2 دیدگاه

رمان تارگت پارت 376

5
(3)

 

 

 

– مگه قرار نبود اونا رو پرستش انجام بده؟

– پرستش که نیست.. هفته دیگه عروسی دخترخاله اشه.. رفته شهرستان!

ناخودآگاه اخمام تو هم فرو رفت.. نمی دونستم همه آدم ها تو دوران عزاداریشون نسبت به این چیزا حساس می شن.. یا من زیادی پر توقع شده بودم و فکر می کردم کسی که قراره زن عموم بشه باید یه حرمتی برای من و.. لباس سیاه تنم قائل می شد..

واسه همین نتونستم ساکت بمونم و گفتم:

– اوهوم! پس یعنی واسه چهلم نیست؟

کوروش یه لحظه جا خورد.. شاید خودشم فکرش و نمی کرد و به پرستش بابت این مسئله تذکر نداده بود.. ولی چیزی به روی خودش نیاورد و گفت:

– نه دیگه! آخه ما که مراسم خاصی هم نداریم واسه چهل.. اونم معذرت خواهی کرد که نمی تونه شرکت کنه.

– از تو معذرت خواهی کرد؟ فکر کردم باید زنگ می زد از من معذرت خواهی می کرد..

– حالا چه فرقی می کنه درین؟

دیگه چیزی نگفتم و با اخمایی که هنوز خیال باز شدن نداشتن زل زدم به زمین.. دست خودم نبود که از روز اول آشناییمون اون دختر به دلم ننشست..

هرچند که رفتارهای خودشم مزید بر علت بود که هیچ وقت رابطه خوبی باهاش نداشته باشم.. این که همیشه من و از بالا نگاه می کرد و سعی داشت با هر کار و رفتارش بهم بفهمونه که چون من برادرزاده کوروشم.. قرار نیست مالکیتم نسبت به اون بیشتر باشه و در غیاب کوروش ادعای ریاست کنم.

منم سعی کردم بهش بفهمونم همچین خیالی ندارم و اول و آخر مالک تمام اون شرکت کوچیک و تازه تاسیس خودش و شوهرشن.. ولی باز همیشه برای من شمشیرش و از رو می بست.

– الآن مثلاً رفیق خودتم رفته سفر و تو مراسم نیست.. از دست اونم همین قدر ناراحت شدی؟

با لحن شوخ کوروش که مثلاً می خواست حالم و خوب کنه و از دلم دربیاره بیشتر حرصی شدم و گفتم:

– چه مقایسه باطلی! آفرین سه ماه پیش دوباره رفته هلند.. حتی برای تشییع جنازه هم نبود.. حالا انتظار داشته باشم چهلم بیاد؟!

– دوزاریت کجه ها! منظورم اون یکی رفیق شفیقته! امیرعلی خان!

 

 

با یاد امیرعلی و سفر یهویی و دو هفته ایش به ترکیه ناخودآگاه لبام از دو طرف آویزون شد و ناراحت از دوری این هم صحبتی که تو یک سال گذشته بدجوری بد عادتم کرده بود جواب دادم:

– اولاً که اونم برای عروسی نرفته.. برای کار و همایشه! دوماً قبل از رفتنش به هزار و یک زبون از من معذرت خواهی کرد.. من که نمی خوام آدم ها رو مجبور کنم و به زور بکشونمشون تو مراسم مادرم.. ولی خب حداقل از کسی که قراره فامیل بشه.. توقع یه احترام کوچیک و یه معذرت خواهی می شه داشت!

– از دست این زبون تو که هرچی بگم باز یه چیز داری که جوابم و بدی.. باشه حق داری. پرستش اشتباه کرد.. راستش منم یادم نبود که بخوام بابتش بهش تذکر بدم. تو به بزرگی خودت ببخش. می گم بهت زنگ بزنه خوبه؟

از جام بلند شدم و حین تکوندن خاک مانتو و شلوارم گفتم:

– نه دیگه لازم نیست. خوشم نمیاد حرفامون و ببری بذاری کف دستش.. یه حریمی برای خودت قائل باش لطفاً. منم نمی خوام چیزی رو بهش یاد بدم.. دیگه به سنی رسیده که خودش باید این چیزا رو بلد باشه. فقط یه گلگی کوچیک بود.. همین!

– باشه عزیزم.. هرچی تو بگی! تا کی اونجایی؟

– دارم برمی گردم..

– می خوای بیام دم مترو دنبالت؟

– نه.. حوصله مترو ندارم.. از همین جا ماشین می گیرم تا دم خونه.. راستش امشبم واقعاً اعصاب حساب کتاب کردن نیست.. نمی شه فردا انجامش بدیم!

– فردا من تا شب درگیرم.. ولی شام میام خونه ات که بعدش با هم کار کنیم.. خوبه؟

– باز خودت و چتر کردی؟

صدای خنده اش بلند شد و گفت:

– نامرد تو که می خوای واسه خودت شام درست کنی.. خب یه کم بیشترش کن.. عموتم مثلاً!

– پوووووف.. خیلی خب.. چی درست کنم؟

– فرقی نمی کنه!

گفت فرقی نمی کنه ولی یهو انگار هوس کرد که ادامه داد:

– ماکارونی درست کن!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۵۴۸۵۵

دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار 3 (1)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در…
1648622752 R8eH6 scaled

دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد 3 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۷ ۱۱۳۲۵۲۳۹۷

دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۲ ۱۴۳۷۵۸۲۶۲

دانلود رمان نذار دنیا رو دیونه کنم pdf از رویا رستمی 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ازدختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردیه که گذشتشو این دختر دزدید.دختریکه کلفت خونه ی مردی شدکه تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کنه….روزگار تلخ می چرخه اما هنوز یه چیزایی هست….چیزایی که قراره گرفتار کنه دختریرو که از زور کتک مردی سرد و…
IMG 20230128 233719 6922 scaled

دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۳ ۱۷۳۲۵۴۰۸۹

دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش…
رمان در پناه آهیر

رمان در پناه آهیر 0 (0)

2 دیدگاه
خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !    
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۰ ۲۰۴۷۵۲۱۰۲

دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک 4 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۱ ۱۷۱۹۲۰۰۳۸

دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

چقد باید بگذره بفهمیم کی پشت درخت بود

ZiZi
ZiZi
پاسخ به  خواننده رمان
1 سال قبل

عمه ی من بود
از اون دنیا اومد رفت پشت درخته توی افکار نویسنده تا ببینه چه خبره

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x