رمان استاد خلافکار پارت 98 - رمان دونی

رمان استاد خلافکار پارت 98

 

شک نداشتم امیر که بیدار بشه و من و اینجا ببینه یا فقط بشنوه خودش سر از تنم جدا میکنه بهش حق میدادم اما الان فقط و فقط جون امیر مهم بود و بس…

لباس و که تنم کردم جلوی آینه به خودم نگاهی انداختم باورم نمیشد این منم لیلی که همیشه حد و مرز داشت کاراش هیچ وقت پاشو فراتر از عقایدش نمیذاشت اما الان با یه نیم تنه و دامن تنگ بلند کخ از هر دو طرفش چاک داشت و تالب‌های شرتش بالا میومد …

خدایا خودت کمکم کن که از این بلای که توش گرفتار شدیم بتونم بیام بیرون
پشت میز نشستم و شروع کردم به آرایش کردن
می دونستم اگه همه چیز اونطوری که خواست پیش نره برای خودم دردسر میشه آرایش کردم با تنفر به صورت جدیدم نگاه کردم در اتاق باز شد و یه زن چاقو قد کوتاه وارد اتاق شد گفت

_ وقتشه بیا بریم پایین…

انگار پاهام به زمین چسبیده بود نمیتونستم خودمو تکون بدم از جام بلند شم
بالاخره به هر زحمت پشت سرمش راه افتادم پله ها را که پایین رفتیم صدای موزیک همه جا را پر کرده بود اما از بین اون همه صدای موزیکم می شد صدای خنده مرد های شهوت پرستی که این پایین بودن بشنوم.

بالاخره پا که توی این جمعیت گذاشتم نگاه همه به سمتم چرخید و شیخ با تحسین بهم نگاه کرد نزدیکم شد
_ می بینید دوستان یه هدیه ی قشنگ دارم براتون قراره زن امیر امشب برامون برقصه.

میدونستم ازقصد اسم امیرو میاره تا تحقیرش کنه تا بگه چقدر بی غیرته که زنش میون این همه داره لختم میرقصه.
سرم و پایین انداختم که صدای خنده هاشون به آسمون رفت.

شیخ اشاره کرد تا موزیک وعوض کنن.
وقتی آهنگ عربیه با ریتم تندی فضای سالن و پر کرد شیخ دست روی کمرم گذاشت منو بین جمعیت هل داد و گفت
_شروع کن زود باش…
اولین آهنگ تو دوست داری دیگه؟

دست و پامو گم کرده بودم صدای خنده هاشون توی سرم بود داشتم از حال می رفتم اما به زور شروع کردم اولین قدم و برداشتم شروع مکردم با ریتم آهنگ خودمو هماهنگ کردن
اما نمی تونستم تمرکز کنم و هر بدبختی دست و پا شکسته با آهنگ میرقصیدم اما وقتی آهنگ تموم شد
خودمو توی حلقه مردای دوروبرم دیدم همه روی سرم پول میریختن رو هر کدوم سعی داشتند تنم لمس کنن

هر کاری میکردم که دستشون بهم نخوره داشتم دیگه از حال می رفتم این همه فشاری که روی من بود برام زیادی بود از ته دل توی قلبم امیر و صدا کردم

صداش کردم تا بیدار بشه تا این همه بدبختی برای من تموم بشه من آدم این کارانبودم .

شک نداشتم امیر اگه بفهمه طاقت نمی آورد زنش ملکه اش لیلیش بین این همه مرد که با شهوت دارن بهش نگاه می‌کنن ومیرقصه و خودنمایی میکنه

با اشاره شیخ به سمتش رفتم و کنارش ایستادم.
برای ایستادن اما توانی نداشتم و مجبور شدم دستم و به دیوار بگیرم تا روی زمین نیفتم
شیخ به مردهای دور و ورش منو نشون داد و گفت
_خودم هم باورم نمیشه که زن امیر بیاد اینجابرای ما برقصه اما الان امیر روی تخت بیمارستان و زنش برای اینکه بتونه پولش و جور کنه داره اینطوری برای ما خودنمایی می کنه

نظرتون چیه امشب دو برابر پول بهش بدیم و بیشتر برامون برقصه و ما بیشتر لذت ببریم ….

دستام داشت میلرزید این آدم داشت منو تحقیر میکرد بدجوری هم داشت تحقیرم می کرد غیرت امیر و نشون گرفته بود بی پولی منو برای من خیلی عذاب داشت خیلی زیاد آهنگ دیگه ای گذاشتن دوباره شیخ من ووسط فرستاد

دیگه واقعا نمی تونستم خودمو تکون بدم چشام سیاهی رفت روی زمین افتادم صداهای دوروبرم واضح نبود فقط سایه های سیاه رنگ می دیدم و بس…

چشمامو که باز کردم گیج و منگ به اطرافم نگاه کردم توی یه اتاق ناآشنا روی تخت بودم. ردی تخت نشستم و دقیق‌تر نگاه کردم به سمت اتاق رفتم و بازش کردم اما با دیدن علی کنار در خیالم راحت شد نفس راحتی کشیدم و علی با دیدن من به سمتم اومد و گفت
_ حالتون خوبه خانم؟
خیلی منو ترسوندین چرا از حال رفته بودین؟
تازه یادم اومد چه اتفاقی افتاده و من چرا اینجام به قدری تحقیر شده بودم که اینطور از حال برم دستمو به دیوار گرفتم و رو بهش گفتم حالم اصلا خوب نیست می خوام برم پیشه امیر
سریع به سمتم اومد و گفت بهتره اول این لباساتونو عوض کنید نگاهی به خودم انداختم و اون لباس های مضحک و هنوزم توی توی تنم دیدم خجالت زده خودمو توی اتاق انداختم و درو بستم حال و روزم گریه داشت تنها راهی که بتونم از این بدبختی خلاص بشم بیدار شدن امیر بود سریع لباسامو عوض کردم و همقدم علی از پله ها پایین رفتیم تا خواستیم از در عمارت بیرون بریم جلومونو گرفتن و گفتند که شیخ باهات کار داره و نمیتونی الان بری

کم مونده بود علی باهاشون درگیر بشه اما جلوشو گرفتم و بهش گفتم میرم و خیلی زود برمیگردم مجبور بود حرفامو قبول کنه دوباره با اون خدمتکار به سمت اتاقی که شیخ اونجا بود رفتم وارد اتاق که شدم شیخ روی تختش دراز کشیده بود نگاهش به سمت در بود وقتی منو دید خودشو بالا کشید و روی تخت نشست

معلوم بود عصبانیه همون جا جلوی در ایستادم که با صدای بلندی رو به من گفت
_فکر کردی اومدی اینجا برای ناز و عشوه که از حال میری و مهمونی منو گند میزنی توش؟

سکوت کردم که اون با فریاد ادامه داد
_ امروز گند زدی شب خوبمونو خراب کردی و باید جبران کنی!

متحیر بهش گفتم مگه من از قصد بیهوش شدم پوزخندی بهم زد و گفت
_قصدی یا بی قصد برای من فرقی نمیکنه باید جبران کنی!

یه شب از ۱۰ روزت کم شد اما به جاش دو شب دیگه اضافه شد یعنی باید ۱۱ شب دیگه اینجا برای ما برقصی سعی کن دیگه از این بازی‌ها در نیاری چون من حال و حوصله این چیزا رو ندارم.

خونم به جوش اومده بود دلم می خواست همین جا این آدم و بکشم اما نمیشد سعی کردم عصبانیتمو کنترل کنم رو بهش گفتم باشه الان می تونم برم می خوام برم پیشت امیر خنده بلندی سر داد و گفت

_ آره برو پیش امیر اما یادت نره فردا غروب باید برگردی همینجا میفرستم بیان دنبالت
از اتاق بیرون اومدم و با حال بدی خودمو به علی رسوندم و گفتم منو از اینجا ببر
علی جلوتر از من راه افتاد و از عمارت کذایی این شیخ بیرون رفتیم وقتی سوار ماشین شدیم رو بهش گفتم اول منو ببر خونه تا پسرمو ببینم دلتنگه پسرم بودم میخواستم اونم به دیدن پدرش ببرم

امیر سام و که بر داشتیم به طرف بیمارستان حرکت کردیم تمام طول مسیر پسرم رو بغل کرده بودم و بی صدا گریه میکردم
از امیر خجالت میکشیدم با این که چشماش بسته بود و منو نمی دید اما من شرمنده بودم حتی برای اینکه بخوام کنارش وایسم

بالاخره به بیمارستان رسیدیم و من سام توی بغلم اجازه رفتن پیش امیر را گرفتم داخل اتاق شدیم کناره امیر نشستیم و من توی سکوت فقط بهش نگاه کردم
امروز حرفی برای گفتن نداشتم احساس می کردم امیر از من دلخوره و این حس خیلی بدی بود خجالت میکشیدم باهاش حرف بزنم کمی که اونجا نشستیم گوشیم زنگ خورد و من مجبور شدم از اتاق بیام بیرون
نگاهی به شماره که انداختم شماره ناشناس بود تماس و وصل کردم که صدای هانا توی گوشم نشست با شنیدن صدای آشناش انگار که جون گرفته باشم

_سلام لیلی ما اینجاییم بگو کجایی تا بیایم پیشت!
دنیا رو بهم دادن با این حرفی که هانا زد انگار زنده شدم با خوشحالی آدرس بیمارستان و دادم و توی سالن منتظرشون نشستم

اومدنشون کمی طول کشید اما بالاخره من هانا و آرمین و از اون دور دیدم که دارن به سمت من میان پسرم توی بغلم به سمتشون رفتم و هانا با دیدن من محکم منو بغل کرد آرمین بهم نگاه کرد و باهام دست داد و گفت
_خوبی لیلی میدونی چقدر دنباله تو گشتیم چقدر نگرانت بودیم؟

🍁🍁
🆔 @romanman_ir

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لهیب از سحر ورزمن

    خلاصه رمان :     آیکان ، بیزینس من موفق و معروفی که برای پیدا کردن قاتل پدرش ، بعد از ۱۸ سال به ایران باز می گردد.در این راه رازهایی بر ملا میشود و در آتش انتقام آیکان ، فرین ، دختر حاج حافظ بزرگمهر مظلومانه قربانی میشود . رمان لهیب انتقام ، عشق و نفرت را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان افگار pdf از ف میری

  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست

جهت دانلود کلیک کنید
رمان افگار
دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری

  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری

  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از سال ها بر میگرده تا دینش رو به این مردم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
494 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Milad
Milad
4 سال قبل

یاسی امید موهاش خرمایه چشاش قهوه ای روشنه بینیش زیاد گنده نیس😂😂لباش معمولیه قدشم خیلی بلنده
اصن برو کافه ز پیداش می کنی
الناز می دونستم انقد ناراحت می شی اصلن نمی گفتم
فقط چون دفه قبل خیلی خوب استقبال کردی گفتم 😀
خوب کی ناراحتت کرده بگو بدم یاسی بخورتش

aylin
aylin
4 سال قبل

آیلین عکس خودته گیز؟؟؟؟😳😍
نه دوزلوسااااننننن😍😍😍😍😍

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  aylin

بله آیلین جان،
با اجازتون منم عکسمو گذاشتم،
سنین تایین یوخدو،
تشکر الیرام

aylin
aylin
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

چوخ گوزلسن گیززز😍❤
اعتماد به نفست کو؟؟؟😂

نیوش
نیوش
4 سال قبل

ایلین اصلی کدومتونه؟
ببخشید زهرا جونی تازه دیدم
به نظرم ساعت عالیه برای اقایون
البته من ک برای پسر عموم یا بابام بگیرم معمولا کیف پول یا کمربند و ساعت و اینا میگیرم
شهر شما چرم مشهد داره؟راستی شما هم یاسوجی هستین؟
من معمولا از اونجا میگیرم

aylin
aylin
4 سال قبل
پاسخ به  نیوش

عزیزم آیلین اصل و بدل داره؟؟؟؟
به به من آدام دیلم؟؟؟؟😐

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  aylin

نیوشا جان من ایلین اولی هستم،
دوتا ii دارم

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل

داش ادمین میشه بگین کی پارت میذارین روانی شدم بخدا

A.Z
A.Z
4 سال قبل

لیلی شورشودراورده اه اه اه

A.Z
A.Z
4 سال قبل

سلام
خوبین همگی؟دلم تنگ شده بود واسه همه

❤A.Z❤
❤A.Z❤
4 سال قبل

سلام بر همگی خیلی دل تنگتون بودم
خوبین همه ؟
بادرساچه کارمیکنین ؟
عروس یا دوماد جدید نداریم؟

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  ❤A.Z❤

سلام خوبی؟
ممنون
والا همه عروس دومادن فقط ما موندیم!

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

ایلییییین نگو ک این خودتی. ای جووونم چقدر نازی عشق آجی ماشالله ب جونت گل ناز😘😘😘😘

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

مرررررررررررسی زهرا جانم
بله خودمم
خیلی محبت داری

ayliin
ayliin
4 سال قبل

یاسی گچ پاتو باز کردی؟

نیوش
نیوش
4 سال قبل

اخخخخ یاسی اشتباه شد
من تازه کامنت تو و ایلین و کیمیا و بقیه رو دیدم
شرمنده
ولی همتون از من خوشگل ترین و اینک رژ لب ندارم و عینک هم مال خودمه ینی واقعیه و اینک دماغم رو هم نبینین بهتره چون عقابیه😔😭😂😂😂❤️😭😭😭😔🙄😂
دیگ ببخشید چون کامنت هاتون رو ندیده بودم

Nafas
Nafas
4 سال قبل
پاسخ به  نیوش

چه عکس تو عکسی شده😂

نیوش
نیوش
4 سال قبل

سلام
النازززز خیلی بیشوریییییی
ممنون زهرا جون و هانا جون ولی من کجا شما کجا شما خیلییی از من بهترین
بههه داداش میلاد چ خبرا؟داداش من هی سراغتو میگرفتم اگ کامنت ها رو کامل بخونی میبینی
بچه ها کی وات داره
بهم بگه ک باهاش ب چت بپردازم 😂🙄😂😂
ابجی کیمیا ممنونم ولی تو خیلییی خوشگل و نانازی و اینک هیچ وقت خودتو دست کم نگیر تو هرجوری هم باشی بازم ی نویسنده ی خوشگلیییی❤️❤️
یاسی چطوری ابجی ؟؟از ما سراغی نمیگیری!!؟؟

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  نیوش

خواهش گلی ولی هر کسی خوشگلی های خودشو داره عزیزم…درضمن اعتماد به نفستو ببر بالا دختر…خیلیم خوشگل و با نمکی😘

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  نیوش

خواهش گلی ولی هر کسی خوشگلی های خودشو داره عزیزم…درضمن اعتماد به نفستو ببر بالا دختر…خیلیم خوشگل و با نمکی😘ا

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  نیوش

ای بدبختی چرا بیشعورم من گناه دارم بابا😞😞

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  Alnaz

بعدم نیوش خوشگلی ابجی اگه خودت قبول نداشته باشی اینو بقیه هم ندارن اینو یادت باشه که با ارزش ترین چیز خودتی و خودت

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  Alnaz

کیمی من عاشق اون کتاب استادتم
کتاب بوف کور خیلی قشنگه خوندیش دیگه؟

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Alnaz

من خوندمش

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

ایلین به قول یکی از دوستام لعنتی جذاب 😂
پروفت خودتی دیگه؟

Tina
Tina
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

ایلین عکس خودتع عزیزکم؟؟؟

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Tina

الناز عزیز و تینا جان، بله خودمم

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  نیوش

منم اینجا نقش بوق رو ایفا میکنم نیوشا…
معرفی میکنم بوق نیوشا،،نیوشا بوق…

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

اختیار داری ابجی شما تاج سری به جا نوش من گفتم

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  نیوش

سلامممممممممم بروبچچچچچ خوبید چخبرااااا چیکار میکنین. فاطمه اجی خوبی اجی بخدا همین امروز گفتم اصلا از فاطمه خبری نیستا به فکرت بودم . به داداش میلاد خوبی چطوری . زهرااا جونممم گفتی میخواهی تولد بگیری از نظر من کیک شکلاتی برای روشم شوکولات سفید وسیاه بریز خیلی قشنگ میشه بعدم برای هدیه از نظر من یک کمر بند چرم وکیف پول ستش با یک ساعت خیلی قشنگه . اجی هانا من شماره ام رو میدم داداش ادمین بهت بده البته اگه دوست داریااا ولی داداش ادمین اگه شماره ام رو دادم شما تاییدش نکنید فقط بدید هانا

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل

بچه ها بیاین کمکم. فردا تولد شوهرمه ی پیرهن براش خریدم میخوام ی چیز دیگه هم بخرم چی بگیرم ب نظرتون؟ بعد کیک بیرونی نمیخوره علی میخوام خودم بپزم براش ب نظرتون کیک رو با چی تزئین کنم قشنگ بشه؟ آهنگ تولد عاشقانه هم اگه میشناسین بهم معرفی میکنین؟مرسی

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

من خودم کیک شکلاتی خیلی دوست دارررررررم،
چیز کیکم که دیگه نگم برات خیلی دوست دارم زیاد درست میکنم،.
ساعت به نظرم قشنگ باشه اگه بخوای بخری،
ساعت مارک الگانس( بند چرمی) خیلی خوشگله،
یا ادکلن،
ست کیف چرمم خوبه،
در مورد تزیین کیکم بستگی داره با خامه بخوای تزیین کنی یا فوندانت
فوندانت خیلی سخته منکه بلد نیستم

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

کمربند چرم هم میتونی بگیری
منم عاشق کیک شکلاتیم
در مورد تزئین هم شرمنده بنده دیزاینم افتضاحه

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

اره ابجی ایلین درست میگه ساعت خوبه و بستگی داره چه مارکی بخوابی ابجی…
ولی از نظر خودم ادکلن نخر چون یاشار به من گفته جدایی میاره حالا نمیدونم ابجی …میل با خودته گلی😊

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

والا من تاحالا شونصد بار ادکلن خریدم جدایی نیاورده خداروشکر این چیزا خرافاته عزیزم اتفاقا علی عاشق ادکلنه منم رفتم ادکلن خریدم😍😍😍
ممنون از پیشنهادت هانایی

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

مرسی آیلین جونم ❤

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

خواهش میکنم عزیز

aylin
aylin
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

ali molayi tavallod

ayliin
ayliin
4 سال قبل

فاطمه دلم برات تنگ شده بود،
بیزو ینی گوساله

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

عزیزمی آیلین جون😍

سوگند
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

ایلین ما به غیر از بیزو از جونگه و داوار هم استفاده میکنیم باحالن نه

ayliin
ayliin
4 سال قبل

ازاده یکی ازون صدتا عکستو بزار ببینیم!

Rad
Rad
4 سال قبل

سلام فاطمه خانوم
راجب همین رمان باید بگم بنده اصلا از حرف شما ناراحت نشدم ،فقط هرچی بیشتر به زمینه های این رمان ها فکر می کردم اعصابم داغون میشد راستش راجب نظرم (خیلی عصبانی بودم یادم رفت بگم😊) اخرش چیز جالبی نمیشه فوقش اینه که امیر به هوش میاد بعد که می فهمه چی شده لابد میره به قول اینا با شیخ درگیر میشه ارمین میاد جدا می کنه امیرم میزاره میره بعد یه هفته میاد که یه بار دیگه لیلی شو ببینه بعد لابد داغونم شده لیلی هم لابد شده دوپاره استخون بچه شونم اصلا هیچی هانا نگه میداره .بعد امیر میاد اینو میبینه هیچی دیگه یکم همو نگاه می کنن اینم التماس میکنه نرو امیر و فلان و اینا بعد حالا یه سری اتفاقات هم ممکنه پیش بیاد لیلی مثلا اسیب ببینه برن بیمارستان بعد امیرم دیگه نمیره اینام جمع می کنن میان ایران ،به خوبی وخوشی زندگی می کنن .خلاصه توی پارت صد هم رمان تموم میشه

fatemeh
fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Rad

سلام آقای رادخوب هستین؟؟؟؟؟
ممنونم که توضیح دادین
واقعیتش وقتی دیدم عصبی شدین فک کردم ازمن ناراحت شدین

aylin
aylin
4 سال قبل

سلام ادمین…
داداش من هرچقدر تلاش میکنم نمیتونم پروفمو عوض کنم چرا؟؟؟؟☹

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل

داداش قادر سلام خوبی برادر؟!باران جون چطوره؟!
میگم ادمین چ مارک لپ تابی خوبه ک هم کارایی و جنسش خوب باشه هم قیمتش مناسب باشه؟!!

yasi
yasi
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

اینقد نا حالا از آزاده عکس دیدم از بابام ندیده بودم ، تازه داره میگه میخواین عکس بزارم ببینین😑😂

AAzadeh
AAzadeh
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

شششتتتتتتتت
یاسی خیلی گاوییی
ما ما کننن😂😂

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

یاسی فوش ترکی میخوام یادت بدم
سو آیقیری
تکرار کنید فرزندانم
ســــــــــــــــــــــــو آیـــــــــــقیــــــــــــــری
تا آموزش دیگر بدرود😂

fatemeh
fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

معنیش چیه فاطمه

yasi
yasi
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

سلام داداش قادر
چطوری
میشه چند دقیقه بیای تل 😐😐

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

ادمین!نیه دانیشمیسان؟!

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

وااااااااااااااای
من هنوز دارم به لهجه باران میخندم!
ادمین به خاطر شما بودااااااااااا
کلی مسخرش کردم…

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

ابجی زهرا اینجا جوابتو میدم گلی…ابجی اگه شمارتو بزاری ابجی فقط داداش قادر میبینه دیگه کسی نمیبینه ابجی (یعنی داداش قادر کامنتتو تایید نمیکنه )…
بعد داداش قادر شمارتو برام تو وات میفرسته ابجی…

Zahraaa
Zahraaa
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

داداش قادر لطف میکنین ایدی واتساپتون رو بدین من شمارمو بفرستم بدین ب هانا

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Zahraaa

ابجی زهرا همینجا هم میتونی شمارتو بزاری داداش ادمین کامنتی که شمارتو گذاشتی تایید نمیکنه و هیچکسی هم بجز ادمین نمیبینه ابجی …بعد شمارتو توی وات ادمین برا من میفرسته ابجی گلم…

maryam
maryam
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

سلام فاطمه جون خوبی
عزیزم ای سوز مارک خوبی الان نمیدونم درچه حدقیمتش اما مارک خوبیه فکرکنم زیاد گرون نباشه

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  maryam

سلام مریم گلی مرسی خوبم تو خوبی؟
اها مرسی منم پرسیدم میگن ایسوز و لنوو خوبه…

ادمینم ک ماشالا باید یه شونه تخم کفتر دوباره به یاسی سفارش بدم ببرم دم خونشون بدم بهش، حتما اون قبلیا رو تموم کرده…

maryam
maryam
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

فدات عزیزم

به باران خانم بگو ازشون بپرسه 😂
دیگه جواب اونو که دیگه نمیتونه نده

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  maryam

وای باران!
اسمش میاد خندم میگیره!

maryam
maryam
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

چرااا؟
بگو ماهم بخندیم
تنهایی نخند

ayliin
ayliin
4 سال قبل
پاسخ به  maryam

آخه بگم منو میکشه!

maryam
maryam
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

البته من لب تاب ایسوس 4سال پیش خواهرم خرید دیگه دانشگاش تموم شد دادش به من الان نمیدونم من ازش راضیم حالا شاید ادمین بهتر بدونه من فقط همینو میدونسم عزیرم

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل

سلاااااااام
چطورین دوستاااااای بی معرفت
بیاین که عشقتون،دلیل نفس کشیدنو زندگیتون برگــــــــــــــــــشتهههههههه😎😎👑👑
حالا ک من نبودم شما باید از خودتون رو نمایی کنید؟؟!!!
بیزو ها(با اینکه معنیشو نمیدونم)

yasi
yasi
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

واااااااییی فاطمه تو برگشتییییی😍😍
اخ نفسم گرفت از خوشحالی 😩
نفسم زندگیم بدو بیا تنفس مصنوعی بده که مردم 😩🤕

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

بلی آمدم اجـــــیم چطور طوری پات و گچش چطوره روش اثر هنری خلق نکردی هنو?
در غیاب نفس میخوای من بت نفس بدم 😌😌

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

سلاممممم ابجی شیطونم خوبی گلی؟…بخدا من تو فکرت بودم ..گفتم دیه حتما امتحان داری نمیای سایت…خب چخبرا ابجی؟..نبودی یکم بچه هارو اذیت کنیم دوتایی..

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

امواج الکتریکی تفکراتت به مغزم میرسید خوااااااهریم
من خوبم تو چطوری هانایی😉😉
اره دیگه امتحان که داشتیم ولی گفتن امتحان ترم دوم رو نمیگیرن آفتابه آفتابه تو دلم قند دارن میسابن…
خبرم سلامتی منو دوستان تو چخبر

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

میدونم ابجی..چیزی دیگی به ذهنت نرسید از تفکراتم😜😜…
.
بخوبیت ابجی قشنگم…
عه..خوشبحالت شد پس…منکه از فردا پس فردا امتحانم شروع میشه😑😐
…دوستان سلامت باشن…هیچی سلامتیت عزیزم…
نبودی ابجی تا کسیرو اذیت کنیم….دلم تنگید😑❤

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

سلامممم ابجی فاطمه اتفاقا جویای احوالت هستیم منتهی گفتیم حتما امتحان داری وگرنه دلمون واست تنگ شده بود

Milad
Milad
4 سال قبل

سلام
چه بی عاطفه چن روز نبودم به کل فراموشم کردینا 😖
الناز از تو بعید بود😂😂
ولی حالا چون می دونستم دل تنگمین گفتم بیام یه سلامی بکنم ✋

yasi
yasi
4 سال قبل
پاسخ به  Milad

به به داداش میلاد
چطوری
حال و احوال
غیب شده بودیا
گفتیم تو هم مث سایر مذکر ها جز ادمین منقرض شدی 😐

راستی میلاد اون پسره بود گفتی (امید) من یکی به این اسم میشناسم ۲۲ سالشه ، حقوق میخونه
صورتش درازه ، بینیش گنده ، لباش کوچولو ، پوستش برنزه ، قدش متوسط ، چشماش هم درشته و قهوه ای 😐😐😑

aylin
aylin
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

یعنی امید هرکی بود با خاک یکسانش کردی با این توصیفت…😬😅

Arsham
Arsham
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

یاسی خعلی بیشوووری من نیستم؟؟؟😡
من نیستم؟😡
ینی من نیستم؟؟😡
حالا ک اینحوری شد ت نیستی😡😒

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Arsham

آرشام نفس عمیق بکش دم بااااازدم آروم ول بده ول بده
اصن من نیستم تو زور نزن عصبی نشو روزت باطل میشه…😁

aylin
aylin
4 سال قبل
پاسخ به  Milad

داداش غیب شده بودی چرا؟؟؟؟😂

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Milad

به سلام داش میلاد چطوری تو
شواهد نشون میده ک تو هم نبودی
راسشو بگو کجا بودی

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  Milad

من ؟داداش چی کار کردم
این روزا چرا گیر دادین همتون به من
بابا به خدا من گناه دارم 😔😔

Alnaz
4 سال قبل
پاسخ به  Alnaz

دوستان یکی نیست طرف من رو بگیره یکم دلم خوش شه 😢

fatemeh
fatemeh
4 سال قبل

کیمیا کیست ؟؟؟؟

دکاروس
دکاروس
4 سال قبل
پاسخ به  fatemeh

کیمیا منم

AAzadeh
AAzadeh
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

دوستان جریان عکس شد
منم عکسمو بزارم
اگه میخواین البته 😇😇😇

Hana
Hana
4 سال قبل
پاسخ به  AAzadeh

ابجی اره توام عکس بزار چهره ماهتو ببینیم…
.
ابجی یاسی تو عکس دیدی بلا.. ما که ندیدم😜😜

fatemeh
fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  Hana

چشم هانااجان میزارم

fatemeh
fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  fatemeh

هانا من بجا ازی گفتم چشم هاناجونا
قابل توجهت یادم رفت بگم

yasi
yasi
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

فاطمه بدون پروف کیست ؟؟؟
فاطمه هستی یا فاطمه ؟؟؟
اگه میشه یه بیو بده بشناسمت اجی 😊

fatemeh
fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  yasi

سلام یاسی جان
فاطمم
17سالم داره تموم میشه
دوازدهم هستم
167قد
رنگ چشم سبز (بهش میگن طیله ایی )
تک فرزندهستم(ولی خوشحالم که خواهربرادرای خوبی مثه شما دارم )
اهواز
دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه سوالی داشتی درخدمتم

fatemeh
fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  دکاروس

خوشبختم عزیزم

Fatima
Fatima
4 سال قبل

اگه تو این رمان یک نفر یه بمب رو فعال کنه و همه شخصیت ها بمیرن دور از تصور نیست واقعا برای این نویسنده متاسفم به نظرم باز این رمان نسبت به رمان های دیگه این نویسنده بهتره

دسته‌ها
494
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x