0
(0)
تو ماهِ شبِ چهاردَهی در شبِ تارم ♥️🌜
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
تو ماهِ شبِ چهاردَهی در شبِ تارم ♥️🌜
لا حول ولا قوه الا بالله هوففففففف
بترکه چشم حسود و بخیل بترکه
😂😂😂
چرا 😂
رحی گف قل هوالله بخونم تا چشم نخورین انقد پشتکار دارین چت روم پر میکنین😂😂
ایول، 😂😂😂
صحیح😂😂😌
فاطی نامرد ،نو ک اومد ب بازار کهنه میشه دل آزار 😂 😂 😂
🙋🏻♀️
😝😝😝😝😝😝
دستت درد نکنه عزیزم… زحمت کشیدی
ایشالا عروسیت خودم تنها تنها برقصم برات، 😅
ایشالا😂❤
خب بقیش واسه بعد😂
جهانی در تو پیدا شد
درونم فارغ از حاشا و الا شد
هوای عشق شیدا شد
هویدا شد
دریدم خیمه ی تن را
نهادم بر زمین من را
منِ وامانده در سودای من گم شد
چه غوغایی…
منِ صد پاره ی شیدا
شدم هم وزن یکتایی
شدن را باور کردن
به هر رویا سفر کردن
نمیدانم…
چه گویم با تو از ان حال شیدایی
نشستن های پی در پی
درون پیله های سخت تنهایی
نیاسودم نفرسودم
به بال خویش پیمودم
در این راه دراز و سخت و طوفانی
سکوت درد و تسکین را
کجا بودی رحی 😥
منو دس تنها گذاشتی… هق هق 😭
خواب بودم ندا جونم ببشید🥺