این ماشین ازکجا اومد؟ اصلا ماشین به جهنم خودش واسه چی دنبالم اومده؟
اشکم که هیچ! نفسم هم بند اومد…
اونقدر عصبی بود که ازش میترسیدم!
به طرفم اومد.. آب دهنمو باصدا قورت دادم وترسیده یک قدم عقب رفتم وتوی سکوت نگاهش کردم..
_کدوم گوری میرفتی؟
یه قدم دیگه عقب رفتم.. بخاطر گریه زیاد به سکسکه افتاده بودم..
_اینجاچیکارمیکنی؟
بایه قدم بلند خودشو بهم رسوند و بازومو چنگ زد وبه طرف ماشین کشوندم…
_چیکار میکنی؟ ولم کن دستم درد گرفت!
_سوارشو..
دستمو کشیدم و گفتم:
_نمیخوام.. باتو هیچ جا نمیام..
باحرص محکم تر بازومو گرفت و گفت:
_بهت میگم سوارشو دیونه ام نکنننن!
_عماد ولم کن.. من غلط کردم اومدم.. اصلا من غلط کردم عاشقت شدم.. من بدکاره.. من خیابونی.. من هرزه.. من خراب….
باسیلی محکمی که کوبیدتوی گوشم لال شدم…
بهت زده نگاهش کردم و دوباره به گریه افتادم…
_واسه چی میزنی؟ چرا اذیتم میکنی؟
_واسه این زدم که دفعه آخرت باشه خودتو رو بهم معرفی میکنی!
یالا سوارشو.. دفعه بعدی دندونات میریزه تو حلقت!
ازته دل زار میزدم…
_چی میخوای ازجونم عماد؟ خودت گفتی بیا اومدم.. خودتم بیرونم کردی.. خب دارم میرم.. چرا داری اذیتم میکنی آخه؟
درماشین رو باز کرد وبایه حرکت انداختم توی ماشین خودشم اومد سوارشد!
انگار باهول دادنم دستش که شکسته بود درد گرفته بود.. درماشین رو بست وهمزمان دادش هوا رفت…
باترس نگاهش کردم اما جرات حرف زدن نداشتم…!
ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد.. صورتش ازدرد جمع شده بود.. میترسیدم چیزیش بشه.. آخه هنوزم دوستش داشتم.. نامرد وبی رحم بود.. اماهمه زندگیم بود!
_دستت درد گرفته….
_به تو مربوط نیست…!
_حداقل بگو داری کجا میری؟ با این دستت چرا نشستی پشت فرمون؟
_گفتم به تومربوط نیست.. میرسونمت خونه بعدش دیگه به من مربوط نیست!
_خودم داشتم میرفتم.. یه دستی سخته رانندگی کنی.. میترسم.. خواهش میکنم پیاده ام کن خودم میرم!
باپوزخندنگاهم کرد.. چشماش کاسه ی خون بود.. اگه به بی رحمی وسنگدلیش مطمئن نبودم شک میکردم که گریه کرده باشه!
_میخوای بگی نگرامی؟
_اگه بگم نگرانتم باورمیکنی؟ نیستم.. نگرانت نیستم.. فقط ولم کن بذار گورمو گم کنم!
_گورتو که گم میکنی.. اما بعداز اینکه رسوندمت..
پلک هامو بادرد روی هم فشار دادم و چیزی نگفتم…
جای سیلیش روی صورتم میسوخت..
دستمو روش گذاشتم واشک ریختم..
جای دست هایی که یه روز نوازشم میکرد میسوخت!
_جلوتو نمیگرفتم میخواستی به عزیز بگی توگذشته چه غلطایی میکردی؟
نگاهش کردم..آخ چشماش.. به جون چشم هاش قسم خوردم که جون خودمو بگیرم…
_چرا جلومو گرفتی؟ چرا نذاشتی بگم؟
_میذاشتم که آبرومو ببری؟ که بازم بخاطر انتخابم شرمنده بشم؟ بانفرت صورتش روحالت چندش جمع کرد وادامه داد:
_توچطور آدمی هستی؟ خجالت نمیکشی؟ با چه رویی میخواستی از سابقه ودرخشانت حرف بزنی؟
ازضعیف بودنم و اون همه اشک لعنتی متنفر بودم!
_من کاری نکردم.. میفهمی؟ بهت میگم من کاری نکردم که ازش شرمنده باشم وخجالت بکشم.. هزاردفعه گفتم بازم میگم اون عکس ها واقعیت نداره
باگریه جیغ کشیدم، به گلوم چنگ زدم وادامه دادم:
_واقعیت نداره!!!!!!!!! من کاری نکردم!!!!!!
آخه لعنتی اگه کاری کرده بودم توی پزشکی قانونی سلامتم تایید نمیشد..
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز ۱.۳ / ۵. شمارش آرا ۳
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
مرسی عزیزم ۲ پارت گذاشتی
پس بابای گلاویژ چیشد دنبالش نمیگرده چرا
دمت گرممممممممم مرسی دوتا پارت گذاشتییی❤️🤝🏿
من از پارت ۸۰ و خورده ای دیگع نخوندم چون کلیشه ای شده بود اما اینجاش دیگه داره جذاب میشه دارم میخونم دوباره😂😂😋
فاطی ساعات چند میذاشتیش ؟۱۰؟
خیلی زرنگیا ما همه بدبختیاشو مو به مو گذروندیم حالا اومدی 😂😂
😂حق پرومکس😂💔
😂😂😂😂😂
تازه دونفر ب کامنتم منفیم دادن انگار خیلی شاکید همتون 🤣🤣🤣
😂😂
😂فاطی جون یک چی بگم نمیکشیم
یک پارت دیگه بزار😂😂
صبر کن بیام برات🏃🏼♀️🏃🏼♀️🏃🏼♀️
😂😂😂تروخدا نیا
غلط کردم ،پارت نمیخوام تا فردا
شوخی میکنم عشقم مرسی بازم گذاشتی خیلی عالی بود 😘
ولی اگه یک زمانی خواستی میتونی یک پارت دیگه هم بزاری😂به جان بتول مشکلی ندارم😂
😂😂😂😂😂😂
مرسی عشقم دوتا پارت گذاشتی عشق کردم❤😍
با چوب برو 😅
واقعا خیلی سخته که بخوای خودتو به کسی که دوسش داری ثابت کنی،عمادم حق داره،چون توی اوج عاشقیشون قضیه رو فهمید.نمیتونه باور کنه از تکرار گذشتش میترسه
دمت گرم دوتا پارت گذاشتی شیر پدر حلالت 😍😂😂😂🧘🏻♀️
فاطیییی بیا ماچت کنمممم😹
مرسی دوتا پارت گذاشتییییی😻❤
بیا 😌😂😂
مااااااااااچچچچچچچ💋😽
♥️♥️♥️♥️😘😘😘😘😘😂😂
این که عماد اومده دنبال گلاویژ یعنی این که هنوز دوست اش داره و از این عصبانی هست که چرا عاشق این آدم با گذشته این چنینی شده هر چند که گلاویژ تقصیر نداره
مرسی ک گفتی ما نمیدونستیم😐😂
این عماد کلا دیوانه شده
وااییی خیلی سخته پارت ها کوتاه بود
ولی بازم مرسی که دوتا گزاشتید
خیلی بیشعوره این عماد واقعا چرا نمیفهمه
ولی مشخصه که هنوز عاشقه گلاویژ چون اومد برسونش این کقت ظهر توخودش نره
وای خداااا
گلاویژ چقد گناه داره
چقد سخته عشقت بهت باور نداشته باشه