2 دیدگاه

رمان پروژه عشق پارت 18

4
(1)

 

شیلا:من گفتم تو هیچیت نیس،ولی گوش که نیس درو دروازس ازیکی میره تو ازاون یکی بیرون میاد

باران:به‌به به‌به چه مثال زیبایی

_باشه دیگه نشو مرد دوهزار چهره

باران:به‌به به‌به

روژین:ای زهرمار

_به‌به به‌به

شیلا:فقه تو مونده بودی

_بحرحال ازاین بحث ها بگزریم

آرمین:گرفتی ازمایشتو

_اره کمکاری تیروئیدِ مس بکهیونننن

شیلا:ای خدااا باز شرو کرد این گونجوته این گونمونجوته «دوستان کُرد دقت کنید»

باران:ببند

_واسا خاله دایی کی میان

باران:دوماه دیگه گفتن هوا بهتر شه میان

آرسین:برم یقشونو بچسپم پ چیشد این سفارشات

باران:ارمش خود را حفظ کن برادر من

(نگاه گذرایی به کافه انداختم،چشمم که به روژین،اهورا افتاد مس دوربین روشون زوم کردم )

_اخه در ملاعام

اهورا:خوب که چی

_هیچی والا ،شما ادامه بدید برای عشق پر برکت این دو گنجشک صلوات

ارمین:بزنید کف قشنگرو،ارسین بوزینه تندتر بزن چلاغ،کیان صدا نداره

شیلا:بسه آرمین

آرمین:باشه عزیزم

_یکی از یکی عوق تر

(آرسین دسته صندلی مو گرفت و به طرف خودش کشید کنار گوشم با شیطنت توی لحنش ادامه داد)

آرسین:میخوای یه عوق نشونت بدم

(همونطور که سرمو چرخوندم تا هرم نفساش به پوسنم نخوره…)

_نه نه خیلی ممنون من ازین غلطا بهم نیومده

(آرسین یه ابروشو بالا داد که سفارش هارو آوردن)

روژین:راستی امسال فارغ‌التحصیل میشیم

_هوممممممممم

باران:اره باید یه کمپانی برای کارآموزی پیدا کنم

(کیان نگاهی به باران انداخت و سریع گفت)

کیان:خوب کمپانیه ما بیا

باران:ینی میشه

کیان:چرا نشه عشقم

_به‌به پ من چی

آرسین:خوب تو هم بیا بالا سر ارسینیت

_واقعنییی

(چشمکی بهم زد بوسی تو هوا برام فرستاد و با لبخونی گفت آره)

شیلا:پس منم کمپانیه کیان کاره ام

کیان:جا نداریم

شیلا:ببین نزار پاشم گور به گورت کنم

آرمین:خیلی موافقم

کیان:باشه بابا چرا پرخاش میکنید برادران من

روژین:فقه من موندم

_اره خاک تو سرت گفتم نخون حقوقو ببین الان گیر کردی

روژین:فدا سرم

~~~~~~~~~~~

_سلاممممم

مامان:سلام مادر خوبی تو

_والا میگزره،سلامی گرم خدمت مش قائمی

مامان:نگفتم صدا نکن اینجوری باباتو

بابا:بزار بگه بیشتر صفا داره

_به‌به پدر گرامی،ننــــــــــــــــــــه چایی بیار حاجی خستس

بابا:پدر سوخته نگفتم همچین صدا نزن مادرتو

_عه بابا

~~~~~~~~~~~~

(از کلاس خارج شدم به سمت خروجی دانشگاه حرکت کردم هوف خواستگاری اونم امشب اونم عدل رفیق بابا اونم عدل وقتی آرسین هست آرسین به سمتم اومد اونم انگار کسل بود)

آرسین:چطوری قناری

_عی میگزره

آرسین:بپر بالا میرسونمت کار دارم

اسرا:نوچ منم کار دارم خودم میرم

آرسین:باشه نفسم مواظب خودت باشی

_توهممممممم

(دستی برای تاکسی بلند کردم که وایساد تو فکر خاستگاری امشب بودم که با گفتن رسیدیم راننده از افکارم خارج شدم از تاکسی پیاده شدم و زنگ خونه رو زدم مامان که درو باز کرد سریع سمت خونه رفتم سلامی بلند کردمو به سمت اتاقم پا تند کردم به اتاق که رسیدم مقنعه مو از سرم دراووردمو پرت کردم روی تختم لباسامو دونه دونه دور اتاق پرت کردمو توی تختم خزیدم)

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Asi
Asi
2 سال قبل

آخه عشقم چطوری باهات عنایت بفرماید😂⁦♥️⁩میسی فداتشم😂✨

Slin
Slin
2 سال قبل

من امدم با کامنت قشنگ اومدم خیلی عالی مشنگ جونم الاهی چلاغ شی عه نه یعنی دستت نشکنه همیشه سالمب اشه تا رمان های قشنگتری بنویسی وگرنه هیچ خاصیت دی نداری

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x