جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان سکانس عاشقانه پارت 51
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 51

تند میگم : شما … شما خودتون زحمتش رو بکشین … اگه زحمتی نیست ! … اون می دونه … حالاکه همه چیز رو می دونه چرا باید به روی خودم نیارم ….. با مکث … خیره به خیابونه جلوی روش لب میزنه : ـ اینطوری بهتره … دوست ندارم

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 54
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 54

  اشکام و پس زدم و ادامه دادم _همش خیال میکردم هر لحظه از اون اتاق میای بیرون و منو از اون جهنم نجات میدی اما تو دستمال خونی رو مثل خار توی چشمم فرو بردی! دقیقا همون شب من مردم اهورا…خیلی سعی کردم دوباره زندگی کنم اما حاملگی مهتاب

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 74
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 74

  #لیلی و بعد لب های داغشو به لاله گوشم چسبوند و گاز ریزی گرفت که تند به عقب هلش دادم و گفتم _حالم ازت بهم می خوره امیر…این روش جدیدت برای انتقام گرفتنه؟ چهره مظلومی به خودش گرفت و گفت _نه عزیزم…من فقط ازت یه بچه می خوام،بچه ای

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 49
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 49

  با صدایی که از شدت عصبانیت داشت میلرزید گفتم : _ درست حرف بزن فکر کردی منم مثل خودت یه هرزه هستم که دنبال عشق و حال هستم آره ؟ من و با خودت یکی ندون هر مشکلی با دوست پسرت داری حلش کن من هیچ ارتباطی با کیانوش

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 49
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 49

  این بچه مرگ را از کجا می‌داند؟ _ نانا شکمش گنده شد، خاله گفت مرد. نگاه غمگین فرامرز به اوست. _ ببر یکم بخوابونش، اگه می‌خوابه. بچه ترس برش داشته… این‌جا چندتا دوست دارم تو کلانتری. آدرس بده، بگم ببینم چیزی دستگیرشون می‌شه… _ چیزی به مهگل نگو، سکته

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 73
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 73

  #لیلی تمسخر آمیز گفت _وای چه خشن! عصبی به سمتش رفتم و روی پنجه های پام ایستادم تا قدم بهش برسه. با حرص یقه پیراهنشو بین مشتام گرفتم و غریدم _به خدا می کشمت امیر…می کشمت…تو کاری کردی که روزی هزار بار آرزوی مرگ کنم…کاری کردی روزی هزار بار

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 50
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 50

تهش دووم نمیاره و میشنوم صداش رو : خیلی چیزا ارزش ندارن که اون چشما ببارن ! … نگاهش میکنم … بی حرف … باز لب میزنه : یه دنیاس … چشماتو میگم … هول شدم و خونسردیم رو از دست دادم …. میگم : ما … ما بریم دیگه

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 48
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 48

  _ مامان گلی کوجاس؟ زبانش می‌گیرد و کلمات را با حالت خاصی بیان می‌کند. او را به‌سمت خودم برمی‌گردانم، این مدت فهمیده‌ام این خورشید کوچک، دستان نوازشگرش بی‌نهایت آرامش دارد. انگشتانش مثل همیشه روی صورتم می‌گردد. بغل باز می‌کند و میان سینه‌ام پناه می‌گیرد. این سکوت، از همهٔ حرف‌های

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 48
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 48

  _ هیس انقدر به خودت فشار نیار بلاخره همه چیز درست میشه قرار نیست همیشه همینجوری باشه شنیدی !؟ _ آره با شنیدن حرفایی که بابا بهم زده بود آرومتر شده بودم به بابا اعتماد داشتم و میدونستم بلاخره همه چیز درست میشه پس نمیتونستم بیخیال بشم و پا

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 72
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 72

  #لیلی با ایستادن ماشین مقابل فرودگاه نفس عمیقی کشیدم. نقشه از همین جا شروع میشه و من نباید خراب کاری کنم… دست دراز کردم تا دره ماشینو باز کنم که صداش طنین انداخت: _خیلی مراقب باش لیلی. درو باز کردم و از ماشین پیاده شدم. لحظه اخر به سمتش

ادامه مطلب »

رمان خان زاده پارت 53

  انگار از خود بی خود شده بود چون هر چی مشت به سینش می‌کوبیدم بی اثر بود. دکمه هاشو و تند باز کرد و در همون حین با ولع لب هامو می‌بوسید پیراهنش و از تنش در آورد. با تمام توان هلش دادم عقب.یه قدم عقب رفت و خمار

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 47
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 47

  نگرانم. انگار این‌ها همه موقتی است. انگار مال ما نیست که این‌قدر خوب و راحت هستیم. به ماشین که برمی‌گردم، چیزی تغییر کرده است. احساس می‌کنم نگاه مهگل از من فراری است، حتی اشتیاق برای کبابی که به‌خاطرش خریده‌ام، نشان نمی‌دهد. تجربهٔ با او بودن نشان می‌دهد بهترین کار

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها