رمان گلاویژ پارت 128 - رمان دونی

 
همین که بهار رفت بیرون دستامو محکم روی دهنم گذاشتم و صدای هق زدنم رو خفه کردم..
روی من وکارهام حساس شده بود.. حتی به راه رفتنم..

این دیگه فکر وتصمیم بچگانه نیست.. توی این خونه دیگه واقعا جای من نیست و باید میرفتم.. رفتن عاقلانه ترین تصمیمم بود که باید میگرفتم..

بذار هرکی هرچی میخواد بگه بذار بگن گلاویژ احمقه و بچگانه فکر میکنه.. اما از حرف ها رفتارهایی که میدیدم

به نظرم هرتصمیمی غیر رفتن بچگانه بود و هیچ جوره تصمیمم عوض نمیشد!
ازحموم بیرون اومدم و توی اتاق داشتم خودمو باحوله خشک میکردم که بازهم بهار اومد..

منتظرشدم بازم یه چیزی بگه وسیخم بزنه و همینطورهم شد و این دفعه به بدنم گیر داد..
_چیکار کردی باخودت دختر؟

چرا اینقدر زیرآب داغ موندی که پوستت یه جوری بسوزه که ازشدت سوختگی به کبودی میزنه؟
دست از خشک کردن کشیدم نگاهش کردم!

_چیه؟ چرا اینجوری نگام میکنی؟
_فکر نمیکنی زیادی داری بهم گیر میدی و زیادی روی من حساس شدی قربونت برم؟

_باز چرت وپرت گفتی؟ به نظرت خودت زیادی به حرف زدن من حساس نشدی؟ به جهنم هرغلطی میخوای بکن.. من احمقم که نگران تومیشم!

اومد بره بیرون که گفتم:
_اگه حضورم اذیتت میکنه من درکت میکنم.. توخواهرمی و هیچ قانونی توی دنیا نمیتونه این رو تغییرش بده

حتی اگه خودت هم نخوای بازم چیزی تغییر نمیکنه و خواهرم هستی و تاابد هم خواهرم باقی میمونی.. حتی اگه قرار باشه دیگه هم دیگه رو نبینیم…

_منظورت چیه از گفتن این حرف ها؟
گره ای به حوله ام زدم و گفتم‌‌:
_صبرکن فورا عصبی نشو و درمقابلم گارد نگیر منظوری ندارم فقط میخوام حرف بزنم!

_گلاویژ من حالم خوب نیست باخودم درگیرم وناراحتی های خودمو دارم.. واقعا دلم نمیخواد توهم ناراحتم کنی.. پس اگه میخوای حرفی بزنی ممکنه ناراحت بشم بذار واسه یه وقت دیگه!

_من هیچوقت قصد نداشتم ناراحتت کنم و آخرین چیزی که دربدترین حالت ممکنه توی دنیا بخوام ناراحت کردن توئه!

درسته که تمام کار وافکار من از نظر تو بچگونه است اما حس میکنم با حرفام ناراحت که هیچ، خوشحالم میشی!
_هوم! خوبه..! بگو میشنوم!

_تصمیم گرفتم بابامو پیدا کنم..
_چی؟؟؟؟
_این کارهم یه کم دردسر و برو بیا داره و باتوجه به شرایط واعصاب تو..

یه کم مکث کردم و ادامه دادم:
_باخودم فکرکردم توی مدتی که دنبال بابام میگردم بهتره که اینجا نباشم

اینجوری مزاحم کسی نمیشم و توهم توی این فاصله یه کم اعصابت آروم میشه وازدست من و دردسرهام نفسی تازه میکنی

سری واسم تکون داد و باحرص و میون دندون هاش گفت؛
_تموم شد؟
سرم رو پایین انداختم و گفتم:

_آره.. تموم شد.. بهت قول داده بودم که دیگه هیچ کاری رو بدون اطلاعت انجام ندم.. گفتم قبل از اینکه اقدامی بکنم بهت بگم!

_اونوقت من اگه بگم عصبیم میکنی و حرصم رو درمیاری بهت برمیخوره و میشینی ساعت ها آبغوره میگیری!

_چرا؟ مگه من چیکار کردم یا چیز بدی گفتم که عصبیت کنه؟ واسه همین چیزاس که میگم روی من حساس شدی دیگه!
_این که کار اشتباه میکنی و مانع خرابکاری هات میشم اسمش حساس شدنه؟

اگه بهت بگم تا نصف شب بیرون نمون و جون من رو به لبم نرسون حساس شدنه؟ توقع داری هردفعه گند جدید بالا بیاری حرفی نزنم و خفه خون بگیرم؟

قرار نیست اگه از اشتباهات چشم پوشی نکنم و جلوی دیونه بازی هاتو بگیرم فورا تصمیم به رفتن بگیری گلاویژ‌… شرطی شدی؟.. یا باید لال مونی بگیرم یا میذاری میری‌؟

چندهزار باید بگم این خراب شده فقط خونه ی من نیست و واسه جفتمونه‌؟
تو واقعا من رو خواهر خودت میدونی؟ بخدا که دروغ میگی..

اگه من واقعا خواهرت هستم آدم با دوتا تذکر خواهرش احساس سر بار بودن میکنه وتا تقی به توقی میخوره تصمیم به رفتن میگیره‌؟

چون از اشتباهاتت حمایت نکردم باید فکرکنی دارم بهت گیر میدم و ورت حساس شدم‌؟

رابطه ی ما واقعا رابطه ی خواهرانه اس؟ والا که نیست.. من که اصلا اینطور فکر نمیکنم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دختر بد پسر بدتر

    خلاصه رمان :       نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره. اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان والادگر نیستی
دانلود رمان والادگر نیستی به صورت pdf کامل از سودا ترک

      خلاصه رمان والادگر نیستی : ماجرای داستان حول شخصیت والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام مهرسام آشوری می‌چرخد. او که به خاطر گذشته‌ای تلخ و پر از کینه، به مردی بی‌رحم و انتقام‌جو تبدیل شده، در جستجوی عدالت و آرامش برای خانواده‌اش است. اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه می‌زند، همه چیز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حسرت با تو بودن
دانلود رمان حسرت با تو بودن به صورت pdf کامل از مرضیه نعمتی

      خلاصه رمان حسرت با تو بودن :   عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می ریخت اما مجید عشق ممنوعه ی من بود مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم شأن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زهر تاوان pdf از پگاه

    خلاصه رمان :       درمورد یه دختر به اسمه جلوه هستش که زمانی که چهار سالش بوده پسری دوازده ساله به اسم کیان وارد زندگیش میشه . پدر و مادرجلوه هردو پزشک بودن و وقت کافی برای بودن با جلوه رو نداشتن برای همین جلوه همه کمبودهای پدرومادرش روباکیان پرمیکنه وکیان همه زندگیش جلوه میشه تاجایی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آذرخش
آذرخش
2 سال قبل

ای الهی صحرا بمیره بمیره این گلاویژ و عماد سرعقل بیان این بهار و رضا هم برن سر خونه و زندگیشون این رمانم تموم بشه خسته شدم هر روز هر روز دوتا خط بخونم بعدش حرص بخورم پیر شدم والا اونقدر سر این رمان حرص خوردم سر هیچی حرص نخوردم اون ممنوعه خور بود زیا زیاد ز دم تموم شد والا 😒😒😒😒
برسد به گوش مسئولان (نویسنده گرامی)😠😊

هعیش
هعیش
2 سال قبل

احساس میکنم یا مثل رمان فقط برای من بخون میشه و گلاویژ دیگه با یکی دیگه ازدواج میکنه
یا مثل سرنوشت صحرا بازم به عماد برگردونده میشه

مهتاب
مهتاب
2 سال قبل

ما کل رو رو منتظر پارت جدید می مونیم
وقتی هم که میاد اصلا به دقیقه نمی کشه که تموم میشه 😒

غزل
غزل
2 سال قبل

کاش بیشتر پارت بزاری یا طولانی تر باشه
قبلا پارت ها خیلی طولانی تر بورد

محفوظه
2 سال قبل

پارت بعدی
گلاویژ با تفکر زیاد،،(زیادا) به این نتیجه میرسه که رفتن و پیدا کردن باباش بهترین اتفاقه
بعد شروع به راضی کردن بهار از طریق نامزدش میکنه

حدیثه
حدیثه
2 سال قبل

میشه رمان با من لج نکن بزارید

همچو دُر
همچو دُر
2 سال قبل

سلام بچه ها ببخشید کسی رمان با ژانر عاشقانه-پلیسی سراغ داره؟
ممنون میشم بگید…😊

هعیش
هعیش
پاسخ به  همچو دُر
2 سال قبل

قلب سرکش من

مریم
مریم
2 سال قبل

چرا انقد کم میزارید؟
یعنی نویسنده انقد کم نوشته؟
من که جور دیگه فک میکنم….

Delvin
پاسخ به  مریم
2 سال قبل

اره عزیزم نویسنده همینقد‌ کم مینویسه تو هنوز مطمئن ‌‌نشدی به فکرت اینطوری بچه های دیگه هم فکر میکنن واقعا یه جور دیگس گلی

🙃💓

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x