غزال با لبخند در جلوی ماشین را باز کرد سوار شد :
سلام
– سلام عشقم ، چطوری ؟
عالی ، تو چی ؟
– تا وقتی تو خوب باشی منم خوبم .
اوووووو بهت نمیومد انقد حرف های قشنگ بلد باشی جناب رئیس .
– هر مردی این حرفارو بلده ولی اینا فقط مخصوص عشقشه .
فکر کنم امروز قراره حسابی خوش بگذره هااااا ، مخصوصا با این تغیرات تو
– عزیزم تا وقتی با منی بهت خوش میگذره . اصلا اگه همینجوری تا شب تا خیابونا بچرخیم بازم بهمون خوش میگذره .
غزال با یادآوری گذشته حالش دوباره بد شد …
همان لحظه که چشمانش را در بیمارستان باز کرد و اولین چیزی که زمزمه کرد این بود :
ماکان کجاست ؟
پرستار جواب درستی نداد اما مهراد با بدبختی زمزمه کرد :
رفته تو کما …
و غزال درست در همان لحظه تصمیم گرفت برای عشقش ، از او بگذرد و قلبش را به دست جلاد بسپارد . این دختر جز نحسی برای عزیزانش چیزی نداشت . بعد از گذر روز ها هنوز درد فشرده شدن قلبش را حس میکرد . در پزشکی دردی وجود دارد به نام فانتوم . به آن درد خیالی نیز گفته میشود اما خیالی نیست ؛ بیمار واقعا درد میکشد اما از جایی که دیگر نیست . انگار نگاه میکند به جای خالی چیزی و درد میکشد از نبودنش ، از نداشتنش ، از اینکه تنها خاطره ای برایش مانده و دردی مه کسی نمیفهمد …
غزال ، غزال ، غزااااااال
– جونم ، چیشده ؟
چته ؟ رفتی تو هپروت ؟
– نه ، یاد یه چیزی افتادم
چی ؟
تلخ خندی زد : هیچی ، ولش کن .
با رسیدن جلوی آزمایشگاه با استرس پیاده شد و ماکان هم کنارش
دستش را آنچنان محکم اسیر دستانش کرده بود که گویی قرار است فرار کند .
– خب جواب آزمایش خانم سلطانی و آقای پاکنهاد … بهتون تبریک میگم ، مثبته
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 2.9 / 5. شمارش آرا 8
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
اگه پارت هات رو تند تند نزاری بیخیال خوندن رمانت میشن ❤️تند تند بزار لطفا
چرا اینقد پارتای کوتاه میزاری و اینکه همه چی چرا اینقد زود پیش میره😂
تو تمااام رمانهای ایرانی حتما باید تو کما رفتن باشه 🤣🤣یعنی اگر نباشه اصلا داستان پیش نمیره
و این کما رفتن سرآغاز یه اتفاق هست تو رمانهای ایرانی
نویسنده جان زحمت نده به خودت من میدونم میخوای بنویسی و غزال نذر کرد که اگر ماکان زنده بماند و به هوش بیاید از عشقش دست میکشد 🤣🤣🤣🤣آخه اینم شد نذر ؟تو رمانهای ایرانی دیدم این مورد رو
نویسنده والا بخدا مجبور نیستی اینقد به خودت فشار بیاری و فلش بک به سه سال قبل بزنی چون بدتر گند زدی به رمانت
باشه مثبت بود خب که چی
نمیخوای یکم رمان رو هیجانیش کنی
کلا همه اتفاقا فورا میفته تو این رمان
هیجان میجان در کار نیست