جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان سکانس عاشقانه پارت 20

بهار با سری زیر افتاده به صندلی چسبیده بودم دایی کلافه و بی قرار به بیرون نگاه میکرد ..لب پایینم رو بین دندونام فشردم و با تته پته گفتم : _ ببخ.. وسط حرفم پرید و گفت : _ نیومدم که عذرخواهی کنی ..فقط میخوام ذاتشو بهت نشون بدم ..من

ادامه مطلب »

رمان خان زاده پارت 11

ماشینش و یه جا نگه داشت و پیاده شد و درو محکم به هم کوبید و به سمت خونه مون رفت. از تک تک رفتاراش معلوم بود تا چه حد عصبیه! چمدونم و برداشتم و از غفلتش استفاده کردم و تند به سمت جاده رفتم. با چمدون دویدن سخت بود

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت 19

بهار خلاص شدن از بین خورده شیشه ها کار چندان سختی نبود..فوقش کمی زخمی میشد انقدر مسئله حیاتی نبود که بمونم ..حرفاش و نگاهش هر لحظه خطرناک تر میشد ادعا میکرد کاری بهم نداره اما مگه میشد به حرف ادمی گوش داد که با چشماش داره قورتت میده ..! قدمی

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت 13

  راوی این پارت #لاله بی رمق چشمام و باز کردم و قامت امیر و پشت پنجره در حال سیگار کشیدن دیدم. پلکی زدم و گرفته گفتم _چرا هنوز اینجایی؟ سرش و به سمتم برگردوند و گفت _خواهرت اینجا بود… مثل برق نشستم و گفتم _لیلی؟ عمیق نگاهم کرد و

ادامه مطلب »

رمان خان زاده پارت 10

  سری با تاسف تکون داد و گفت _همین مونده بود مست کنی واسه من. حالم به هم خورد و کم مونده بود بالا بیارم… به سختی گفتم _این چه زهرماری بود دیگه؟ دستش و روی چشماش گذاشت و گفت _اسمش و گفتی زهر ماری… بهتره بخوابی الان، خسته م

ادامه مطلب »

رمان عشق تعصب پارت 10

  بعد از رفتن بهادر سوگند و آرتین رو به شیلا خدمتکاری که آریا استخدام کرده بود سپردم و به سمت آریا که داخل سالن نشسته بود حرکت کردم کنارش نشستم و گفتم: _آریا به سمتم برگشت بهم خیره شد و لب زد _جان _معذرت میخوام _تو چرا داری معذرت

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت 12

  پشت سرم ایستاد و گفت _نظرت چیه؟ تنم لرزید! اینجا کم از شکنجه گاه نداشت. کل اتاق پر شده بود از انواع قلاده ها، زنجیر ها و شلاق ها…. روی دیوار ها کاغذ دیواری سیاه از یه زنی که دهنش و دستاش بسته ست بود. دیگه نتونستم نگاه کنم،

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت 18

  در اتاق رو باز کردم و بیرون اومدم ..! با دیدنم نفس راحتی کشید و جلوتر حرکت کرد ..کاش ماشینم و دست سام نداده بودم خودم میرفتم خونه مادرش ..! مثل جوجه دنبالش راه افتادم عجیب بود برام که هیچکس نمیاد حتی باهاش یه عکس بندازه ..قبلا که خودشونو

ادامه مطلب »

رمان خان زاده پارت 9

  یکی از دخترا دستم و گرفت و دنبال خودش به سمت مبل کشوند و از شانس گندم درست کنار اهورا نشوندتم. خودشم کنارم نشست و گفت _غریبگی نکن آخ من یادم رفت مانتو تو ازت بگیرم، در بیار آویز کنم… تا خواستم جواب بدم پهلوم سوخت.. بشکنه دستت اهورا

ادامه مطلب »

رمان عشق تعصب پارت 9

  _ بهادر لطفا اینکارو باهام نکن چرا من رو عقد کردی صیغه نامه رو باطل میکردی مگه نگفتی من هرزه ام مگه نمیگی هرزه ای مثل من لیاقت نداره حتی خدمتکار زن تو باشه پس دست از سرم بردار بزار برم بی هوا مشت محکمی تو صورتم کوبید که

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت 11

  چسبیدم به دیوار.اون از اول می‌دونست، از همون اولش همه چیو می‌دونست! سینه به سینه م ایستاد و گفت _خودتو خسته کردی خانوم پلیسه،از اول میومدی از خودم سراغ لاله رو می گرفتی باهم کنار میومدیم. باختم،همه چیو باختم و نالیدم _کجاست لاله؟ ابرو بالا انداخت و گفت _جاش

ادامه مطلب »

رمان عشق تعصب پارت 8

  نمیدونستم چی داره تو ذهنش میگذره با ترس روی تخت خوابیدم که به سمت کمد رفت دوتا دستبند آورد و اومد به سمتم با وحشت بهش خیره شدم و گفتم: _میخوای چیکار کنی بهادر !؟ پوزخندی بهم زد و گفت: _چیه ترسیدی !؟ با التماس بهش خیره شدم و

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها