رمان پروژه عشق پارت 25 - رمان دونی

رمان پروژه عشق پارت 25

_این غیر ممکنه

( جیغی زدم و به اهورا خیره شدم)

_کثافت تو به روژین خیانت کردی

(اهورا چشاش گرد شد و متعجب نگاهم کرد…. قهقهه روژین که به گوشم خورد سرم رو به طرفش چرخوندم)

روژین:حتما حاملست برای همین میگی خیانت کرده

_اره تو از کجا فهمیدی

+هاااااااااااا

(و صدای همزمان کیان آرمین و باران بلند شد)

روژین:ن ن این این غیر ممکنه دوباره نگاه کن حتما اشتباه شده

_نه بابا اینهاش شیلا صدیقی درسته مال اهور…هاااااااا

….شیلاااا

(پاهام به زمین چسپید و خشکم زد صدای خوشحال و شاد آرمین به گوشم رسید)

آرمین:وایییی دارم بابا می‌شم خدآیا چاکر پاکرتم

آرسین:بصبر ببینم چ غلطی کردی

شیلا:نهههههه من مامان میشم

(نگاه گیجم رو به شیلا میدوزم که توی چهارچوب در وایساده و با چشمای برقی نگاهمون می‌کنه….آرمین با صدای بلند خندیدو به سمت شیلا رفت خم شد و بوسه ای روی شکمش زد با دستاش شکمشو نوازش کرد)

آرمین:وای من دارم بابا می‌شم

(تند شیلارو بغل کرد و تند تند سرش رو از روی شال می‌بوسید )

اهورا:وای قلبم من طاقت این همه شوکو ندارمممم

(روژین یه پسی زد بهش )

روژین:چته هی وز وز می‌کنی اندازه یه نرخر شدی پاشو دیگه هنوز جلو چشامه پاشو هیچیت نیس

(اهورا که از رفتار روژین هم حرصی شده بود هم خندش گرفته بود دست روژینو که روی لبه تخت نشسته بود رو کشید و روژین کامل روی تخت دراز کشید اهورا نگاه عمیقی بهش کرد بعد پتو رو روی سرشون کشید)

_به‌به به سلامتی همین یه جنسمون کامل شد ، ببینید من اولین نفر آرزوی دیدن بچه روژینو با اون پسره دبیرمون داشتم ولی اول خدا نی‌نی به شوما داد

باران:دختر باشه

_پسر

باران:دختررررر

_پسررررر

آرمین:اصن دو قلو

باران،من:صحیححححح

شیلا:غلط کردید اندازه جدتون من دوقلو چجوری برام ول کنید باو

آرسین:مبارک باشه

کیان:به عموش میره انشا…

آرسین:سگ در صد هیچیش ب تو نمیره خره بز

(نگاهش کردم و خندیدن ….شیلا با چشایه ستاره بارون به آرمین خیره شد)

شیلا:آرمین هوس جوجه کردم

کیان:برم اشتهارو

آرمین:نزار….

باران:ببین جنازتم تو پاکته دسته شیلا نبینم دیگه کیانو اذیت کردی نره غول ایششش

(و دست کیانو گرفتو از اتاق خارج شدن آرمین هم به شیلا نزدیک شد و شیلا رو بین خودشو دیوار گیر انداخت صورتشو نزدیک کرد و روی لبای شیلا گذاشت نگاهمو سمت آرسین کشیدم که خیره نگام میکرد لبخندی روی لبم شکل گرفت)

آرسین:اخخخ اسرا منم یه بچه بکارم اینجات

(و با دستش آروم شکممو نوازش کرد)

_برو ب‌ب من مس شیلا نیستما اول ازدواج بعدش بچه

ارسین:ای به چشم اصن فردا شب هستید بیام خدمتتون

(با بهت نگاش کردم)

_ا..اره هست..یم

(لبخندی زد و دستمو بین پنجه هاش قفل کرد هم قدم از بیمارستان خارج شدیم و به سمت ماشین آرسین که تو حیاط بیمارستان پارک کرده بود پا تند کردیم همین که درو باز کرد منو هل داد تو سریع نشست و خودشو به سمتم کشید لباشو روی لبام گذاشت و فقط لبهامون رو بهم فشار میداد دستام بی طاقت توی موهاش چنگ شد لبامو باز کردم و خودم زودتر از اون شروع کردم با ولع بوسیدنش که زبونشو تو دهنم هل داد پک محکمی از زبونش گرفتم که به طعمش معتاد تر شدم با ولع شروع به مکیدن زبونش کردم….)

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دلیار
دانلود رمان دلیار به صورت pdf کامل از mahsoo

      خلاصه رمان دلیار :   دلیار دختری که پدرش را از دست داده مدتی پیش عموش که پسری را به فرزندی قبول کرده زندگی می کنه پسری زورگو وشکاک ..حالا بین این دو نفر اتفاقاتی میوفته که باعث…   پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روزگار جوانی

    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوفر جذاب من
دانلود رمان شوفر جذاب من به صورت pdf کامل از الهه_ا

    خلاصه رمان شوفر جذاب من :   _ بابا من نیازی به بادیگارد ندارم! خواستم از خونه بیرون بزنم که بابا با صدای بلندی گفت: _ حق نداری تنها از این خونه بری بیرون… به عنوان راننده و بادیگارت توی این خونه اومده و قرار نیست که تو مخالفت کنی. هر جا که میری و میای باید با

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Farzin
Farzin
2 سال قبل

قربون دست نویسنده ش برم که تو این سردردم باعث خندم شد

*Faty.b
*Faty.b
2 سال قبل

دیگه چرا پارت نمیزارین 🥺🥺🥺🥺

🍭💖Kiana
🍭💖Kiana
2 سال قبل

کی پارت بعدی رو میزاریننننن🥺
مردم اونهمه چک کردممم🥺🥺
تو خماری موندممممم🥺🥺🥺

Asi
Asi
2 سال قبل
پاسخ به  🍭💖Kiana

میزارمم فردا پارت جدیده🤪⁦♥️⁩⁦♥️⁩

*Faty.b
*Faty.b
2 سال قبل
پاسخ به  🍭💖Kiana

دیگه چرا پارت نمیزارین 🥺🥺🥺🥺

Asi
Asi
3 سال قبل

فقط قسمتی پویا💦😂

Barlin
Barlin
3 سال قبل

دگوت نم

*Faty.b
*Faty.b
2 سال قبل
پاسخ به  Barlin

دیگه ۰را پارت نمیزارین 🥺🥺🥺🥺

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x