رمان پروژه عشق پارت 19 - رمان دونی

رمان پروژه عشق پارت 19

 

مامان:اومدن

بابا:باز میکنم

(بابا درو باز کرد به صف ایستاده بودیم ،اول پدر دوماد بعد مادرش ،خواهرش و بلخره شا پسر تشریف آوردن همممممممم بدک نبود)

مامان:خوش اومدید بفرمایید بفرمایید

پدر شا پسر:زحمت دادیم

(آخه جناب زحمت چیه خود رحمتیت اَ صب چشم به راهیم تا شما تشریف بیارید…بیا ترو خدا آخه عدل خاهر شنگولی این باید پیش من بشینه … بزرگان جمع گرم گفت و گو بودن که خواهر شاپسر سمتم برگشت)

+خوب هستین من کیانا هستم

_مرسی شما خوبید خوش بختم منم اسرا هستم…فق(صدای زنگ بلند شد که حرفم قطع شد به سمت آیفون رفتم آخ آخ نیما بود)

بابا:کیه دخترم

_والا حاجی میخواستی کی باشه یه خرمگس داریم دیگه(مامان داشت برام چشم ابرو میومد که اسرا خانوم باش)

_هاا

نیما:یک عدد پسر اورجینال

_میخوام چیکار

نیما:اینهمه مشتیو شاپسرو حاجی تشریف میارن گفتم منم یه سری بزنم

_گمشو بالا

(درو باز کردم که اومد تو)

نیما:به‌به شما نترشیدیدو یه خواستگار اومد براتون

_خخخ (یواش با لب خونی گفتم)می‌بندی یا ببندم

نیما:بستم که (پشت کرد بهم و اشاره به پشتش کرد)ببین باز نشده

_خیلی کثافتی گمشو

(جای قبلیم نشستم که نیما هم اومد)

نیما:سلام عرض میکنم خوب هستید خوش اومدید

پدر شاپسر:ممنون پسرم

مامان:سلام پسرم خوبی بشین عزیزم

نیما:فداتشم خاله تو خوبی

(بیا چفت من نشست…با صدای آرومی در گوشم گفت)

نیما:خخخخ شادومادو

_ببین داداشی میزنم شلوپتت میکنم

نیما:احیانن درست گفتی؟!

_بله

(به سمت کیانا برگشتم)

_ببخشید فامیلیتون

کیانا:ایزدی هستم گلم

(با صدای بلندی گفتم)

_نههههههه

نیما:ررررررر کر شدم گیس بریده

_واسا واسا کیانا جان آهورا خان سلام خدمتتون عرض کرد

کیانا:اهورا

_بله بله اصن فقط از شما تعریف می‌کنه میگه مهرتون به دلش نشسته

(کیانا با ناز موهاشو داد تو)

کیانا:عه واقعا پس بهشون زنگ بزنم

_اره اره خوب کاری میکنید،میگم نن(نیما تند دهنمو بست و کنار گوشم لب زد )

نیما:عیزم بگو مامی

(دستشو از جلو دهنم کنار زدم و وحشی نثارش کردم, که بلند شد و روی مبل دونفری که مامان روش نشسته بود نشست)

نیما:خوب بریم سر اصل مطلب

شاپسر:البته بفرمایید

پدر ش.پ:بله خوب ارسلان جون همکارم بودگفتم کی از دخترشون بهتر برای پسر من برای همین خدمت رسیدیم

(چرا زحمت کشیدید کاش ما پیش قدم می‌شدیم)

نیما:البته همچین پسر تحفه یی هم ندارید همچین می‌بالید بهش

کیانا:حرف دهنتون رو بفهمید آقا

نیما:نفهمی خودتو به من ربط میدی شنگول

بابا:نیما جان گفتم اینجا باشی تا فضا صفا داشته باشه ولی فضا زیاتر میگه گمشو ازجلو چشام

نیما:ببینید حاجی این بترشه هم من نمیدم به این چلغوذ

_حرف زیبایی بود از آشناییتون خوشبختم کمی بیش اینجا خدمت داشته باشم کمال همنشینی اثر می‌کنه ،بحرحال خدافظ

(بلند شدم سمت اتاقم رفتم مانتومو برداشتم و همراه نیما از خونه خارج شدیم جلوی ماشین وایسادیم لبخندی به هم زدیمو یه بزن قدش صدادار زدیم با یه«ایول»که فک کنم صدا به خونه رسید،سوار ماشین شدیم نیما حرکت کرد)

نیما:عجب آبرو ریزی بود ایول خوشم اومد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بامداد عاشقی pdf از miss_قرجه لو

  رمان بامداد عاشقی ژانر: عاشقانه نام نویسنده:miss_قرجه لو   مقدمه: قهوه‌ها تلخ شد و گره دستهامون باز، اون‌جا که چشمات مثل زمستون برفی یخ زد برام تموم شدی، حالا بیچاره‌وار می‌گردم به دنبال آتیشی که قلب سردمو باز گرم کنه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی کیارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان با هم در پاریس

  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و تئاتر کشانده است، با دختری به نام الآی آشنا می‌شود؛

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضماد

    خلاصه رمان:         نبات ملک زاده،دختر ۲۰ساله مهربونی که در روستایی قدیمی بزرگ شده و جز معدود آدم های روستاهست که برای ادامه تحصیل به شهر رفته است. خاقان ،فرزند ارشد مرحوم جهانگیر ایزدی. مردی بسیار جذاب و مغرور و تلخ! خاقان بعد از مرگ برادر و همسربرادرش، مجرم را به زندان انداخته و فرزند

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
19 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
iman ghaderi
iman ghaderi
3 سال قبل

پارت بعدیو کی میزاری 🤔🤔

ayliiinn
3 سال قبل

مبارکه نویسنده جان!
اصل میدی جگر!

ASi
ASi
3 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

مرسی عزیزم فداتم بمولا ⁦♥️⁩💕
خوب اسرا قائمی هستم اسم مستعارم«اسی»دوستام زیاد اینطوری صدام میزنن اهل آذربایجان غربی شهر زیبایییییه مهاباد و همین⁦♥️⁩⁦♥️⁩

ayliiinn
3 سال قبل
پاسخ به  ASi

خیلی هم عاالی خوشبختم جانیم!
موفق باااشیی!

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  ayliiinn

فداتشم همچنین⁦♥️⁩💕✨

ayliiinn
3 سال قبل
پاسخ به  Asi

بوووس!

Barlin
Barlin
3 سال قبل

بعدی؟😑

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  Barlin

چشم فردا میزارم⁦♥️⁩

Slin
Slin
3 سال قبل

هناسه جون نفس جون. خیلی خب بود دستت طلاااا

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  Slin

شیلا الان قشنگ نشستم مورد عنایت قرارت دادم عشق جونیم ای جان⁦♥️⁩نگفتم به تو چش سفید نگو نفس⁦♥️⁩⁦♥️⁩

iman ghaderi
iman ghaderi
3 سال قبل
پاسخ به  Slin

👍👍

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  iman ghaderi

دیقا بخاطر تو اصن دوس ندارم کسی بم بگه نفس

iman ghaderi
iman ghaderi
3 سال قبل
پاسخ به  Asi

من که گناهی ندارم میخوام رمان بخونم مشکلی داره

iman ghaderi
iman ghaderi
3 سال قبل

عالییییییییییییییی❤️❤️

سوگند
سوگند
3 سال قبل

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییی خیلی قشنگیه
تازه من عاشق رمان های منحرفی ام
ولحظه های این رمان خیلی با حال

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  سوگند

ووی فداتشمممم امیدوارم بیشتر خوشت بیاد⁦♥️⁩⁦♥️⁩

سوگند
سوگند
3 سال قبل

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خیلی قشنگیه
تازه من عاشق رمان های منحرفی ام
ولحظه های این رمان خیلی با حال

Barlin
Barlin
3 سال قبل

پارت بعدی لطفاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اسی بقران بیشتر ننویسی جنازتو تحویل مامانت میدم😐💝

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  Barlin

عیز من چی چی جنازمو تحویل ننم میدی اول از همه ننه خودت کلتو می‌کنه 😂✨⁦♥️⁩
بعدشم خیلی ممنون که زحمت کشیدی همچین انرژی کامنت کردی یه موقع زحمت نبینی باران جان😂✨⁦☄️⁩⁦♥️⁩

دسته‌ها
19
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x