جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت آخر

      ابرویم بالا پرید .امروز زیادی جنتلمن شده بود !برای آنکه یک وقت نظرش را تغییر ندهد، موزیکی پلی کردم و با آرامش چشم بستم .حرفهایی که شنیده بودم و حال این بیرون رفتن باعث شد به کل موضوع بچه از ذهنم برود. لحظهای به سرم زد شاید

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 104

        دستم را روی قلبش گذاشتم . -تمیز بودن یه زنو اینجا مشخص میکنه. اگر یه روز بدون اینکه قلبت واقعاً کسی رو بخواد فقط بخاطر شهوت جسمت باهاش بودی، اون روز کثیف شدی! یا اگر یه روز کسی رو دوست داشتی اما با اینکه میدونی اون

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 103

        مشتی به بازویش کوبیدم که دستم را گرفت و بوسید. و تا از اتاقش بیرون آمدیم با دکتر احسان تنها کسی که از گذشته ارتباطمان را با او حفظ کردیم، رو به رو شدیم. -به به آقا و خانوم اسمیت سابق لیلی و مجنون امروز، حالتون

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 25

        لحظات آخر کسی چشمانم را تا انتها باز کرد و نور بود که درون کاسه ی چشمانم تابیده میشد.   نفس عمیقی کشیدم و نگاه گیجی به اطرافم انداختم. با دو انگشت شست و اشاره چشمانم را مالیدم و نگاهم میخ سنگ قبر عماد شد.  

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 44

        وجود رستا کمی آرام شد اما نخواست نشان بدهد که کوتاه آمده…!!!   -توجیه خوبی نیست امیر…. اگه یکی به قول خودت نامحرم بیاد دست من و بگیره تو چیکار می کنی…؟!     امیر از کوره در رفت و یک قدم بلند سمت رستا برداشت.

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 102

      -شهراد… شهراد لطفاً بس کن… بس کن توروخدا خـوب نیـستـــی! میان بلبشو و فریادهای بلند، میان خشم خودش و فحش دادنهای عماد، باز تنها کسی که مانند زمانهای فروپاشی صدایم را شنید، خودش بود! با مشتی که به فک عماد زد، نگاهش به سمتم چرخید. قطره اشکی

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 187

    _ اوف اینجا رو ببین   سراب لبهایش را محکم به دندان گرفته بود تا صدای ناله هایش به بیرون از اتاق نرسد.         _ حامی… نمیتونم صدامو کنترل کنم، یکم آروم باش…   حامی بی توجه به لحن پر از خواهش او    

ادامه مطلب »
دانلود رمان مانلی
رمان

دانلود رمان مانلی به صورت pdf کامل از فاطمه غمگین

    خلاصه رمان مانلی :   من مانلیم…..هجده سالمِ و از اونجایی که عاشق دنیای رنگ‌ها هستم، رشته هنر رو انتخاب کردم و در حال حاضر   سال آخر هنرستان رو پشت سَر می‌ذارم. به نظرم خیلی هیجان انگیزِ  که عاشق نقاشی و طراحی باشی و تو رشته مورد علاقه‌ات تحصیل

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 24

        ساعتی بعد از آن جو متشنج خبری نبود و سکوت خانه به ذهن آشفته ام اجازه ی کند و کاو میداد.   دنبال جواب سوال هایم میگشتم و غیر قابل باور بود اما انتهای هر جستجو و بالا و پایین کردن حدسیاتم، فقط به یک شخص

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 305

            تا سوار ماشین شدن هم پشت سرم آمد، قدمی دور نمیشد و دستش هم به تنم نمیخورد، انگار فهمیده باشد بدم می‌آید.   قبل از آنکه به ماشین برسم، خودش جلوتر رفت و در را باز کرد، خیره و بی انعطاف نگاهش کردم، منتظر

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 101

  هم نمی‌اومد! لحن پر از صداقتش کمی از عصبانیتم کاست. -متاسفم. فکر کنم یه کم تند رفتم من فقط… -شما فقط چون میترسید احساساتون به شهراد از کنترل خارج بشه عصبانی هستید و سعی دارید کارهای اشتباهشو تو ذهنتون پررنگ کنید تا نکنه خدای نکرده بدو بدو سمتش برید!

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 100

      اون موقعها حتی سیگارم نمیکشید. سرش به دکونی که از آقاجونش مونده بود گرم بود اما وقتی یک ماه بعد ازدواجش مچ تازه عروسشو تو خونه خودش با یه مرد غریبه گرفت، پسرم شکست! عوض شد! خودشو گم کرد! من بچمو امروز نه روزی که مادرِ تو

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها