فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان عشق تعصب پارت 51

  با احساس درد چشمهام رو باز کردم با دیدن کیانوش نیمه لخت کنار خودم تموم اتفاق های دیشب مثل یه فیلم از جلوی چشمهام رد شد چجوری تونست همچین بلایی سر من بیاره مشتی به بازوش زدم که چشمهاش باز شد با دیدن من کنار خودش اول متعجب و

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 77
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 77

  #لیلی **************************** با نفرت به تصویر خودم توی آیینه زل زدم. از خودم بدم میومد…از خودم بدم میومد چون تسلیم خواستش شدم. حالا دیگه رسما زنش شده بودم و دیگه راه فراری نداشتم. دستی به چشمام کشیدم و تمام تلاشم و کردم تا نبارن اما علی رغم تمام تلاشام

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 52
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 52

  ـ رها …. رها کجایی مامان جان ؟ … تکونی می خورم و بی حواس میگم : ها ؟ .. مامان میخنده : با چی خرش کردی که بی بحث رفت تا بیاد ؟ … ابرو هام بالا می پرن …. ـ وا … چی میگی برا خودت مامان

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 76
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 76

  #لیلی ******************************** خدایا آخه 15 تا نگهبان؟؟ مگه این عمارت چه کوفتی داره که باید 15 نفر نگهبانیش رو بدن! لعنت به این شانس… نه تنها نمی تونم خارج بشم بلکه با این تعداد نگهبان و بادیگاردی که توی باغ ول می چرخن حتی نمی تونم یه سرکی به

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 51
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 51

  کاش آن روز لعنتی هوس کباب نمی‌کردم. کاش از ترس از دست دادن داشته‌هایم، همه را به‌باد نمی‌دادم. کاش… ماشین جلوی بیمارستان نگه می‌دارد. کاش او نباشد. می‌ترسم. از او، از حرف‌هایی که شاید بگوید. از رفتن و رها کردنم. شاید بیش‌تر که بگذرد، دلش تنگم شود، شاید ببخشد.

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 55
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 55

  * * * * * هرکس یه طرفی نشسته بود و گریه می کرد. مادره اهورا مدام توی صورت خودش می زد و ناله می کرد و چند نفر برای مهار کردنش کنارش نشسته بودن و بهش دلداری میدادن. اما حاله ارباب از همه بدتر بود. درست بودش که

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 50
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 50

  واقعا نمیشد درکش کنم نگران حال بهنام بود یا قصد داشت من اذیت بشم داشتم دیوونه میشدم از شنیدن حرفای زشتی که داشت بهم میگفت ، بلند شدم خواستم برم که صدای پرستو بلند شد : _ بهار به سمتش برگشتم و گفتم : _ بله _ میشه صحبت

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 75
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 75

  #لیلی **************************** با حرص رژ لب قرمزی رو که داخل کیف لوازم آرایش بود برداشتم و گوشه اتاق پرت کردم. اینقدر از دست لاله حرصی بودم که حد نداشت! آخه دختره ی احمق تو که نامزد کرده بودی…تو که فربد داشتی،برای چی دوباره خام حرفای امیر شدی؟ کلافه روی

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 50
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 50

  اشک‌هایم را پاک می‌کنم، کودکانم به امید من بیش‌تر نیاز دارند. اولین چیز در این اتاق صدای بوق دستگاه‌هاست. این یعنی همه‌چیز نرمال است… یعنی خوب، یعنی زنده بودن، بعد بوی الکل و مواد ضدعفونی. من‌هم دستم را با مایع ضدعفونی می‌کنم. هر آلودگی این‌جا می‌تواند مرگ به همراه

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 51
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 51

تند میگم : شما … شما خودتون زحمتش رو بکشین … اگه زحمتی نیست ! … اون می دونه … حالاکه همه چیز رو می دونه چرا باید به روی خودم نیارم ….. با مکث … خیره به خیابونه جلوی روش لب میزنه : ـ اینطوری بهتره … دوست ندارم

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 54
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 54

  اشکام و پس زدم و ادامه دادم _همش خیال میکردم هر لحظه از اون اتاق میای بیرون و منو از اون جهنم نجات میدی اما تو دستمال خونی رو مثل خار توی چشمم فرو بردی! دقیقا همون شب من مردم اهورا…خیلی سعی کردم دوباره زندگی کنم اما حاملگی مهتاب

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 74
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 74

  #لیلی و بعد لب های داغشو به لاله گوشم چسبوند و گاز ریزی گرفت که تند به عقب هلش دادم و گفتم _حالم ازت بهم می خوره امیر…این روش جدیدت برای انتقام گرفتنه؟ چهره مظلومی به خودش گرفت و گفت _نه عزیزم…من فقط ازت یه بچه می خوام،بچه ای

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها