جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان خان زاده پارت 57
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 57

  * * * * * با صداهای گنگی که توی سرم اکو میشد سعی کردم چشمام رو باز کنم اما نتونستم. انگار به پلک هام وزنه ده کیلویی آویزون کرده بودن که توان تکون دادن شون رو نداشتم. تلاش کردم به یاد بیارم که چه اتفاقی افتاده که به

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 78
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 78

  #هانا به وضوح لبخندو روی لب هاش دیدم. اون خیالش راحت شد ولی عذاب وجدان بدی سراغ من اومد. از اینکه مجبور شدم بازم بهش دروغ بگم از خودم متنفر بودم! اما خب چاره ای نداشتم… با اندوه بازدمم رو بیرون فرستادم که صداش طنین انداخت _با اینکه هنوزم

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 56
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 56

  * * * * * با صداهای گنگی که توی سرم اکو میشد سعی کردم چشمام رو باز کنم اما نتونستم. انگار به پلک هام وزنه ده کیلویی آویزون کرده بودن که توان تکون دادن شون رو نداشتم. تلاش کردم به یاد بیارم که چه اتفاقی افتاده که به

ادامه مطلب »

رمان عشق تعصب پارت 51

  با احساس درد چشمهام رو باز کردم با دیدن کیانوش نیمه لخت کنار خودم تموم اتفاق های دیشب مثل یه فیلم از جلوی چشمهام رد شد چجوری تونست همچین بلایی سر من بیاره مشتی به بازوش زدم که چشمهاش باز شد با دیدن من کنار خودش اول متعجب و

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 77
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 77

  #لیلی **************************** با نفرت به تصویر خودم توی آیینه زل زدم. از خودم بدم میومد…از خودم بدم میومد چون تسلیم خواستش شدم. حالا دیگه رسما زنش شده بودم و دیگه راه فراری نداشتم. دستی به چشمام کشیدم و تمام تلاشم و کردم تا نبارن اما علی رغم تمام تلاشام

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 52
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 52

  ـ رها …. رها کجایی مامان جان ؟ … تکونی می خورم و بی حواس میگم : ها ؟ .. مامان میخنده : با چی خرش کردی که بی بحث رفت تا بیاد ؟ … ابرو هام بالا می پرن …. ـ وا … چی میگی برا خودت مامان

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 76
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 76

  #لیلی ******************************** خدایا آخه 15 تا نگهبان؟؟ مگه این عمارت چه کوفتی داره که باید 15 نفر نگهبانیش رو بدن! لعنت به این شانس… نه تنها نمی تونم خارج بشم بلکه با این تعداد نگهبان و بادیگاردی که توی باغ ول می چرخن حتی نمی تونم یه سرکی به

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 51
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 51

  کاش آن روز لعنتی هوس کباب نمی‌کردم. کاش از ترس از دست دادن داشته‌هایم، همه را به‌باد نمی‌دادم. کاش… ماشین جلوی بیمارستان نگه می‌دارد. کاش او نباشد. می‌ترسم. از او، از حرف‌هایی که شاید بگوید. از رفتن و رها کردنم. شاید بیش‌تر که بگذرد، دلش تنگم شود، شاید ببخشد.

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 55
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 55

  * * * * * هرکس یه طرفی نشسته بود و گریه می کرد. مادره اهورا مدام توی صورت خودش می زد و ناله می کرد و چند نفر برای مهار کردنش کنارش نشسته بودن و بهش دلداری میدادن. اما حاله ارباب از همه بدتر بود. درست بودش که

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 50
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 50

  واقعا نمیشد درکش کنم نگران حال بهنام بود یا قصد داشت من اذیت بشم داشتم دیوونه میشدم از شنیدن حرفای زشتی که داشت بهم میگفت ، بلند شدم خواستم برم که صدای پرستو بلند شد : _ بهار به سمتش برگشتم و گفتم : _ بله _ میشه صحبت

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 75
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 75

  #لیلی **************************** با حرص رژ لب قرمزی رو که داخل کیف لوازم آرایش بود برداشتم و گوشه اتاق پرت کردم. اینقدر از دست لاله حرصی بودم که حد نداشت! آخه دختره ی احمق تو که نامزد کرده بودی…تو که فربد داشتی،برای چی دوباره خام حرفای امیر شدی؟ کلافه روی

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 50
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 50

  اشک‌هایم را پاک می‌کنم، کودکانم به امید من بیش‌تر نیاز دارند. اولین چیز در این اتاق صدای بوق دستگاه‌هاست. این یعنی همه‌چیز نرمال است… یعنی خوب، یعنی زنده بودن، بعد بوی الکل و مواد ضدعفونی. من‌هم دستم را با مایع ضدعفونی می‌کنم. هر آلودگی این‌جا می‌تواند مرگ به همراه

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها