رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19
ابرویی بالا انداخت و زیرلب زمزمه کرد: _کار ؟! نگاه هراسونم رو به اطراف چرخوندم و لرزون لب زدم: _آره کار …. مگه چیه ؟! با خشم و دستای مشت شده کنارم زانو زد و درحالیکه چونه ام توی دستش میفشرد عصبی گفت:
ابرویی بالا انداخت و زیرلب زمزمه کرد: _کار ؟! نگاه هراسونم رو به اطراف چرخوندم و لرزون لب زدم: _آره کار …. مگه چیه ؟! با خشم و دستای مشت شده کنارم زانو زد و درحالیکه چونه ام توی دستش میفشرد عصبی گفت:
-خب…چی میخوای!؟ -شیوا پیش توئہ!؟ وقتی اینو می پرسید یعنی باز دعوا کردن.عصبی گفتم: -باز جرو بحثتون شده!؟؟ بجای اینکه جواب سوالم رو بده پرسید: -پیش توئہ !؟ -نه پیش من نیست…هرجاهست خودش شب برمیگرده! -جواب تلفن منو نمیده.چندروزه ازش خبر ندارم…بهش رنگ بزن ببین کجاست.. تا اینو گفت
لبخندی زد و گفت : _ من دشمن تو نیستم شاید قبلا با همدیگه دعوا زیاد داشتیم اما الان اون شکلی نیست تو چشمهاش زل زدم و گفتم : _ میدونم شما چی دارید میگید پس نیاز نیست انقدر استرس داشته باشید نفسش رو لرزون بیرون فرستاد : _
نیم ساعتی از برگشتن به خونه میگذشت که صدای گوشی من از فکر و خیال بیرون آورد با دیدن اسمش تنم لرزید اما مجبور بودم که جواب بدم تماس و وصل کردم و صدای محکمش توی گوشم نشست _حالت بهتره درد که نداری ؟ این دردهای جسمی برای من
پارت9 (بعداز خوردن شام …. همه خسته کوفته رفتیم بخوابیم همینکه وارد اتاق شدم ارسینم وارد شد….) _تو که باید اتاق پسرا باشی آرسین:میگم خانومم …الان دوست دختر دوست پسریم،حالا یه شب باهم میخوابیم……ببین اهورا روژین چه عاشقان… _اخه دخترا کجا بخوابن آرسین:اتاق پسرا _ها (توجه ای بهم نکرد …
با سر و صدای دخترا از خواب شیرینم بیدار شدم کش و قوسی به بدنم دادم و خمیازه ای کشیدم با موهای پریشون توی تخت نشستم و فحشی به دخترا دادم.. هر کدومشون مشغول انجام یه کاری بودن و بگو بخندشون بود.. آیلین که داشت موهاشو پشت سرش
موتور سیاه خفنی شبیه موتور قبلیش پسندیده بود که منم گفتم عالیه و خریدش.. یه کلاه کاسکت قرمز قشنگ هم برای من خرید و گفت کلاه خودتو داشته باش، مشکیه هم مال من.. بدون ماشین رفته بودیم تا اگه موتور رو پسندیدیم و خریدیم، با همونم برگردیم.. موقع برگشتن مسیر
و از طرفی هم میگفتن که یاشار ازت حمایت کرده و فلان.. منم پقی میزدم زیر خنده.. آخه چه حمایتی؟ آخرش که بگی الکی به دل خودت صابون نزن، میخواستم تینا به خدمتکارا احترام بزاره و حد خودشو بدونه.. چه چیزا!! معلوم نیست حرفش و عملش با هم
بعد یه دید زدن سر سری اتاقش و یه فیض کامل که از اتاقش بردم.. شروع کردم به زیرو کردن اتاقش.. اتاقش انقد بزرگ بود که نمیدونستم از کجا شروع کنم و چیو بگردم؟ سریع و سر سری اتاقشو گشتم و مواظب بودم چیزی رو جا به
ابروهام بالا پرید و مثل وزغ بر و بر نگاهش کردم و انگار ویندوزم تازه کار کرده که چی گفته گفتم : -ولی چرا تا آسانسور هست از پله ها برم بالا؟ به سمتم اومد و مقابلم ایستاد کمی خودشو خم کرد و با چشمای
منم گفتم چشیده و بین حرفام هم یاشار فحش میدادم آیلین شبنم اول از جای که یاشار بهم نزدیک شده بود برگاشون ریخته بود.. مسخره کردن اولش ولی بعدش شبنم دو تا فحش نون ابدار نثارش کرد برای آیلین و شبنم که گفتم چیشده یکم آروم تر
پارت8 _ارسین ارسین:جان _میشه بریم آب بازی حوصلم سر رفته آرسین:اره بریم (بدون اینکه یادم باشه لباسم خیلی نازکه،اگ خیس بشه بدنم معلوم میشه ،بدبختانش فقط یه لباس زیر تنم بود…….سمت آب رفتیمو کفشامو کندم و روی شنا گزاشتم آرسین دنبالم اومدو از کارام تقلید کرد ….اومد سمتم،ک آب بهش