رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

آخرین نظرات کاربران
رمان استاد خلافکار پارت 37
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 37

  #هانا محکم دستام و تکون دادم و گفتم _دستام و باز کن آرمین.آخه چرا طناب پیچم کردی؟ در حالی که لم داده بود روی مبل و اون لیوان کوفتیش دستش بود نگاهم کرد بدون اینکه یک کلمه جوابم و بده. نگران آیلا بودم.. تا حالا چند ساعت ازم دور

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 27
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 27

  کنار طرلان نشسته بودم ، آریا و بهادر داشتند مثل مجرما به ما دوتا نگاه میکردند سرم و بلند کردم و کلافه گفتم : _ چیه چرا اون شکلی نگاه میکنید !؟ آریا همونطور که خیره خیره داشت به ما نگاه میکرد گفت : _ چجوری فهمیدید ما اونجا

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 30
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 30

  _آقا فرهاد؟اونی که خواستگاری کرده آقا فرهاد بوده؟ بابا سر تکون داد و گفت _برای منم عجیبه. پسره مجرده. موقعیت خوبی هم داره. مش سلمان چه طوری راضی شده بیاد با من حرف بزنه برای خواستگاری خدا عالمه! سکوت کردم. خاتون گفت _حالا که خان زاده سرش به سنگ

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 36
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 36

  #هانا با پشت دست اشکامو پاک کردم که مهرداد خندید و گفت _دیگه گریه کردن و ول کن آبجی کوچیکه. بغض دار گفتم _خیلی دلم برای تو و ترانه تنگ میشه. چمدونم و گذاشت صندوق عقب و آیلا رو بغل کرد و گفت _خوب بمون همین جا… آیلا بلبل

ادامه مطلب »
رمان تدریس عاشقانه پارت 17
رمان تدریس عاشقانه

رمان تدریس عاشقانه پارت 17

  با اخم گفتم _سوار بشم که بیشتر بزنیم؟ نفسش و فوت کرد و گفت _من غلط بکنم.دیشب وقتی اون طوری گفتی از خود بی‌خود شدم بعدشم مثل سگ پشیمون شدم. اصلا برای جبران بزن تو صورتم اگه دلت خنک میشه هر چه قدر دلت میخواد بزن. سری به طرفین

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 33
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 33

  * دانای کل * “باقی مانده یک مرد “ دستای لرزانش را روی قاب عکس تمام قد می کشد و با صدای خفه ای لب می زند : _ دو سال گذشت بهارم .. قطره اشکی از روی گونه اش سر میخورد …چند ضربه نسبتا اروم به سینه اش

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 35
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 35

  نگاهی به کل اتاق انداختم. پشت سرم ایستاد و پالتومو از تنم در آورد. کیفم و از دستم گرفت که گفتم _می‌خوام شالم و بردارم.این طوری نمیتونم بیام بیرون. پوزخندی زد و گفت _نگران نباش عزیزم فقط منم و توییم! چشمام و ریز کردم و گفتم _چرا اینجاییم امیر؟

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 26
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 26

  _ تو از من میخوای اون بچه رو بدنیا بیارم که حاصل تجاوز پدرش به منه !؟ آریا کلافه دستی داخل موهاش کشید به سمتم اومد و گفت : _ بهادر خیلی اشتباه کرد نباید همچین کاری میکرد اگه اون روز بهم گفته بودی مطمئن باش زنده اش نمیذاشتم

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 29
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 29

  حس کردم از بالای بلندی پرت شدم پایین. به زور لبخند زدم و گفتم _آهان… مبارکشون باشه. فهمید یه مرگم شد که بدون حرف رفت. چونم شروع به لرزیدن کرد. منه احمق فکر کردم یه شبه متوجه ی نبود من شده و این همه راه اومده دنبالم. کسی اسمم

ادامه مطلب »
رمان تدریس عاشقانه پارت 16
رمان تدریس عاشقانه

رمان تدریس عاشقانه پارت 16

  انگار برق هزار ولت بهم وصل کردن. بازوهام و گرفت و کامل پرت شدم روش و موهام توی صورتش ریخت. لبش و از لبم جدا کرد و نفس کشداری کشید… خواستم بلند بشم که اجازه نداد.در آغوشم کشید و دستشو دورم حلقه کرد و گفت _به جای اینکه بشینی

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 34
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 34

با درد دستم و روی شکمم گذاشتم که داد زد _حالا دیگه نقشه ی فرار می کشی؟کجا میخواستی بری؟ از شدت درد نمی تونستم جواب بدم. بی رحمانه زیر بازوم و گرفت و کشید. بلندم کرد و با غیظ گفت _لیلی من پاش برسه حتی تو رو که تا سر

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 32
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 32

  * دانای کل * مردی در قالب لباس های خاکستری ، راه راه زندان…با موهای کوتاه شده …و دست بندی که به دستهایش بسته شده …بازویش در دست سرباز نحیفی است که کنارش راه می رود ..! چنان با ترس به بازوی امیرعلی چسبیده است که مبادا فرار کند

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها