غزال گریز پا پارت 42

3
(2)

 

 

پـارتـ ۸۰

 

 

غزال بیجان ، در حالی که مهراد بازویش را گرفته بود سوار ماشین شد . اما با دیدن ماکان که با عجله به سمتشان می آمد چشمانش را باز تر کرد تا بهتر ببیند ، مهراد با دیدن پریشان حالی ماکان پیاده شده و له سمتش رفت

غزال با نگاهی که رفته رفته تار میشد به شیشه نگاه کرد و منتظر مهراد شد اما به جایش ماکان سوار شد :

 

غزال خانوم ، مهراد کاری براش پیش اومد ، من میبرمتون ‌

 

– چه کاری ؟ چه مشکلی پیش اومده ؟

 

ماکان کلافه نالید : منم نمیدونم از خودش بپرسید

 

غزال ، دلگیر حرفی نزد . سرعت ماکان رفته رفته زیاد تر میشد غزال با وحشت گفت : آقا ماکان خیلی تند دارید میرید

 

ماکان داد زد : ترمز نمیگیره

 

چیییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟

 

ماکان عصبی پایش را محکم روی ترمز میکوبید اما …

غزال بغض آلود زمزمه کرد :

انقد پاتو رو اون بی صاحب نکوب تموم شد همه چی .. داریم می‌میریم

به قول زهرا باید زودتر از اینا میگفتم بهت … میدونم دیره ولی نمی‌خوام عقده بشه که چرا قبل از مرگم بهت نگفتم :

من عاشـ…

چپ شدن ماشین و داد ماکان اجازه نداد آن چند کلمه ی جادویی را تمام کند …

 

برگشت به زمان حال :

 

به اینجای خاطرات که رسید دفتر را بست و خودنویس را کنار گذاشت ‌

با یادآوری اینکه ماکان چطور از مرگ نجاتش داد لبخند گرمی روی لبش جا خوش کرد

با شنیدن صدای زنگ ، موبایلش را برداشت و با دیدن اسم ماکان که my heart سیو شده بود سریع جواب داد :

 

الو سلام

 

– سلام خانومی ، خوبی ؟

 

مرسی ، تو خوبی ؟

 

– عالی ، غزال دارم میام دنبالت زود آماده شو

 

واسه چی ؟ کجا بریم ؟

 

– بریم جواب آزمایشو بگیریم دیگه

 

آها ، الان حاضر میشم .

 

– پس میبینمت .

 

با قطع شدن تلفن ، سریع مانتو و شلوارش را پوشید و جلوی میز آرایش رفت ‌. چشمانش را قابی سیاه گرفت و رژ لب صورتی رنگ براقی به لب های گوشتی اش زد ..

همچنان مشغول آرایش بود که صدای پیامک موبایلش بلند شد

با دیدن پیامک ماکان کیف و چادرش را برداشت و بعد از خداحافظی با پدر و مادرش بیرون رفت .در سلام دادن پیشدستی کرد و ماکان با خوشرویی جوابش را داد .

– ماکان

جانم

– خیلی دوستت دارم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
:))))
:))))
1 سال قبل

قصد گذاشتنه پارت بعدو نداری؟!

سار
سار
1 سال قبل

بالا خدااا🙄🙄🙄😳😳😳😳😳😳😆😆😆😆😆😆😆اینکه از اول رمان مغرور و بی اهمیت بود نسبت به ماکان
نویسنده چی میزنی وجدانا ؟حالت خوش نیست انگار

آرام
1 سال قبل

من یه سوالی دارم،ترنج جانم ما کجامون شبیه اوسکولاس؟

مانلی
مانلی
1 سال قبل

یه دور رمانت رو بخون نویسنده جان بفهم مارو گوش دراز فرض کردی یا خودتو😂😂😂

‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
1 سال قبل

یعنی از عشق اون غزال بیجانی بوده؟
جون بابا🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

سالار
سالار
1 سال قبل

😆😆😆😆😆😆سرت نخورده جایی نویسنده ؟

آسیه
آسیه
1 سال قبل

اسکل کردی ما رو ….

فرزانه
فرزانه
1 سال قبل

ای خدا 🤣🤣گند زدی که
تصادفه رو از کجا آوردی ؟بیخیال شو باشه ؟خودت بخون رمانت رو
همه جا نوشتی غزال بی تفاوت بوده به ماکان بعد چطوری یهویی از عشقش غش و ضعف می‌کرده ؟خودت رمانت رو یه دور بخون جان خودت ببین چی نوشتی

دسته‌ها

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x