"گربه سیاه" پارت 5 - رمان دونی

چرا داییم بعد این همه سال اومده و از من کمک میخواد

منی که هیچ کاری تا حالا انجام ندادم

+ چرا کمک من؟!

_ آره خواهرزاده عزیزم

میتونستم اعتماد یانه؟! اصن شاید داییم نبود یه نفر دیگه بوده باشه

ولی با این همه چیزایی که من خوندم میگم میتونه این آدم داییم باشه

+ چجوری کمک میتونم؟!

_ میخوام منو به بچه هام برسونی میخوام اون زنه بفهمه کی رو از دست داده

+ فکر کنم بچه هاتون الان بزرگ شدن و هم عاقلن چرا باهاشون حرف نمیزنی

 

_ میخوای پشت تلفن همه چیز برات بگم؟! میخوای اول با راننده برو انتخاب رشته اتو کن بعد بیا

 

+ نه یه آدرس بدین خودم میام وقت هست برای انتخاب رشته

 

یه باشه گفت و گوشی رو خاموش کرد و رفت بعد چند دقیقه آدرس رو برام فرستاد

 

 

+مامان بیدارم تورو خدا دیگه صدام نزن

دارم درس میخونم خواب نیستم

 

نمیدونن که از ساعت چند بیدارم دارم میخونم

همین جور مشغول خوندن و تست زدن بودم

تا ساعت 4 بشه

فقط واسه ناهار از اتاق در اومدم بعدش تا ساعت 3 همه کارامو گذاشتم کنار رفتم آماده بشم به بهونه کلاس داشتن

 

+ مامان من کلاس دارم به بابا بگو اجازه هست برم؟!

 

_ چه کلاسی داری؟!

 

واقعن من چند ماهه از این همه کنترل کردنم حالم بهم میخوره دارم تاوان کار نکرده رو میدم

 

+ فیزیک

 

_ بزار خودم ببرمت

 

 

+ مامان چند سالمه مگه خودم میرم میام به شوهرت بگو نه دوباره نگی یادت بره

 

 

گوشی و کوله مو ور داشتم زدم بیرون که خود یاشار زنگ زد

بهش گفتم بره جایی که میگم خودمم اونجا میام

نمیخواستم دو تا کوچه بالاتر بیاد ممکن بود یه همسایه فضول باز ببینه دردسر شه

 

 

گفته بود رنگ ماشینش سفیده فکر کنم دیدمش اونور پارک کرده

 

پشت فرمون نشسته سرش تو گوشیه

 

زدم به شیشه سرش رو بالا اورد

شیشه ماشین آورد پایین

 

_ سلام خانم دکتر

 

+ سلام مارمولک

آدم باش اسم دارم خانم دکتر چیه

 

_ واقعن برو دکتر کجا به این جذابی میخورم به مارمولک

 

 

+ نگاه آیینه کنی میبینی کجات نمیخوره

 

_ بچه پرو فنچ

 

دیگه حوصله نداشتم بهش جواب بدم

 

+ نقاشی رو بردن دیشب بعد اینکه رفتین

 

با این حرفم ترمز گرفت که نزدیک بود سرم بخوره به شیشه

یه جیغ خفیف زدم با صدای بلند گفتم

 

+ کی به تو گواهینامه داده ؟!

 

_ کی نقاشی رو برده؟!

 

+ میدونستم بهت میگفتم ولی نمیدونم اون نقاشی چه ارزشی داره که بردنش

 

دوباره شروع به رانندگی کرد هر دو دیگه هیچ حرفی نزدیم که تو دوتا عالم جدا بودیم

تو ماشین بوی ادکلنش پخش شده بود

یه ادکلن تلخ بود

ولی نمیدونستم یاشار همچین سلیقه ای داره

 

_ باید بریم تموم این سالن نمایشگاه نقاشی هرچی که مربوط به نقاشی هست بگردیم

شاید بره اون نقاشی به یکی بفروشه

بدردش نمیخوره

 

 

+ آقای زرنگ تو اتاق من فقط اون نقاشی رو برداشتن میتونست گوشی یا لپ تابلو ور داره با خودش ببره اون نقاشی هیچ ارزشی نداره مگر اینکه یکی میدونه اون نقاشی کیه که ورش داشته

 

ماشین زد کنار سرشو گذاشت رو فرمون بعد چند ثانیه سرشو ور داشت از فرمون محکم با هر دو دستش می‌زد رو فرمون

 

_ طف به شانس ام

چند ساله گیر این لعنتی ام

کیه این آدم

 

این یاشار با یاشار دیشب خیلی فرق می کرد انگار یه آدم جدیده

چقدر زود عصبانی شد

 

صدای گوشیم اومد داییم پیام داده بود

میگفت دوربین محله رو اون موقع شب خاموش بوده یه ساعت بعد دوباره شروع به کار میکنن

حتی داییم پیداش نتونست بکنه

 

این آدم جدید کیه؟!

 

_ کلاست کجاست ؟!

 

+ چرا ؟!

 

_ وقتی هیچ سر نخی نداریم الکی دور خودمون چرخ بزنیم وقت تلف کردنه

پاشو برو خانم دکتر درس تو بخون

 

+ خودم میرم نمیخواد منو برسونید وقتت تون تلف بشه

 

از ماشینش پیاده شدم درو محکم بستم

مرتیکه مارمولک فکر کرده کیه

دوربرمو نگاه کردم دیدم خیابون خلوته هیچ کی نیست

والا کی تو این گرما میاد بیرون

 

همین سرمو انداختم پایین مسیرمو ادامه دادم

 

انگار یکی از بازوم گرفت برگردوند به پشت

 

_ من یه بار حرفمو تکرار میکنم وقتی میگم میبرمت باید ببرمت

کارمو انجام میدم برو مثل بچه آدم بشین تا کار دستت ندادم واسه من اینقدر قیافه نیار

 

همین طور با خشمم نگاش می کردم

این داشت به من می‌گفت براش قیافه میام این کی باشه من براش قیافه بگیرم

حس میکنم این یاشاره معتاده مواد نزده اینجوریه یه بار شاده یه بار اینجوری تعادل روحی و روانی نداره

 

با دستش که رو شونه ام بود شونه مو عقب کشیدم رفتم صندلی پشت نشستم

نمیخواستم جلو بشینم کنارش

 

_ راننده شخصی ات نیستم

 

+ مگه نگفتی میخوای ببری دیگه ببر نگفتی جلو بشینم

 

از پشت دیدم قفسه سینه اش از شدت عصبانیت بالا و پایین میشه داشت تند تند نفس میکشید

اگه حرف میزدم مطمئن بودم دفعه بعد کلاً از زمین محو ام می کرد

 

آدرسو بهش دادم بعد نیم ساعت رسیدیم اومدم پیاده بشم درو وا کنم که دیدم تبسم داره میاد سمتم بهش گفته بودم با تاخیر میام اونم منتظرم موند تا باهم بریم

درو برام وا کرد و داشت میخندید

_ راننده جدید مبارک روکال

 

سریع از ماشین پیاده شدم یه خدافزی گفتم دست تبسم کشیدم با خودم بردمش

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دختر بد پسر بدتر

    خلاصه رمان :       نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره. اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوفر جذاب من
دانلود رمان شوفر جذاب من به صورت pdf کامل از الهه_ا

    خلاصه رمان شوفر جذاب من :   _ بابا من نیازی به بادیگارد ندارم! خواستم از خونه بیرون بزنم که بابا با صدای بلندی گفت: _ حق نداری تنها از این خونه بری بیرون… به عنوان راننده و بادیگارت توی این خونه اومده و قرار نیست که تو مخالفت کنی. هر جا که میری و میای باید با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی

    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم کاری. پر از خامی و بی تجربگی.می خواهیم که با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تب pdf از پگاه

  خلاصه رمان :         زندگی سه فرد را بیان می کند البرز ، پارسا و صدف .دختر و پسری که در پرورشگاه زندگی کرده و بعدها مسیر زندگی شان به یکدیگر گره ی کور می خورد و پسر دیگری که به دلیل مشکلاتش با آن ها همراه می شود . زندگی ای پر از فراز و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی

  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی زهوار دررفته در خودم مچاله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63

  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش گرفته !     پایان خوش     به این

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
neda
عضو
1 سال قبل
پاسخ به  fershteh mohmadi

سلام فرشته جون، عید توام مبارک

هورنا
هورنا
1 سال قبل
پاسخ به  fershteh mohmadi

سلام فرشته جون عید تو هم مبارک
من از طرف مخاطب پر و پا قرص رمان های ترسناک و تخیلی جنی از شما تقاضا دارم که لطفااا لطفاااا رمان ترسناک و جنی زیاد بزارین
رمان های مشابه رمان محله ممنوعه یا بانوی دورگه بزارین

هورنا
هورنا
1 سال قبل

نویسنده جونم پس چرا نمیزاری رومانو؟ 😕

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط هورنا
چشم انتظار
چشم انتظار
1 سال قبل

چرا امروز پارت نزاشتی؟

𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
1 سال قبل

نویسنده مردی ب سلامتی؟😐

𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
1 سال قبل

پارتا رو بیشتر کن داستان داره خسته کننده میشه

Fatim
Fatim
1 سال قبل

مگه این دختره زلیخاس که حضرت یوسف رو تو خواب ببینه 😐
در ضمن این روش برای آشنا کردن دو شخصیت اصلا جالب نبود

𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
1 سال قبل
پاسخ به  Fatim

فیلسوف راه بهتری برا اشنایی داری بگو
همچین میگه اصلا جالب نبود انگاری خودش انیشتینه، والا

Fatim
Fatim
1 سال قبل

از نظرای منفیت میتونی بفهمی من درست میگم یا شما
مگه پیامبره که تو خواب ببینتش ؟ تمام قرآنو زیر سوال برد

تو خیابونی ، خواستگاری ، چمیدونم ولی بهتر از این روشه

یا حداقل باید یه جا ببینتش که بیاد تو خوابش ؟ واقعا مسخره اس

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Fatim
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
1 سال قبل
پاسخ به  Fatim

باو مردم اسکلن میان منفی میدن دوما من اصلا نظر بقیه برام مهم نی الان خودت نظر بقیه برات مهم هس که داری به من میگی؟واقعا خنده داره

بعدشم تو مگه خواب نمیبینی که اینجوری میگی؟
خواب حتی از اینده هم میگه دانشمندا چیزای خیلی زیادی در مورد خواب گفتن که من تو یه جمله نمتونم بگم کمی علمی باشید دوستان اسکل من

مسخرس ولی خواصه نیمه پر لیوانو ببین حاجی

هورنا
هورنا
1 سال قبل
پاسخ به  Fatim

این رمان که واقعی نیس. این تخیل یه نویسندس اگه تو رمان رو دوس نداری نخون
با این حرفات اعتماد بنفس نویسنده رو هم میاری پایین. بهت زور نکردن که رمانو بخونی
و اینکه تو خودت پیامبر و قرانو زیر سوال بردی. مگه تو رمان اسمی ازپیامبر اومد؟

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط هورنا
Fatim
Fatim
1 سال قبل
پاسخ به  هورنا

نظر شخصیم این بود خواستم با دیگرانم در میون بزارم چون به هر حال اینجا بخش نظراته و حق داریم انتقادمون رو نسبت به رمان بگیم ، اگر نویسنده بخواد انرژی منفی بگیره از انتقادات که رمان ننویسه بهتره چون هر رمانی یه سری انتقادات داره

هورنا
هورنا
1 سال قبل
پاسخ به  Fatim

خو اگه نظر داری خوب بیان کن نه دختره زلیخاس نه پسره یوسف 😑

دسته‌ها
15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x