دانلود رمان - رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان ترمیم پارت 57
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 57

  شماره را میخواند، پیش شماره برای جایی است که نمیشناسم. – گفتن تو هتلن. بعض شما نباشه، وضعشون خوب بود. خلاصه، خبر خوب بود، شیرینی ما یادتون نره. دندان روی دندان مسکشم، مردک طماع! باشه کوتاهی میگویم و قطع میکنم. پیام بهادر روی صفحه است. ! » خیلی خری

ادامه مطلب »
رمان زندگی شیرین ومبهم

رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۱۸

ثنا و حمد بی‌پایان خدا را که صنعش در وجود آورد ما را الها قادرا پروردگارا کریما منعما آمرزگارا چه باشد پادشاه پادشاهان اگر رحمت کنی مشتی گدا را خداوندا تو ایمان و شهادت عطا دادی به فضل خویش ما را وز انعامت همیدون چشم داریم که دیگر باز نستانی

ادامه مطلب »
رمان زندگی شیرین ومبهم

رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۱۷

به نام خدا، هر چه داریم از او خداوند احمد خدای سبو خدای قلم های حیدر ستا خداوند سیف و خدای شتا به نام خداوند بود و نبود خداوند یاسی به رنگ کبود خداوند حسن و خدای حسن خداوند ابرو به وقت شکن خداوند بدر و خدای حنین همان خالق

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 71
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 71

  _ پس پسرت چی میشه ؟! پوزخندی بهش زدم : _ اگه تا الان این وضعیت مزخرف رو تحملش کردم تنها یک دلیل داشته اونم پسرم بوده با چشمهای ریز شده داشت بهم نگاه میکرد چند ثانیه که گذشت گفت : _ مامانت رو چیکار میکنی قصد داره بیاد

ادامه مطلب »
رمان صیغه استاد پارت 17
رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 17

  روی تخت نشست دستی به صورتش کشید نگاهی به تن سیاه و کبود من انداخت و گفت _ دیدن این سیاهی این کبودیای روی بدنت باعث میشه که من روزی چند بار دلم بخواد که این خط و خش و روی تنت ببینم و دوباره تجدیدش کنم. درست مث

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 55
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 55

ایستاده سیگاری روش میکند. نگاه نمیدزدد. وقتی عباس بگوید نامردم، پس هستم. – بذار بگذره چند روز… ستاره باهاشه امروز… هرچند تو واقعاً نباید کمکی بهت بشه، ولی بازم به خاطر دل اون دختر میگم… میدونم هنوز خیلی دوست داره. اشار های به عباس میکند. – تو آپارتمان مهگل خانوم

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت آخر

گیج بودم که گفت _تو این پونزده روز به اندازه شش ماه هروئین ریختم تو خونش.. ولی خیلی سگ جونه هر کی بود سنکوپ میکرد و با لبخند پیروزی پاشد رفت وایساد سرجاش.. از درک و هضم کاری که با مهراد کرده بود عاجز بودم یا شایدم نمیخواستم باور کنم

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۴۱

منو محکم تو بغلش کشید و سرمو بوسید و گفت _شوهرت فدای اون زبون شیرینت بشه دلبر کمی تو بغل هم موندیم و عاشقانه زل زدیم به هم.. به شونه های لختم و ملحفه سفیدی که تا روی سینه مون کشیده بودیم نگاهی کرد و زمزمه کرد _دیگه رسما زنم

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۴۰

خرید جهیزیه من مثل برق و باد انجام گرفت چون دقیقا میدونستم چی میخوام و از کجا میتونم پیدا کنم.. وقتی در عرض کمتر از یکهفته همه وسایلمو خریدم یاد حرف مسیح افتادم که میگفت پول همه چیزو نمیتونه حل کنه، ولی خیلی چیزها رو میتونه سهل الوصول بکنه.. وقتی

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 78
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 78

    نمی تونم به خودم دروغ بگم … من این مردی که کنارم نشسته رو می پرستم … عشق وقتی همه چیز تموم میشه که معشوقه ت هم عشقه اولت باشه هم عشق آخرت … آریا برای من هم اوله هم اخر … تکیه میدم به صندلی و پلکام

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۳۹

نفس بعد از خواستگاری، بابام گفت که از مهراد خیلی خوشش اومده و عالیه که یک مردی صلابت و اونهمه عشق رو یکجا داشته باشه.. رفتار مثل همیشه پر جذبه و طرز صحبت قاطع و محکم مهراد با اون صدای تاثیرگذارش، کار خودشو کرده بود و بدجور قاپ بابامو دزدیده

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۳۸

مهراد تازه از بیمارستان مرخص شده بودم و اون دو روزی که بستری بودم برام مثل دو ماه گذشته بود.. از ترسم به نفس زنگ نزده بودم و اونم وقتی زنگ زده بود خوشبختانه زود قطع کرده بود.. میترسیدم صدای پیج کردن دکترا رو بشنوه و بفهمه بیمارستانم.. به اندازه

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها