غزال گریز پا پارت 29 - رمان دونی

 

 

با زنگ‌ خوردن موبایلش از فکر بیرون آمد و بدون نگاه به صفحه موبایلش ، تماس را وصل کرد . بلافاصله

صدای پر انرژی زهرا در گوشش پیچید و انگار این شوق مسری باشد ، حال غزال را هم کم کم خوب کرد و باعث شد فراموش کند چند لحظه پیش دچار چه اشتباهی شده

و در نهایت صحبت هایشان این بود که رفیق شفیقش تا نیم ساعت دیگه خود را میرساند

اگر غیر از این بود که زهرا نمیشد

امکان داشت غزال سرکار برود و زهرا برای دیدن محل کار و تبریک نیاید ؟

شاید این بهترین اتفاق روزش بود

زهرا با سرعت ۱۲۰ در خیابان ها ویراژ میداد و جیغ لاستیک هایش را در می آورد . جلوی اولین و مجلل ترین گل فروشی ترمز کرد و وارد مغازه شد

 

– سلام ، خسته نباشید

 

فروشنده که دختر خوبی به نظر می آمد نیز پاسخ سلامش را داد

 

– یه دسته گل بزرگ ، پر از رز های سرخ و سیاه میخوام

 

چشم ، فقط یکم طول میکشه

 

– مشکلی نیست صبر میکنم

 

این دسته گل مورد علاقه خودش و غزال بود

رز سرخ و سیاه .

معنی اش عشق و تنفر بود

مثال خنده و گریه بود

تا وقتی عاشق نباشی ، متنفر نمیشوی

چرا که فاصله این احساس ، به تار موی بند است

یا فقط کسی که زیبا تر از همه میخندد ، در تنهایی هایش مظلومانه اشک میریزد .

اصلا تا وقتی تضاد نباشد که دنیا زیبا نمیشود

 

– خانم دسته گلتون آماده است

 

مرسی ، چقدر تقدیم کنم ؟

 

– … تومان ؛ البته قابل شما رو نداره

 

با گفتن رمز کارت و تحویل گرفتن دسته گل از مغازه بیرون زد و دوباره

با سرعت ویراژ داد

کمی بعد خودش را رو به روی شرکتی که غزال آدرسش را داده بود دید . پله های مرمر و سفید را با متانت بالا رفت

با دیدن منشی ، به طرفش رفت :

 

سلام خانوم

 

– سلام

 

با خانوم غزال سلطانی کار داشتم ، تشریف دارن ؟

 

– بله ، اجازه بدین باهاشون هماهنگ کنم

 

خودشون در جریان هستند

 

– باشه ، بفرمایید

 

به طرف اتاق رفت و بدون در زدن وارد شد

گل را جلوی صورتش گرفت :

 

عشقت اومده

 

غزال به سرعت بلند شد و در آغوش گرفتش ، خوش اومدی

 

– سلام زهرا خانوم

 

زهرا هول زده به سمت صدا برگشت و با دیدن مهراد ، خشکش زد :

 

سلام ، ببخشید من نمیدونستم شما هم اینجایید

 

قبل از اینکه مهراد بخواهد چیزی بگوید غزال جواب داد :

والا امروز همتون به طرز مشکوکی مهربون شدید .

مهرادم بیخبر ، همین پنج دقیقه پیش اومد

بار دیگر ، در اتاق بی هوا باز شد و این دفعه قامت ماکان در چهارچوب نقش بست :

 

به به آقا مهراد . حالا میای شرکت و یه سر به ما نمیزنی

 

غزال که امروز مورد حمله مغول ها قرار گرفته بود و هرکس از راه میرسید در اتاقش هل میخورد ، زیر لب گفت :

 

ملت اسب شدن امروز

مهراد توجیهانه توضیح داد :

 

بخدا خواستم اول بیام پیش تو ، منشیت گفت جلسه داری

 

قبل از اینکه ماکان چیزی بگوید مهراد ادامه داد :

 

حالا اینا رو ولش . آماده شید نهار بریم یه طرفی

 

– خب برید دیگه

 

غزال بود که این را گفت و مهراد در جوابش ، نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت :

 

عقل کل ، منظورم این بود چهارتایی بریم نهار . من ، ماکان ، زهرا خانم و تو

 

زهرا مودبانه گفت : نه ، من مزاحم نمیشم

 

غزال حرصی گفت :

 

مزاحم نمیشم چیه ؟ من گشنمهههههه

 

همه با دیدن این لحن غزال خندیدند

و ماکان بیچاره تر از قبل شد

هر دفعه انگار چیز تازه ای از وجود این دختر کشف میکرد و عاشق تر میشد . آیا عاشقی ، چیزی جز بیچارگی ست ؟

ماکان با لبخند گفت

– خب ، پس با ماشین من بریم

 

همه موافقت کردند و با هم از شرکت بیرون رفتند

غزال و زهرا صندلی عقب

مهراد و ماکان هم جلو نشسته بودند

زهرا آرام در گوش غزال گفت :

 

غزال من روم نمیشه ، به ماکان میگی ظبط رو روشن کنه

 

غزال همانطور آرام جواب داد :

 

وای نه ، اگه بدونی امروز چجوری گند زد بهم

 

– چیکارت کرد ؟

 

غزال با حوصله ماجرا را تعریف کرد و زهرا با چشمانی گرد شده شنونده بود . خواست حرفی بزند که مهراد گفت :

 

خانوما رسیدیم ، بقیه تعریف هاتون بزارید تو رستوران

 

هر چهار نفر پیاده شده و وارد رستوران مجللی که ماکان انتخاب کرده بود شدند

به محض نشستن مهراد و زهرا برای شستن دست هایشان بلند شدند

ماکان که رفتار صبح خود را بیش از حد تند میدید ، دلجویانه گفت :

 

غزال خانوم شرمنده ، من صبح یکم بهم ریخته بودم نباید اونطوری صحبت میکردم

 

– نه این چه حرفیه . بالاخره کار منم اشتباه بود .

 

ماکان که از این لحن خنثی غزال متوجه نشد واقعا او را بخشیده یا نه

ادامه داد :

 

خب ، پس نتیجه میگیریم هنوز هم مثل بچگی هاتون ، خیلی دیر می‌بخشید

 

غزال خنده اش گرفت :

 

وای چه خوب یادتون مونده

ولی بخدا اصلا ناراحت نیستم

برای نشون دادنش هم ، اجازه میدم نهار امروز مهمون شما باشیم

 

این را با لحن با مزه ای گفت

و ماکان هم با جان و دل قبول کرد

اگر نتیجه دعوایشان این بود که غزال میهمانش باشد ، حاضر بود هر روز و هر لحظه دعوایش کند

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مارتینگل

    خلاصه رمان:         من از کجا باید می‌دونستم که وقتی تو خونه‌ی شوهرم واسه اولین بار لباس از تنم بیرون میارم، وقتی لخت و عور سعی داشتم حرف بزرگترهارو گوش کنم تا شوهرم رو تو تخت رام خودم کنم؛ یه نفر… یه مرد غریبه تمام مدت داشت منو از دوربین‌های تعبیه شده تو خونه، دید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرمای دلچسب
دانلود رمان سرمای دلچسب به صورت pdf کامل از زینب احمدی

    خلاصه رمان سرمای دلچسب :   نیمه شب بود و هوای سرد زمستان و باد استخوان سوز نیمه شب طاقت فرسا بود و برای ونوس از کار افتادن ماشینش هم وضعیت و از اینی که بود بد تر کرده بود به اطراف نگاه کرد میترسید توی این ساعت از شب از ماشینش بیرون بره و اگه کاری انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سودا
دانلود رمان سودا به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  ♥️خلاصه رمان: دختری به اسم سودا که عاشق رادمان هم دانشگاهیش میشه اما وقتی با خواهرش آشناش میکنه عاشق هم میشن و رادمان با خواهر سودا ازدواج میکنه سودا برای فراموش کردم رادمان به خارج از کشور میره تا ادامه تحصیل بده و بعد چهارسال برمیگرده اما میبینه هنوزم به رادمان بی حس نیست برای همین تصیمیم میگیره ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مجنون تمام قصه ها به صورت pdf کامل از دل آن موسوی

    خلاصه رمان:   همراهی حریر ارغوان طراح لباسی مطرح و معرف با معین فاطمی رئیس برند خانوادگی و قدرتمند کوک، برای پایین کشیدن رقیب‌ها و در دست گرفتن بازار موجب آشنایی آن‌ها می‌شود. باشروع این همکاری و نزدیک شدن معین و حریر کم‌کم احساسی میان این دو نفر شکل می‌گیرد. احساس و عشقی که می‌تواند مرهم برای زخم‌های

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو

  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش خون بیمارستان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
23 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیلی
نیلی
2 سال قبل

پارت بعدی لطفا

...
...
2 سال قبل

از بس به سایت نگاه کردم دیگه کلا نامید شدم داره یه هفته میشه چرا پارت نمیدی پس ترنج خانم؟؟گفتی امروز میزاری آخه

...
...
2 سال قبل

ترنج جان نمیخوای پارت بعدی رو بزاری؟؟؟

Toranj
Toranj
2 سال قبل

سلام دوستان
بابت این تاخیر در پارت گذاری واقعا عذر می خوام . احتمالا فردا پارت جدید رو آپلود میکنم واستون
بازم عذر می خوام

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  Toranj

امروز پارت داریم؟؟؟؟

سمیرا
سمیرا
2 سال قبل
پاسخ به  Toranj

دیگه رفتی که نیای ها خب چرا نمیزاری؟!!!

...
...
2 سال قبل

😑😑😑😑

S
S
2 سال قبل

چرا پارت نمیزاری
باز مارو گذاشت تو خماری
د پارت بزار

Asal
Asal
2 سال قبل

حداقل بیا جواب خواننده ها رو بده بگو کی میذاری که الکی هی نیان تو سایت بعد ببینن نیس نامید شن بزنه تو ذوقشون. 🙂

رها
رها
2 سال قبل

پ کی پارت بعدی رو میدی؟؟؟؟ 🥺 🥺 💔

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  رها

چرا پارت نمیزاریددد؟؟

...
...
2 سال قبل

ترنج جون چرا پارت نمیزاری؟؟؟

معصومه
معصومه
2 سال قبل

میزاری

معصومه
معصومه
2 سال قبل

سلام پارت بعدی را کی میاری

...
...
2 سال قبل

ترنج جون پارت بعدی رو کی میزارید؟؟

S
S
2 سال قبل

پارتتتتتت

...
...
2 سال قبل

ترنج جونم پارت بعدی!!

معصومه
معصومه
2 سال قبل
پاسخ به  ...

سلام پارت بعدی را کی میاری

ماهلین
ماهلین
2 سال قبل

آقا تتلو آهنگای دیگم داره هاااا همش قفلی زدی رو من باهات قهرم آهنگ بیشتر ازش بزار

نیلی
نیلی
2 سال قبل

خوبه ولی اگه یکم کل کلی باشه بدنمیشه البته من فقط نظرم رو گفتم رمانت همینجوریشم عالیه

S
S
2 سال قبل

هعییی
غزال هم با ماکان رل میزنه

Sh
Sh
2 سال قبل

👌🌸

رها
رها
2 سال قبل

😍😍😍🤣🤣🤣🤣خیلی خوب بود این پارت مرسیی..
حالا فهمیدیم که آخرش غزال و ماکان برا همن..

ولی نگو که مهراد و زهرا هم آخرش باهم میشن 😐😐.. اصلااا فکرشم نمیکردم.. نمیدونم یجوریه آخه انگار اخلاقاشون بهم نمیخوره..

دسته‌ها
23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x