15 دیدگاه

رمان چشمانی غرق در عسل پارت۲

1.7
(3)

چشمانے غرق בر عسل🧡

(کارن)

جانان غرق خواب بود….

صورت سفید…چشای عسلی….

گونه های سرخ و لباس قرمز….

بچه سن میزد…ولی خیلی زیبا بود….

خیلی زیاد…..برای بار هزارم به خودم لعنت فرستادم…که برای چی دیشب اون بلا رو سرش آوردم….

اون که تغصیری نداشت…قاتل اصلان..

کس دیگه ای بود…پدرش…

اصلان دوماد این خانواده بود..

یک شب که قرار بود من با دختری که دوستش داشتم ازدواج کنم….این اتفاق افتاد

سر سفره عقد بودیم….

قرار بود…ستایش بله رو بده که….

صدای داد یکی بلند شد….

هراسون داخل شد….

با لکنت گفت….اصلان خان رو کشتن…..

گفت می‌دونه کی کشتش

دیدتش….گفت منوچهر محمدیه

یکی از اهالی این روستا…

عقد من بهم خورد…و جای پارچه. سفید….کل عمارت رو پارچه سیاه پوشوند.دیشب تحت تاثیر حرفای عمه ملوک قرار گرفتم….

چشامو محکم فشار دادم و دستامو مشت کردم..

تقصیر خودشم بود…چون وقتی آوردنش عمارت خیلی زبون درازی کرد….و باعث شد…کنترل خودمو از دست بدم…

با صدای اخش روی تخت نیم خیز شدم ….و صداش زدم…

+جانان…جانان؟

_ابا…

چشاشو باز کرد…و با دیدن من تو چشاش اشک جمع شد….

_ا…ب

بلند شدم …و سمت میز رفتم…و با یه لیوان آب برگشتم سمتش…کمکش کردم آب رو بخوره…

+خوبی؟

قطره ی شفافی روی گونش نشست….

+پووووف…بلند شو….

_برای چی؟

+گفتم بلند شو

آروم از رو تخت بلند شه که صورتش کمی قرمز شد..و ناله ای کرد…

نگران سمتش رفتم….

+خوبی؟

_نه زیر دلم خیلی درد می‌کنه….

+ای بابا…

دستمو انداختم زیر زانوش و توی بغلم گرفتمش…..

_وای ارباب زاده الان میوفتم

+نترس سنگین نیستی….

آروم در حموم رو باز کردم….

و وارد شدم….همون‌طور که جانان تو بغلم بود…

وانو پر از آب کردم….و گذاشتمش داخل آب….

با دیدن بدن سفیدش چند تا نفس عمیق کشیدم….

و وانو پر از کف کردم

میدونم از دلش نمیشد در آورد…ولی یکم مهربونی….به جایی بر نمی خورد میخورد؟

بغل وان نشستم…و شامپو رو روی سرش ریختم که چند تا قطرش روی بدنش ریخت….

لرزید

+سرد بود؟

_اوهوم…ارب…اب زاده صبر کنید خودم می..

دستشو گذاشت روی سرش…که زدم پشت دستش…

+نوچ خودم میخام بشورم….

شروع کردم به کفی کردن سرش…..

موهای نرمی داشت….

بلند و نرم..درسته شستنش مشکل بود…ولی با حوصله شروع کردم…به شستن موهاش….

(جانان)

بند حوله تن پوش رو بستم و رفتم بیرون…

جلوی در داشت با یکی حرف میزد…

بعد از چند دقیقه سینی رو گرفت و آورد داخل…

گذاشتش روی تخت و گفت

+بیا صبحانه هم رسید…

ابروهام پرید بالا…

ازش نمی‌ترسیدم چون اصلا الان ترسناک نبود

ولی کافی بود اعصبی بشه….

این اونه؟یا یه داداش دوقلو داره…؟چه خبره؟

+پس چرا وایسادی اونجا بیا بشین دیگه….

آروم نشستم روی تخت…

+خب چی میخوری؟

به محتویاتی که داخل سینی بود نگاه کردم

_کره عسل رو ترجیح میدم…

+نوچ…اول کاچی

کاسه رو داد دستم..که بوش کردم و سرمو کشیدم عقب…

_نه…

تخص شده بودم…

کاسه رو ازم گرفت…

+مگه دست خودته…

باز کن دهنتو

به زور دهنمو باز کردم….

خیلی جلوی خودمو گرفته بودم چیزی نگم…

_ایییییییی

+چته؟

_بدمزس توروخدا ارباب زاده بیخیال شید….

من حالت تهوع گرفتم‌‌….

+نخیر….

به زورررر کل اون کاچی رو ریخت تو حولقومم

بعدشم دستش رفت سمت…سیخ جیگر

_وای نه!….

خنده ای کرد و گفت

+ی جوری میگی وای نه…انگار گفتم سوسک بخوری!

زار زدم و گفتم

_جیگر نه!

+بگیر..

چنگالو از دستش گرفتم….و گذاشتم دهنم

صورتم مچاله شد….

کاملا جم شد…

_ای خدااااا

خواست دومین جیگر رو بده…که گفتم

_نه این دفعه رو شرمندم

+جانان؟

با ترس گفتم

_ب..له؟

+باز کن دهنتو

خیلی جدی بود….

با بغض دهنمو باز کردم…و جیگر رو خوردم

احساس میکردم دارن کرم میریزن تو معدم…

چهار تا سیخ رو به خوردم داد..

دستش خواست سمت پنجمی بره

خودمو انداختم روی تخت….

_دیگه نمیخورم ترکیدم بابا

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Elham
Elham
1 سال قبل

میگم … رمان خیلی قشنگیه کاش بیشتر بنویسی، بعد میشه یکی بگه خونبس چیه ؟

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Elham
sanaz
sanaz
1 سال قبل

کم بود نویسنده جون🥺💔
ولی خدایش رمانت قشنگه هاا❤🥺

sanaz
sanaz
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

باشه عزیز دلم❤💋

anisa
anisa
1 سال قبل

نوا دیوث عالیههههههههههههههههههههه

آرادین
آرادین
1 سال قبل

بین تمام رمان هایی که عضو های اصلی سایت رمان دونی نوشتن این در رده ی دوم عالیه‌.
اول(نقض قانون) نارحت نشیاااا
رمان خیلی عالیه بیشتر پارت بده🥰😍

آرادین
آرادین
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

♥♥

yegane
yegane
1 سال قبل

نویسنده جون رمانت عالیه ولی لطفا بیشتر پارت بدع

yegane
yegane
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

دمت گرم  💋 

Eda
Eda
عضو
1 سال قبل

واییییی
خیلی قشنگع نوااا
توروخدا بیشتر پارت بده🥺🥺🥺

دسته‌ها

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x