمپانی برای کارآموزی پیدا کنم
(کیان نگاهی به باران انداخت و سریع گفت)
کیان:خوب کمپانیه ما بیا
باران:ینی میشه
کیان:چرا نشه عشقم
_بهبه پ من چی
آرسین:خوب تو هم بیا بالا سر ارسینیت
_واقعنییی
(چشمکی بهم زد بوسی تو هوا برام فرستاد و با لبخونی گفت آره)
شیلا:پس منم کمپانیه کیان کاره ام
کیان:جا نداریم
شیلا:ببین نزار پاشم گور به گورت کنم
آرمین:خیلی موافقم
کیان:باشه بابا چرا پرخاش میکنید برادران من
روژین:فقه من موندم
_اره خاک تو سرت گفتم نخون حقوقو ببین الان گیر کردی
روژین:فدا سرم
~~~~~~~~~~~
_سلاممممم
مامان:سلام مادر خوبی تو
_والا میگزره،سلامی گرم خدمت مش قائمی
مامان:نگفتم صدا نکن اینجوری باباتو
بابا:بزار بگه بیشتر صفا داره
_بهبه پدر گرامی،ننــــــــــــــــــــه چایی بیار حاجی خستس
بابا:پدر سوخته نگفتم همچین صدا نزن مادرتو
_عه بابا
~~~~~~~~~~~~
(از کلاس خارج شدم به سمت خروجی دانشگاه حرکت کردم هوف خواستگاری اونم امشب اونم عدل رفیق بابا اونم عدل وقتی آرسین هست آرسین به سمتم اومد اونم انگار کسل بود)
آرسین:چطوری قناری
_عی میگزره
آرسین:بپر بالا میرسونمت کار دارم
اسرا:نوچ منم کار دارم خودم میرم
آرسین:باشه نفسم مواظب خودت باشی
_توهممممممم
(دستی برای تاکسی بلند کردم که وایساد تو فکر خاستگاری امشب بودم که با گفتن رسیدیم راننده از افکارم خارج شدم از تاکسی پیاده شدم و زنگ خونه رو زدم مامان که درو باز کرد سریع سمت خونه رفتم سلامی بلند کردمو به سمت اتاقم پا تند کردم به اتاق که رسیدم مقنعه مو از سرم دراووردمو پرت کردم روی تختم لباسامو دونه دونه دور اتاق پرت کردمو توی تختم خزیدم)
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
آخه عشقم چطوری باهات عنایت بفرماید😂♥️میسی فداتشم😂✨
من امدم با کامنت قشنگ اومدم خیلی عالی مشنگ جونم الاهی چلاغ شی عه نه یعنی دستت نشکنه همیشه سالمب اشه تا رمان های قشنگتری بنویسی وگرنه هیچ خاصیت دی نداری