پـارتـ ۸۰
غزال بیجان ، در حالی که مهراد بازویش را گرفته بود سوار ماشین شد . اما با دیدن ماکان که با عجله به سمتشان می آمد چشمانش را باز تر کرد تا بهتر ببیند ، مهراد با دیدن پریشان حالی ماکان پیاده شده و له سمتش رفت
غزال با نگاهی که رفته رفته تار میشد به شیشه نگاه کرد و منتظر مهراد شد اما به جایش ماکان سوار شد :
غزال خانوم ، مهراد کاری براش پیش اومد ، من میبرمتون
– چه کاری ؟ چه مشکلی پیش اومده ؟
ماکان کلافه نالید : منم نمیدونم از خودش بپرسید
غزال ، دلگیر حرفی نزد . سرعت ماکان رفته رفته زیاد تر میشد غزال با وحشت گفت : آقا ماکان خیلی تند دارید میرید
ماکان داد زد : ترمز نمیگیره
چیییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟
ماکان عصبی پایش را محکم روی ترمز میکوبید اما …
غزال بغض آلود زمزمه کرد :
انقد پاتو رو اون بی صاحب نکوب تموم شد همه چی .. داریم میمیریم
به قول زهرا باید زودتر از اینا میگفتم بهت … میدونم دیره ولی نمیخوام عقده بشه که چرا قبل از مرگم بهت نگفتم :
من عاشـ…
چپ شدن ماشین و داد ماکان اجازه نداد آن چند کلمه ی جادویی را تمام کند …
برگشت به زمان حال :
به اینجای خاطرات که رسید دفتر را بست و خودنویس را کنار گذاشت
با یادآوری اینکه ماکان چطور از مرگ نجاتش داد لبخند گرمی روی لبش جا خوش کرد
با شنیدن صدای زنگ ، موبایلش را برداشت و با دیدن اسم ماکان که my heart سیو شده بود سریع جواب داد :
الو سلام
– سلام خانومی ، خوبی ؟
مرسی ، تو خوبی ؟
– عالی ، غزال دارم میام دنبالت زود آماده شو
واسه چی ؟ کجا بریم ؟
– بریم جواب آزمایشو بگیریم دیگه
آها ، الان حاضر میشم .
– پس میبینمت .
با قطع شدن تلفن ، سریع مانتو و شلوارش را پوشید و جلوی میز آرایش رفت . چشمانش را قابی سیاه گرفت و رژ لب صورتی رنگ براقی به لب های گوشتی اش زد ..
همچنان مشغول آرایش بود که صدای پیامک موبایلش بلند شد
با دیدن پیامک ماکان کیف و چادرش را برداشت و بعد از خداحافظی با پدر و مادرش بیرون رفت .در سلام دادن پیشدستی کرد و ماکان با خوشرویی جوابش را داد .
– ماکان
جانم
– خیلی دوستت دارم
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 2.6 / 5. شمارش آرا 5
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
قصد گذاشتنه پارت بعدو نداری؟!
بالا خدااا🙄🙄🙄😳😳😳😳😳😳😆😆😆😆😆😆😆اینکه از اول رمان مغرور و بی اهمیت بود نسبت به ماکان
نویسنده چی میزنی وجدانا ؟حالت خوش نیست انگار
من یه سوالی دارم،ترنج جانم ما کجامون شبیه اوسکولاس؟
یه دور رمانت رو بخون نویسنده جان بفهم مارو گوش دراز فرض کردی یا خودتو😂😂😂
یعنی از عشق اون غزال بیجانی بوده؟
جون بابا🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
😆😆😆😆😆😆سرت نخورده جایی نویسنده ؟
اسکل کردی ما رو ….
ای خدا 🤣🤣گند زدی که
تصادفه رو از کجا آوردی ؟بیخیال شو باشه ؟خودت بخون رمانت رو
همه جا نوشتی غزال بی تفاوت بوده به ماکان بعد چطوری یهویی از عشقش غش و ضعف میکرده ؟خودت رمانت رو یه دور بخون جان خودت ببین چی نوشتی