دانلود رمان - رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان آشوب

رمان آشوب پارت۸

#پارت۳۱ #آشوب وارد پذیرایشان میشود، صدای اف اف خانه بلند میشود. سریع کنار پدرش می ایستد ،ومادرش با تحسین نگاهش میکند. آشور در ورودی را باز میکند ،وکنار مادرش می ایستد . خنده اش میگیرد انگار غریبه هستند ،خیلی رسمی ایستاده اند. آشور با دیدن لبخندش سری با نشانه تأسف

ادامه مطلب »
رمان گرگها

رمان گرگها پارت ۷۳

۲۴۸) کامیار جلوی آرایشگاه من و منیرو پیاده کرد و نوک انگشتشو فرو کرد تو چال گونه م و گفت _میام دنبالت عروس رویاها خندیدم و گفتم _منتظرم بیای آقای داماد هر لحظه مون با عشق میگذشت و از هیجان و شادی لبریز بودم.. برای اولین بار مفهوم ازدواج و

ادامه مطلب »
رمان آشوب

رمان آشوب پارت ۷

#پارت۲۷ #آشوب -باشه ،باشه .اسپریت کو … اشاره ای به کنسول کنار تخت اش میکند . علی بلند میگوید: -آشور سریع اسپری رو بده….. آشور در صدم ثانیه اسپری را به به انها می رساند . علی سریع برایش دو پاف اسپری میزند . حالش بهتر شده است سرفه هایش

ادامه مطلب »
رمان سکوت قلب

رمان سکوت قلب پارت ۲۰

کلافه کنارش می‌روم. – چرا وایسادی؟ برو دنبالش. یه خریتی کردی خودت هم باید درستش کنی. – آخه… – آخه نداره. یا حرف می‌زنی یا همین طوری اوضاع می‌مونه. حق با اونه اگه الان منم جای اون بودم از دستت ناراحت می‌شدم حداقل باید بهش می‌گفتی کسی هست دوسش دارم.

ادامه مطلب »
رمان خان زاده جلد سوم پارت 9
رمان خان زاده جلد سوم

رمان خان زاده جلد سوم پارت 9

  سیگاری از جعبه ای که کنار مبل روی میز بود بیرون آورد و روشنش کرد دودشو توی خونه پخش کرد و گفت _پس به این نتیجه رسیدی که با هام تموم کنی ؟ مطمئنی ؟ مطمئن بودم این بار مطمئن بودم واقعا خسته بودم و دیگه توان نداشتم سرمو

ادامه مطلب »
رمان عروسک پارت 45
رمان عروسک

رمان عروسک پارت 45

سرم سریع به سمت میترا برگشت و وقتی صورت تو هم رفته از دردش رو دیدم بازوش رو محکم گرفتم و فنجون رو پایین گذاشتم نگران نگاهش کردم و پرسیدم : – خوبی؟ دست دیگه اشو بالا اورد و به دستم که روی بازوش بود چنگ زد و گفت :

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 88
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 88

  _ چند دقیقه اجازه بده رها !  سمت اریا برمی گرده و میگه : واضح تر بگو باباجان … ما شر در نمیاریم … شوخی هم انقد کش دار نمیشه که بگیم شوخی می کنی !  آریا تک سرفه ای میکنه و به نظرم خودشم مونده از کجا شروع

ادامه مطلب »
رمان سکوت قلب

رمان سکوت قلب پارت 19

با دیدن هیوا سریع به سمتش می‌روم. محکم بغلم می‌کند. – چطوری اوینار خانوم شنیدم این دو هفته بدتر از همیشه داری می‌خونی. لبخندی می‌زنم. – باید بخونم ديگه. الکی که… سلام. با دیدنش متعجب می‌شوم. او هم همراه هیوا آمده است! چرا؟ آرتین با دیدن هاکان کنار هیوا اخمهایش

ادامه مطلب »
رمان گرگها

رمان گرگها پارت ۷۲

لیلی وقتی کامیار نشست توی ماشین و رو به من که داغون بودم و گریه میکردم کرد و پرسید “میتونی با یه دیوونه زندگی کنی” دلم هری ریخت و دست و دلم لرزید.. باورم نمیشد که همچین حرفی زده باشه.. یعنی ممکن بود بازم برگردیم به روزای خوشمون و متعلق

ادامه مطلب »
رمان عروسک پارت 44
رمان عروسک

رمان عروسک پارت 44

  باید ازش میپرسیدم که بسته به آدمش یعنی چی! که موقعیتش یعنی چی! اما با رسیدن اهورا حرفی نزدم. بلافاصله بعد اهورا گارسون به همراه میز حاوی سفارش های ما رسید. اهورا به پشتی صندلیش تکیه داد و با ریشخند نگاهی به میز کرد و گفت : – عاشق

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها