رمان دلارای پارت 226 - رمان دونی

رمان دلارای پارت 226

 

 

ارسلان صدایش را بالا برد

 

_ هزارتا بدبختی دارم دلی حوصلتو ندارم

برو جمع کن گفتم

 

_ بهم اعتماد نداری؟ خب بگو علیرضا هرروز به خونه سر بزنه

 

ارسلان اینبار تهدیدآمیز لب زد

 

_ دلارای…

 

_ من نمیتونم بیام

 

نگاه عصبی آلپ‌ارسلان را که دید ناخواسته دروغ هارا بهم بافت

 

_ پاسپورت ندارم آخه!

یک هفته ، ده روز طول میکشه تو هم عجله داری وگرنه من از خدامه بیام دبی

 

دروغ میگفت

پارسال همراه حاج خانم به کربلا سفر کرده بود و دوسال قبل مکه

حتی در سه سالگی سوریه را هم دیده بود اما به یاد نداشت!

 

ارسلان کلافه پوف کشید

 

_ تا ده روز دیگه بیشتر تو لجن فرو کردن همه چیزو

 

دلارای با سر تایید کرد

 

_ تو برو ، قول میدم اینجا دردسر درست نشه

 

میگم علیرضا کاراتو درست کنه هفته دیگه بیای

اون داراب بی شرف بزنه به سرش بیاد چی؟

منم نیستم جنازتو جمع کنم حداقل

 

دلارای دلخور پشت چشم نازک کرد

 

محبت کردنش هم مثل آدمیزاد نبود!

 

_ مراقبم

 

_ میگم هنگامه بهت سر بزنه

 

یک قدم جلو آمد و هشدار آمیز چانه اش را گرفت

 

با جدیت تهدید کرد

 

_ به جون مروارید بفهمم هومن پاشو گذاشته تو این برج تو رو اتیش میزنم خب؟

نگهبان مو به مو بهم گزارش میده

از دو کیلومتری اینجا رد بشه من از موهات آویزونت میکنم دلی

 

دلارای غمگین خودش را عقب کشید

 

_ ولم کن

 

_ نشنیدم بگی چشم

 

_ چون نگفتم!

 

_ زبون درازی کن خب؟ اتفاقا منم دنبال کیسه بوکسم واسه گندکاریای بچه های دبی

 

دلارای آرام زمزمه کرد

 

_ ولم کن … خودم حواسم هست

پسره به خونمون تشنست بیارمش اینجا که چی بشه؟!

 

 

از تو هرکاری برمیاد

 

_ فکمو شکستی بردار دستتو

 

ارسلان عقب کشید و با چشم به اتاق اشاره زد

 

_ چمدون منو ببند

 

دخترک سر تکان داد

دوست داشت از خوشی بالا و پایین بپرد و جیغ بکشد!

 

برای اولین بار یاد حرف های حاج خانم افتاده بود

 

دلش نماز شکر خواندن میخواست!

 

اصلا این اتفاق کم از معجزه نداشت

 

چه کسی میگفت خدا از او رو برگردانده است؟

خدا دوستش داشت

هم او و هم طفلی که بقیه اسم حرام زاده رویش می‌گذاشتند

 

دستش را روی شکمش گذاشت و با لبخند چمدان خالی را روی تخت انداخت

 

خدا هوایشان را داشت…

 

لباس های ارسلان را بی حواس تا کرد و لب زد

 

_ تا بابایی برگرده پسرم دنیا اومده

 

شارژر و مسواک را هم در چمدان انداخت و ادامه داد

 

_ انقدر بانمک و خوشگل میشه که همون اول از باباش دل می‌بره! مگه نه فندقم؟

 

ارسلان مثل پدرهای سخت گیر سفارش کرد

 

از راه ندادن هومن و کلید ندادن به هنگامه و علیرضا گرفته تا بیرون نرفتن از خانه و دوری از داراب و حاج ملک شاهان

 

بارها و بارها تکرار کرد و در آخر کارت عابری سمتش گرفت

 

_ رمزش سال تولد مرواریده

 

چشمان دلارای برق زد

 

آنقدر در این چند وقت برای پسرک خرید میکرد که تمام حسرت های دوران بارداری از دلش در بیاید

 

_ دیگه سفارش نکنم دلی ، بچه بازی در بیاری بار اول و آخر میشه که آزادت میذارم

 

دلارای غر زد

 

_ برو دیگه

 

_ حتی مرواریدم اومد درو باز نکن شنیدی؟

 

_ اوهوم

 

_ موبایل قبلیمو سیم کارت گذاشتم برات

اگر گوشیمو جواب ندادم زنگ بزن جمیله

شمارشو گذاشتم برات

 

دلارای سعی کرد شادی اش را مخفی کند

 

_ اوهوم

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار

          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.   پدر ثمین ناخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی

  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره و با سامیار معتمدی پسره مغرور و پر از شیطنت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان محبوس در تاریکی به صورت pdf کامل از سمیه پور علی

      خلاصه رمان :   رمان درمورد دختری جسور به نام ساحله که خلافکاره وتوگذشتش اتفاق بدی واسش افتاده که ازاون یه آدم سرد ساخته وبه خاطر همین میخواد انتقام بگیره ولی یه آقا پسر جذاب و بیشعور سنگ جلو پاش میندازه و…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آبادیس

  دانلود رمان آبادیس خلاصه : ارنواز به وصیت پدرش و برای تکمیل. پایان نامه ش پا در روستایی تاریخی میذاره که مسیر زندگیش رو کاملا عوض میکنه. همون شب اول اقامتش توسط آبادیسِ شکارچی که قاتلی بی رحمه و اسمش رعشه به تن دشمن هاش میندازه ربوده میشه و با اجبار به عقدش درمیاد. این ازدواج اجباری شروعیه برای

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
41 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دریا فرهمند
دریا فرهمند
2 سال قبل

چی شده چرا چنروز چنروز یه پارت میزارین😐

ب ت چ؟
ب ت چ؟
2 سال قبل

فاطمه جون چرا از رمان ها پارت جدید نمی زارید؟

Zahra...
Zahra...
2 سال قبل

و دوباره امروز نذاشت

Zahra...
Zahra...
2 سال قبل

بعد از دوسه روز دلارای پارت گذاشت ولی بقیه نمیزارن 😐

Fat_me_h__
Fat_me_h__
2 سال قبل

فاطمه جان پس چرا عشق ممنوعه استادو پارت نذاشتی🙃

صغرا ۱۱
صغرا ۱۱
2 سال قبل

سال تولد مرواریدو دلارای از کجا میدونه من مامان خودمم به زور یادمه

ناشناس
ناشناس
2 سال قبل

بچه های کسی رمان صیغه استاد و خونده آخرش چی میشه؟

غزال
غزال
پاسخ به  ناشناس
2 سال قبل

هنوز معلوم نيست😕سالي يه پارت ميزاره

.......
.......
2 سال قبل

دیگه چرت شدناش شروع شد. اون میره دبی تا بیاد دلارای گم و گور شده یا جدایی بینشون میوفته. تهدیدش میکنن که از ارسلان باید دور بمونه . الکی میره با هومن و بچه هم میگن واسه هومنه چندسال طول میکشه تا ارسلان ادم میشه و بعد ۳ یا ۴ سال بچشو میبینه و دلارای به اغوش ارسلان برمیگرده همه رمانها شبیه همن چرت و پرت

Sssss
Sssss
2 سال قبل

دلی واقعا احمقه

𝑫𝒊𝒏𝒂
𝑫𝒊𝒏𝒂
2 سال قبل

میگه برات سیم کارت گذاشتم رو گوشی قبلیم، شماره ی جمیله رو هم برات نوشتم میگه اوهوم؟! 🤨 😐 احتمالا باید یا تشکر می‌کرد یا می‌گفت باشه🙄😑
نویسنده زبان مادریش رو هم فراموش کرده 😏 😏

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط 𝑫𝒊𝒏𝒂
زندگی
زندگی
2 سال قبل

چرا اینقدر کم بعد از سه روز 🙄  :wpds_unamused: 

Sana:)
Sana:)
2 سال قبل

ایشه
چقدرم مرواریدو دوست داره
یکم ازین عشق و علاقت به دلارای نشون بده نمیمیری ک

...
...
2 سال قبل

دلارای قراره دوباره گند بزنه. شک نکن! :/

شقایق
شقایق
2 سال قبل

من که از پارت صدوهشتاد پریدم اخریش…الانم نفهمیدم چی به چیه…..میدونین چیه اصن ولم کن…..همش حرص خوردم سر این رمان ….اخرسر هم میای و میبینی یه ربعچه هم پارت گذاشته نشده……هر وقت ارسلان عاشق دلارای شد و گندایی که دلارای خانم زد جمع شد به من خبر بدین بیام بخونم😂😂اما جدای از اینا دست نویسنده درد نکنه…..رمان قشنگیه البته یکم اعصاب خورد کنم هست …..من چندتا از رمان های این سایت رو خوندم……به نظرم این رمان و گریز از تو حقشون کمتر از ریت ۵نیست

♡Mahi♡
2 سال قبل

من سه روزه منتظرم برا اینننن

ساحل غم
ساحل غم
2 سال قبل

بچه ها چرا بی احترامی میکنید. شاید نویسنده یه مشکل داره که پارت نمیزاره. پس احترام خودتونو نگه دارید

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  ساحل غم
2 سال قبل

تو به عمان برس ساحل جان مدل بچه همینه 😂
جدیدی نه؟

ساحل غم
ساحل غم
پاسخ به  سارا(یکی)😂
2 سال قبل

وات؟ اره تازت فهمیدم که چجوری میتونم تو اینجا بچتم

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  ساحل غم
2 سال قبل

ناراحت نباش منم تازه اومدم

نفس
نفس
پاسخ به  ناشناس
2 سال قبل

خوش اومدین ساحل و خانم/اقا ناشناس

ساحل غم
ساحل غم
پاسخ به  نفس
2 سال قبل

ممنون عزیزم ♥

نفس
نفس
پاسخ به  ساحل غم
2 سال قبل

❤ 💋

نفس
نفس
پاسخ به  سارا(یکی)😂
2 سال قبل

امار همه رو داری
منو که دیه میشناسی؟؟😂

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  نفس
2 سال قبل

بله بله اکثرا قدیمین می شناسم 😂

نفس
نفس
پاسخ به  سارا(یکی)😂
2 سال قبل

😂

Fat_me_h__
Fat_me_h__
پاسخ به  سارا(یکی)😂
2 سال قبل

قدیمی نیستمااا ولی خیلی وقته هستم🤣🤣

نفس
نفس
پاسخ به  Fat_me_h__
2 سال قبل

😂 😂 😂

ساحل غم
ساحل غم
پاسخ به  نفس
2 سال قبل

شما رو منم میشناسم تو چت روم معروفین

نفس
نفس
پاسخ به  ساحل غم
2 سال قبل

ادم معروفی شدم په😂😂
چرا کامنت نمیدی؟؟؟

ساحل غم
ساحل غم
پاسخ به  نفس
2 سال قبل

خجالت میکشم عزیزم

ساحل غم
ساحل غم
پاسخ به  نفس
2 سال قبل

اخه خجالت می کشیدم

ساحل غم
ساحل غم
پاسخ به  ساحل غم
2 سال قبل

واو اشتباه تایپی بود
چون تازه فهمیدم ایمیلم چیه

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  سارا(یکی)😂
2 سال قبل

غمات

Sania
Sania
2 سال قبل

بچه ها فاطمه چیکار کنه خب من رفتم تو تلگرام نگاه کردم اونجا هم پارت نمیزارن فقط بعضیاش رو میزارن

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  Sania
2 سال قبل

اسم چنل تلگرامی چی ه؟

Mobi
Mobi
2 سال قبل

ینی چی سه روزعلافی آخرم یه پارت !!

maghare
maghare
2 سال قبل

باید دو تا پارت دیگه بزاری ولا حلالت نمیکنیم

تورو سننه قربونم بری
تورو سننه قربونم بری
2 سال قبل

مگهه نباید س تا پارت بزاری چراا یکی میزاری مگه ما مسخرتیم س روزه مارو دادی ب گاا الان دوتا خط نوشتی یعنی چی دوس داری ملتو بزاری سر کار

دسته‌ها
41
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x