غزال گریز پا پارت 42 - رمان دونی

 

 

پـارتـ ۸۰

 

 

غزال بیجان ، در حالی که مهراد بازویش را گرفته بود سوار ماشین شد . اما با دیدن ماکان که با عجله به سمتشان می آمد چشمانش را باز تر کرد تا بهتر ببیند ، مهراد با دیدن پریشان حالی ماکان پیاده شده و له سمتش رفت

غزال با نگاهی که رفته رفته تار میشد به شیشه نگاه کرد و منتظر مهراد شد اما به جایش ماکان سوار شد :

 

غزال خانوم ، مهراد کاری براش پیش اومد ، من میبرمتون ‌

 

– چه کاری ؟ چه مشکلی پیش اومده ؟

 

ماکان کلافه نالید : منم نمیدونم از خودش بپرسید

 

غزال ، دلگیر حرفی نزد . سرعت ماکان رفته رفته زیاد تر میشد غزال با وحشت گفت : آقا ماکان خیلی تند دارید میرید

 

ماکان داد زد : ترمز نمیگیره

 

چیییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟

 

ماکان عصبی پایش را محکم روی ترمز میکوبید اما …

غزال بغض آلود زمزمه کرد :

انقد پاتو رو اون بی صاحب نکوب تموم شد همه چی .. داریم می‌میریم

به قول زهرا باید زودتر از اینا میگفتم بهت … میدونم دیره ولی نمی‌خوام عقده بشه که چرا قبل از مرگم بهت نگفتم :

من عاشـ…

چپ شدن ماشین و داد ماکان اجازه نداد آن چند کلمه ی جادویی را تمام کند …

 

برگشت به زمان حال :

 

به اینجای خاطرات که رسید دفتر را بست و خودنویس را کنار گذاشت ‌

با یادآوری اینکه ماکان چطور از مرگ نجاتش داد لبخند گرمی روی لبش جا خوش کرد

با شنیدن صدای زنگ ، موبایلش را برداشت و با دیدن اسم ماکان که my heart سیو شده بود سریع جواب داد :

 

الو سلام

 

– سلام خانومی ، خوبی ؟

 

مرسی ، تو خوبی ؟

 

– عالی ، غزال دارم میام دنبالت زود آماده شو

 

واسه چی ؟ کجا بریم ؟

 

– بریم جواب آزمایشو بگیریم دیگه

 

آها ، الان حاضر میشم .

 

– پس میبینمت .

 

با قطع شدن تلفن ، سریع مانتو و شلوارش را پوشید و جلوی میز آرایش رفت ‌. چشمانش را قابی سیاه گرفت و رژ لب صورتی رنگ براقی به لب های گوشتی اش زد ..

همچنان مشغول آرایش بود که صدای پیامک موبایلش بلند شد

با دیدن پیامک ماکان کیف و چادرش را برداشت و بعد از خداحافظی با پدر و مادرش بیرون رفت .در سلام دادن پیشدستی کرد و ماکان با خوشرویی جوابش را داد .

– ماکان

جانم

– خیلی دوستت دارم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.6 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آمیخته به تعصب

    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه تن به کار بده، آدم متعصب و عصبی ای میشه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضماد

    خلاصه رمان:         نبات ملک زاده،دختر ۲۰ساله مهربونی که در روستایی قدیمی بزرگ شده و جز معدود آدم های روستاهست که برای ادامه تحصیل به شهر رفته است. خاقان ،فرزند ارشد مرحوم جهانگیر ایزدی. مردی بسیار جذاب و مغرور و تلخ! خاقان بعد از مرگ برادر و همسربرادرش، مجرم را به زندان انداخته و فرزند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور

  خلاصه رمان :       طلایه دخترساده و پاک از یه خانواده مذهبی هست که یک شب به مهمونی دوستش دعوت میشه وتوراه برگشت در دام یک پسر میفته ومورد تجاوز قرار می گیره دراین بین چند روزبعد برایش خواستگار قراره بیاید و.. پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری

      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی. من را که دیدی لبخند زدی. صاف ایستادی و کلاهت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
:))))
:))))
2 سال قبل

قصد گذاشتنه پارت بعدو نداری؟!

سار
سار
2 سال قبل

بالا خدااا🙄🙄🙄😳😳😳😳😳😳😆😆😆😆😆😆😆اینکه از اول رمان مغرور و بی اهمیت بود نسبت به ماکان
نویسنده چی میزنی وجدانا ؟حالت خوش نیست انگار

آرام
2 سال قبل

من یه سوالی دارم،ترنج جانم ما کجامون شبیه اوسکولاس؟

مانلی
مانلی
2 سال قبل

یه دور رمانت رو بخون نویسنده جان بفهم مارو گوش دراز فرض کردی یا خودتو😂😂😂

‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
2 سال قبل

یعنی از عشق اون غزال بیجانی بوده؟
جون بابا🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

سالار
سالار
2 سال قبل

😆😆😆😆😆😆سرت نخورده جایی نویسنده ؟

آسیه
آسیه
2 سال قبل

اسکل کردی ما رو ….

فرزانه
فرزانه
2 سال قبل

ای خدا 🤣🤣گند زدی که
تصادفه رو از کجا آوردی ؟بیخیال شو باشه ؟خودت بخون رمانت رو
همه جا نوشتی غزال بی تفاوت بوده به ماکان بعد چطوری یهویی از عشقش غش و ضعف می‌کرده ؟خودت رمانت رو یه دور بخون جان خودت ببین چی نوشتی

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x