جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان استاد خلافکار پارت 71
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 71

  #هانا نکنه برای آرمین اتفاقی بیوفته…؟! با ترس گفتم: _بسه بسه میلاد…! خونسرد شونه ای بالا انداخت و گفت: _برای دومین باره که آرمین ناپدید میشه…دفعه قبل تن بی جونشو پیدا کردی،اینبار هم اگر شانس بیاری جنازشو. داد زدم: _گفتم بسهههههه…تمومش کن…اصلا اشتباه کردم که گفتم بیای اینجا…از خونه

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 49
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 49

بی محل به جمله و سوالش … حتی حرفاش روی داشبورد میزنم : نگه دار …. با توام … می شنوی آریا … نگه دار گفتم … کلافه فرمون رو میپیچونه و شاکی میگه : به درک … منتها یه بار دیگه این لودگیت گردنه منو بگیره من می دونم

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 70
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 70

  #لیلی کلافه لب زدم: _اصلا سردر نمیارم چی میگی…! کتابشو داخل یکی از قفسه های کتابخونش قرار داد و دوباره به سمت تخت برگشت. روی تخت نشست و عمیق بهم زد و گفت: _بهت حق میدم…من هم جای تو بودم گیج و سردرگم میشدم. با حسرت بازدمم رو بیرون

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 46
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 46

  _ به‌نظرت یه روز می‌آد که بهت نپرم؟! اشک‌هایم را پاک می‌کند و روی چشم‌هایم را می‌بوسد. _ آره… هروقت خوکا پرواز کنن، توام دیگه من‌و نمی‌ترکونی… هرچند بهم مزه نمی‌ده زندگی… زن باید عین سوهان روح باشه. چه معنی داره از ذوق، بالاپایین بپره. آویزان بازویش می‌شوم. شاپرک

ادامه مطلب »

رمان عشق تعصب پارت 47

  _ مامان چند مدت هست اینجوری شده بعدش یه چیزی خیلی عجیب بود آریا _ چی ؟ _ مامان واسه یه لحظه نگاهم بهش افتاد داشت با نگرانی بهم نگاه میکرد اصلا نمیتونستم بفهمم معنی نگاهش واسه چی هست . با تاسف سرش رو تکون داد و گفت ؛

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 52
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 52

  با پرویی ادامه داد: _اون قدر ادا و اطوار اومدی ببین دیگه…ارباب هرگز این بچه رو به عنوان نوه ی خودش قبول نمی‌کنه. منم همین طور! خونم به جوش اومد و گفتم _اوهوم نمی‌کنه. همون طوری که تویی که زنشی و حتی به عنوان کلفت خونشم قبول نداره.اصلا معلوم

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 69
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 69

  #هانا با تموم شدن جملم؛ جوری عصبی نگاهم کرد که از ترس غالب تهی کردم و به یکباره کل تنم یخ بست. به سختی از روی مبل بلند شد و به سمتم قدمی برداشت. حتی با این وضعیتی هم که داشت باز ازش می ترسیدم…! غضبناک نگاهم کرد و

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 48
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 48

  سلحشور باز سرجاش میشینه و سرخ شده منو نگاه میکنه که براش ابرو بالا می ندازم …. آریا تند نگام میکنه : ـ زهره مار … نیشت رو میبندی یا ببندمش ؟ … سرخ میشم از خجالت … انگاری که پلک زدنم صدا داشته باشه چرا دقیقا باید همون

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 45
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 45

  _ این چیه، بها؟ _گفتم هیچی نداری بندازی… نترس، قرض می‌دم بهت؛ امشب‌و باهاش بگذرون. دهانم از حرفش باز می‌ماند. نمی‌توانم شوخی یا جدی بودنش را درک کنم. _ من نیازی به ترحمت ندارم. اینارم بردار ببر. تلخ می‌شوم. در جعبه را می‌بندم. پهلویم از بغض درد می‌گیرد. داخل

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 46
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 46

  کیانوش و آریا رفتند بیرون لابد میخواستند تنها صحبت کنند من چیزی متوجه نشم همونجا نشستم و سرم رو میون دستام فشردم که با شنیدن صدای گریه بهنام سریع به سمت بالا رفتم محکم بغلش کردم با دیدن من آرومتر شد ، بهش شیر دادم و وقتی آروم شد

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 68
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 68

  #لیلی _باید کمک کنی شخصی به اسم پروانه ایدین از زندان ازاد بشه البته همزمان با حرفش شونه هاشو بالا انداخت و ادامه داد _ازاد بشه یا تو بتونی فراریش بدی بدون این که بعدا دنبالش باشن چشمام گرد شد و بابهت لب زدم _من؟یکیو فراری بدم؟ _اره.‌.‌.به هرحال

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 51
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 51

  حرفش و ادامه داد و با بدترین شکل ممکن غرورم و له کرد _نمی‌خوام اونم مثل مادرش بشه! پوزخندی زدم و گفتم _پس می‌خوای یه آدم نامرد و بی غیرت مثل تو بشه؟ با اینکه پشتم بهش بود اما حس کردم که فکش قفل کرد _بی غیرت؟ _نیستی؟ عصبی

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها