قسمتی از رمان دچار نوشته مهرناز.ابهام - رمان دونی

قسمتی از رمان دچار نوشته مهرناز.ابهام

 

⭕️قسمتی از رمان دچار نوشته مهرناز.ابهام

💫🌟شروع پارت‌گذاری به زودی

 

روی تخت با بالاتنه‌ی لخت خوابیده و فقط یک شلوار سیاه به تن دارد. بدنش پر از زخم و کبودی و پانسمان‌هایی است که سامان روی زخم‌های عمیقش بسته.
به سمتش قدم برمی‌دارم و صدای پایم را که می‌شنود سر برگردانده نگاهم می‌کند.
حتی صورتش هم پر از زخم است. کنار تختش می‌ایستم.
_تمیز شدین، دیگه بوی گند نمیدین

خنده‌اش می‌گیرد و از دردِ زخمِ کنار لبش که کشیده شده، ابرو در هم می‌کشد.
سرزنش‌گر نگاهش می‌کنم و انگشتم را روی زخم کوچک شانه‌اش می‌کشم.
_کاش می‌دونستم کی این بلا رو سرتون میاره

درد دارد و چشم‌هایش بی‌رمق است. دستم را با دست استخوانی و زخمی‌اش می‌گیرد، روی قلبش می‌فشارد و زمزمه می‌کند
_تسکینم بده

کف دستانم را آرام روی کبودی‌ها و زخم‌هایش می‌گذارم. دستش را پشت کمرم حلقه می‌کند و زمزمه‌وار می‌گوید
_این‌بار نوازش جواب نمیده. داغونم
_باید برین بیمارستان
_بیا روی تنم لی‌لا. زخمامو بپوشون

متعجب نگاهش می‌کنم و می‌گویم
_آخه… چجوری؟

مرا روی بدن خودش می‌کشد و صورتم در گردنش فرو می‌رود. سینه‌اش گرم است.
_دکمه‌هاتو باز کن
_دیگه چی؟ نذارین جاهای سالمتونم من بزنم داغون کنما
_می‌دونی کاریت ندارم. فقط می‌خوام پوستت به پوستم بخوره

عماد است او. دستش هرز نمی‌رود.
طوری خوابیده که سوتینم و بدن لختم را نمی‌بیند. دکمه‌های بلوزم را آرام باز می‌کنم. می‌خواهم حالش خوب شود. جان من است او.
نفس عمیقی می‌کشد و انگشتان هر دو دستم را در انگشتانش قفل می‌کند. پاهایم را انگار به پاهایش گره زده و هرگز فکر نمی‌کردم روزی چنین چیزی را با عماد شاکریان تجربه کنم.
اولین بار است اینقدر به او نزدیکم و برآمدگی‌های بدنش را حس می‌کنم و گر می‌گیرم.
ولی او فقط مرا بو می‌کند و نفس می‌کشد.
_تو شفایی… هیگیا

هیگیا در اساطیر یونانی الهه‌ی شفادهنده و سلامتی است و او گاهی مرا با این اسم صدا می‌زند.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 93

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آتش و جنون pdf از ریحانه نیاکام

  خلاصه رمان:       آتش رادفر به تازگی زن پا به ماهش و از دست داده و بچه ای که نارس به دنیا میاد ولی این بچه مادر میخواد و چه کسی بهتر و مهمتر از باده ای که هم خاله پسرشه هم عشق کهنه و قدیمی که چندین ساله تو قلبش حکمفرمایی می کنه… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تبسم تلخ

    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا نا امید شده. تبسم با فهمیدن این موضوع از حسام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیلوفر آبی

    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه و اون یا گردنت رو می شکنه یا تورو به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان شاه خشت
دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز

  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.5 / 5.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی دفاع pdf از هاله بخت یار

  خلاصه رمان :       بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی ژنتیک دانشگاه تهران رو می‌دزده تا مشکلش رو حل کنه…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوک

    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از آبروشون نه …! به این رمان امتیاز بدهید روی یک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
33 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آزی
آزی
3 روز قبل

سلام مهرناز جان خوشحال شدم اسمت و دیدم
یاد اون موقع ها بخیر
راستی از بچه ها چه خبر اون ممد همون پوریا، ریحان، آیلینو…مخصوصا اون ممد با اون نیکاش
دلم خیلی تنگه برای اون شبا و روزا

Ebham
عضو
3 روز قبل
پاسخ به  آزی

سلام عزیزم ممنون🥰 تو کدوم آزاده‌ای؟ از هیچکدوم خبر ندارم خیلی وقته😔 هعی یادش بخیر

آزی
آزی
3 روز قبل
پاسخ به  Ebham

یادش بخیر اون موقع فقط خواننده بودم اما پا به پای شما ها بودم هرصبح وشب از اول بر دل نشسته تا… من همونی هستم که بردل نشسته رو تویه یه دفتر بزرگ نوشتم ودارم و ازت خواسته بودم به آیلین از طرف من فوت مادرشو تسلیت بگی . چقدر اشتیاق داشتم بیام زودتر بخندیم از پوریا یاسی آیلین و
از اون مهراد و عجب گفتناش از شهاب روانشناس و ….چقدر دوست دارم بازم باشن

Ebham
عضو
2 روز قبل
پاسخ به  آزی

بله الان فهمیدم کدوم آزاده هستی🥰 وای یادش بخیر روزهای اوج سایت بود، کاش یه طوری بشه همه دوباره جمع بشیم اینجا

Tina&Nika
Tina&Nika
4 روز قبل

واییی چقد خوب که باز شروع کردین انقد بر دل نشسته و خلسه و گرگها و در پناه اهیر رو خوندم که حفظ حفظم خیلی خوشحالممممم❤️❤️👏🏻👏🏻🩵🩵موفق باشی همیشه

Ebham
عضو
4 روز قبل
پاسخ به  Tina&Nika

ممنونممممم😍❤️❤️ امیدوارم دچار رو هم دوست داشته باشین

Tina&Nika
Tina&Nika
1 روز قبل
پاسخ به  Ebham

💜🩵

Mamanarya
Mamanarya
4 روز قبل

مهرنااااااااز😍😍😍😍😍😍 عزیییییییز دل من 🧡🧡🧡🧡🧡
آخه کجا بودی تو این مدت؟
نمیگی از دوریت دق میکنم من🙈🙈🙈😍😍😍
خیلی خیلی خوش برگشتی عزیزمممم❤️❤️❤️
خوشحالم که دوباره ی رمان ناب ازت منتشر میشه😍
بی صبرانه منتظر قلم جادوییت هستم 🤩🤩🤩🤩

Ebham
عضو
4 روز قبل
پاسخ به  Mamanarya

زهراااااااااا😭😭 وای چقدر دور موندیم 😢عزیزمممممم خوبی؟ 😍❤️❤️❤️❤️❤️

Mamanarya
Mamanarya
3 روز قبل
پاسخ به  Ebham

جون دلم😍😍😍 بخدا مهرناز انقدر سراغت میگشتم هیچ رد و نشونی ازت نبوود🥹🥹🥹🥹
قربون تو برم من خوب بودم حالا ک هستی عالیم 😍تو خوبی❤️

Ebham
عضو
3 روز قبل
پاسخ به  Mamanarya

فدات بشم😍 یه مدت اصلا نمی‌اومدم سایت. حس نوشتن هم نداشتم تازگیا داستان نویسیم اومده 😁 خوشحالم که بازم اینجا میبینمت قشنگم 😘😘😘😘

Mamanarya
Mamanarya
3 روز قبل
پاسخ به  Ebham

خدانکنه🧡
خداروشکر که نوشتنت اومد خیلی خوش اومد😂
قدمت رو چشم من و سایت😍😍😍😍 انشالله همیشه بمونی😘

Ebham
عضو
3 روز قبل
پاسخ به  Mamanarya

😘😘😘😘❤️❤️❤️❤️

mobin
mobin
5 روز قبل

اییولل بازم رمانای مهرناااز😍
دمت گرم مهرنازی اسمتو که دیدم یاد خلسه افتادممم😂❤

Ebham
عضو
4 روز قبل
پاسخ به  mobin

آره یادش بخیر 😁 اونوقتا روزای سختی داشتم البته

خواننده رمان
خواننده رمان
5 روز قبل

لطفا پارت طولانی و منظم بذارین ممنون

Ebham
عضو
4 روز قبل

انشاالله

تارا فرهادی
تارا فرهادی
5 روز قبل

فقط تو رو خدا بگو کی پارتگذاری رو شروع میکنی

Ebham
عضو
4 روز قبل
پاسخ به  تارا فرهادی

میخوام کامل بنویسم بعد پارتگذاری کنم. یهو دیر میشه شرمنده خواننده ها میشم

تارا فرهادی
تارا فرهادی
5 روز قبل

واااای باورم نمیشه برگشتی 😍😍
خیلی خوشحال شدم به قول خواننده رمان یکی از بهترین نویسنده های سایت 😍😍

آخرین ویرایش 5 روز قبل توسط Taraaaa
Ebham
عضو
4 روز قبل
پاسخ به  تارا فرهادی

خودمم باورم نمیشه برگشتم😂 ممنونم عزیزمممممم❤️😍

لیلا
لیلا
2 روز قبل
پاسخ به  تارا فرهادی

وااای ممنون از رمان های زیباتون مرسی اکسر رمان هی که نوشتید رو خوندم ممنون از قلم زیباتون خیلی خوشحال شدم بازم رمان گذاشتین❤️❤️❤️❤️🤗😘😘😘

Ebham
عضو
1 روز قبل
پاسخ به  لیلا

ممنونم🥰 خوشحالم که دوست داشتید 😘

...
...
5 روز قبل

قلم بی نظیر فقط اسم نویسنده خیلی آشناست رمان های دیگه ای هم نوشته؟

Ebham
عضو
4 روز قبل
پاسخ به  ...

ممنونم🙏 گرگها، در پناه آهیر، خلسه، بر دل نشسته رمانهای منه

...
...
3 روز قبل
پاسخ به  Ebham

آره حالا یادم اومد هر سه رمانتون رو‌خوندم همش هم بی نظیر بود اینقدر عشق رو قشنگ توصیف کردی که آدم میمونه چی بگه من وقتی پارت گذاری میشد رمان رو نخونده بودم شش ماه پیش بود که خوندمشون ….حرف نداشتن بی صبرانه منتظر شروع این رمانم♥️

Ebham
عضو
3 روز قبل
پاسخ به  ...

خوشحالم که دوست داشتین، ممنون 🥰❤️

Tir
Tir
5 روز قبل

چقدر خوشحالم میبینم نوشتن و دوباره شروع کردی 🫠

Ebham
عضو
4 روز قبل
پاسخ به  Tir

تیر🥹❤️ چقدر زمان زیادی گذشته از وقتی اینجا باهاتون بودم 😞

Bahareh
Bahareh
5 روز قبل

به به چقدر منتظر بودم مهرناز جان بازم یه رمان فوق‌العاده بنویسه خییییلی خوشحال شدم که بازم قراره از این نویسنده با قلم قوی یه رمان دیگه بخونیم مطمئنم مثل رمانهای دیگت عالی و پر از هیجانه. شما یکی از رمان نویسان قوی هستبن من خیلی رماناتونو دوست دارم . بی‌صبرانه منتظر شروع این رمان هستم البته امیدوارم اشتراکی نباشه.

Ebham
عضو
4 روز قبل
پاسخ به  Bahareh

ممنونم از محبتت عزیزم🙏😍 نه اشتراکی نیست

Ana
Ana
5 روز قبل

وااااي مهرناز ابهام 😍😍😍😍😍😍😍😍 بَه بَه چقدر خوشحال شدم ..بهترين نويسنده اين سايت البته به اضافه نويسنده آق بانو 🤌🏻

Ebham
عضو
4 روز قبل
پاسخ به  Ana

عزیزمممم😍 لطف داری ممنون ❤️

دسته‌ها
33
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x