رمان آس کور پارت 206 - رمان دونی

 

 

از هق هق زیاد نفسش بالا نمی آمد و اما تمام جانی که در تنش باقی مانده بود را در دستانش ریخته و یک ثانیه هم دست بردار نبود.

 

انگار نه انگار که تمام تنش درد میکرد. حالا جز در قلب شکسته اش دردی حس نمیکرد.

 

_ جنده ی احمق!

 

غرش خشدار و عصبی راغب را که شنید تنش منقبض شد.

او داشت همه ی زورش را میزد و با این حال راغب حتی ذره ای حس خفگی نداشت!

 

ضعیف شده بود…

عشق ضعیفش کرده بود یا مادر بودن؟

 

نمیخواست قبول کند که تمام نقشه هایش نقشه بر آب شده و فشار دستش را بیشتر کرد اما بلافاصله دست راغب روی موهایش نشسته و کشیدشان.

 

سراب را به راحتی از روی خود کنار زده و گوشه ی خانه پرتش کرد.

 

سراب نفس زنان تن کوچکش را جمع کرده و با قلبی که از وحشت تند میکوبید، به دیوار چسبید.

 

مردمک لرزان چشمانش روی راغب نشسته و حرکاتش را رصد میکرد.

 

 

 

با خنده ای عصبی بلند شده و دستی به گردنش کشید.

سرش را با حالتی ریتمیک به چپ و راست تکان داده و نزدیک سراب شد.

 

 

_ اگه دست و پام بسته بود شاید میتونستی ولی درست عین اون ننه بابای احمقتی…

 

 

روی تن لرزان سراب خم شده و انگشت اشاره اش را محکم به پیشانی اش کوبید.

 

_ عقل تو سرت نیست سراب، احمقی!

 

 

انگشتانش را بین موهای سراب فرستاده و با ملایمت نوازشش کرد.

 

 

_ کل عمرت داشتم آموزشت میدادم و خودتو ببین… از پس کشتنمم برنیومدی!

آخی، توله کوچولو… باید یه نقشه ی بهتر برام میکشیدی!

 

 

سراب تازه فهمید که چقدر بی فکر بوده.

دست و پای راغب باز بود و پیش خودش چه فکر میکرد؟

که راغب دست روی دست میگذارد تا او نفسش را ببرد؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 76

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان عبور از غبار pdf از نیلا

  خلاصه رمان :           گاهی وقتها اون چیزایی رو ازدست می دیم که همیشه کنارمون بوده وگاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزششو ندارن وبودونبودشون توزندگی به چشم نمیان . وچه خوب بودکه قبل از نابودشدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم که داریم چیاروازدست می دیم و چه چیزایی را بدست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو همیشه بودی pdf از رؤیا قاسمی

  خلاصه رمان :     مادر محیا، بعد از مرگ همسرش بخاطر وصیت او با برادرشوهرش ازدواج می کند؛ برادرشوهری که همسر و سه پسر بزرگتر از محیا دارد. همسرش طاقت نمی آورد و از او جدا می شود و به خارج میرود ولی پسرعموها همه جوره حامی محیا و مادرش هستند. بعد از اینکه عموی محیا فوت کرد،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه )

    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده نیلا که نمی‌خواست پدر و مادرش غم ترک شدن اون

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان الماس pdf از شراره

  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه از کنارشون رد می‌شیم، از اون دسته‌ای که همه آرزو

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x