جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 298

            دیگر ندیدمش، تا وقت ناهار. داشتم با شوق کپی برگه‌ی قراردادی کیمیا اورده بود را نگاه میکردم، حتی فکر اینکه بتوانم بعد از زایمان به این راحتی کار پیدا کنم برایم تعجب انگیز بود، البته حالا با حضور قباد سخت میشد.   میترسیدم بخواهد

ادامه مطلب »
رمان دختران ربوده شده
رمان

دانلود رمان دختران ربوده شده به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاده

      خلاصه رمان دختران ربوده شده :   مردی متولد شده با بیماری “الکسی تایمیا” و دختری آسیب دیده از جامعه کثیف اطرافش، چه ترکیبی خواهند شد برای یه برده داری و اطاعت جاودانه ابدی. در گوشه دیگر مردی تاجر دختران فراری و دختران دزدیده شده و برده هایی

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 39

      امیریل وا رفت. دوری کرده بود تا برچسب سواستفادگی به پیشانی اش نخورد. وگرنه از خدایش بود این عروسک را صاحب شود و در مالکیت خود دربیاورد…!!!     -چه ربطی داره…؟!   رستا رو به رویش ایستاد… -ربطش و تو بگو… چطور ادعا داری زنتم و

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 89

        دلپیچه داشت و به‌ شدت هم احساس گرما می‌کرد اما خجالتی‌تر از آن بود که برای بار دوم توانایی اعتراض داشته باشد!     سرجایش نشست و سر پایین انداخت.     مرد‌ها شروع به پچ‌پچ کردند. بسیار آرام صحبت می‌کردند اما با‌این‌حال صدایشان را می‌شنید.

ادامه مطلب »
رمان ماهرخ
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت 159

        نرمی و خیسی لبانش هوش از سرم برد. شک نداشتم که تا آخرش می رفت اما به اینکه متوجه کارهایم نشود، می ارزید…   دل به دلش دادم و دستم رو دور گردنش گره زدم و در بوسیدن همراهیش کردم…     بوسه های داغ و

ادامه مطلب »
دانلود رمان دونه الماس
رمان

دانلود رمان دونه الماس به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان دونه الماس :   اميرعلی پسر غيرتی كه سر ناموسش اصلاً شوخی نداره و پيچكش می افته دست سروش پسره مذهبی كه خيال رها كردن نامزدش رو نداره و اين وسط ياسمن پيچکی كه دلش رفته واسه

ادامه مطلب »
رمان شاه خشت
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 108

      نفهمیدم شام چه چیزی خوردیم، اصلاً در حال خودم نبودم، ترکیب بغض و دلتنگی، ساکتم کرده و اگر یک لحظه اتصال دستش را با بدنم قطع می‌کرد، احساس خطر می‌کردم.   رفتار فروغ‌ جان آن‌ شب نشانم داد که حتی پریناز هم خوش‌شانسی خاص خودش را دارد،

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 297

            صبح پرده‌ها کنار رفت و با خوردن نور به صورتم پتو را بالا کشیده غر زدم:   _ نکن محمد…خوابم میاد!   سکوت بود و سکوت، فکر کردن دلش به حالم سوخته، برای همین با خیال راحت خوابیدم، نمیدانم چقدر دیگر به خواب رفتم

ادامه مطلب »
رمان آووکادو
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 171

  – مگه توی هلدینگ چه اتفاقی افتاده؟ دستش را روی شانه‌ام می‌گذارد: – امید خودش میاد، ازش بپرس. اتفاق خاصی نیوفته، نگران نباش. دل‌گرمی‌اش کار ساز نبود، چرا که بیش از دو ساعت می‌شد امید و رهام نیامده بودند. حتی سوگل، خواهر کوچک‌تر سپیده‌ام صدایش در آمده بود و

ادامه مطلب »
رمان هامین
رمان هامین

رمان هامین پارت 165

  به محض تموم شدن حرفش یه قدم فاصله‌ای که گرفته بودمو جبران کرد و دوباره بهم چسبید. چپ چپ نگاش کردم و یکم فاصله گرفتم. کراوات ابریشمیو گرفتم و دیگه به صورتش نگاه نکردم. چیز زیادی از کراوات بستن نمی‌دونم. تجربه‌ای هم توی این کار ندارم. نهایت چندتا کلیپ

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 18

    بیتابی و تشویشم تمنا را وادار به نقش بازی کردن نمود. نگرانی اش را پشت خنده های دروغینش پنهان کرده و با تایید حرفهایم سعی داشت حال داغانم را بهبود بخشد.   اما آن فکر موذی و لعنتی که مثل خوره داشت سلول های مغزم را دانه به

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 330

    همینطور که دستم هنوز جلوی دهنم بود و داشتم لقمه رو می جویدم، با تعجب نگاهم رو ازشون گرفتم و به سورن نگاه کردم….   سورن بادی تو گلوش انداخت و با غرور و لحن بامزه ای گفت: -ببین چه شوهری پیدا کردی..   لقمه رو قورت دادم

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها