رمان حورا پارت 128

4
(4)

 

 

 

 

 

هق هقم بلند شد، ملحفه را چنگ زدم و تا توانستم هق زدم، گریه کردم، زار زدم…

چیزی هم مانده بود از من؟

چند بار بخشیدم؟ نباید میبخشیدم نه؟

چه میکردم…

 

ملحفه را مچاله کرده گزیدم و جیغ زدم…

جیغ زدم که خفه نشوم، بغض لعنتی بالا نمی‌آمد…هنوز گلویم سنگین بود، هنوز چیزی داشت نفسم را میگرفت…

 

وقتی شانه‌هایم فشرده شد، سرم میان جایی گرم فرو رفت، سیلی زد و من را به خود آورد…

هق هقم نرمال شد، اشک ریختم و میان سینه‌ی کیمیا سعی کردم ارام شوم…

 

کنارم نشسته بود و تن برهنه‌ام را به اغوشش کشیده بود، برایم هیچ چیز مهم نبود، نه اینکه چگونه امد و در باز است یا نه، نه مهم بود کسی میشنود یا نه…هیچ چیز دیگر مهم نبود!

 

امده بود حقم را ادا کند، امده بود برابری ایجاد کند میان زن‌هایش…

حقیرتر از این میشدم؟ میشد من باز هم اینجا بمانم؟

 

_ حورا…قربونت برم، چیشد؟ چرا اینجوری میکنی؟ ترسوندی منو…بگو چیشده؟

 

_ احمق…احمق…من، احمقم…حورای…احمق…

 

میان هق زدن‌هایم، صدای خفه‌ام در اغوشش پیچیده میشد و میشنید:

 

_ چرا اخه فداتشم؟ منو ببین…بگو چیشده، تو چرا لختی؟

 

نمیتوانستم حرف بزنم…

انقدر اشک ریختم، انقدر گریه کردم که فقط میدانم همانجا در اغوش کیمیا از حال رفتم…

 

میدانم که دیگر، من…من سابق نمیشدم!

قلبم شکست، دیگر قباد را نمیتوانستم ببخشم اما…کینه داشت در قلبم لانه میکرد، کینه طوری ریشه‌هایش را در رگ‌های قلبم پیچید که حسش کردم…

 

من باید نیشم را میزدم، باید درد میدادم، تا دردم تسکین شود…

 

 

 

 

 

 

یک هفته گذشته بود…

در این یک هفته یکبار هم نگذاشتم چشمم به قباد بیفتد، هرموق در اتاق بودم هم در را قفل میکردم…

 

به کیمیا هم سپردم هر زمان خواست بیاید، خودش را از پشت در معرفی کند و وای بحالش که همزمان با قباد ببینمش!

 

حتی گاهی با حال خرابم، اتفاقات گذشته‌اش را به رویش می آوردم و برای اینکه فکر ثواب کردن به سرش نزند و من را با قباد روبه‌رو نکند هم تهدیدش میکردم!

 

اما او حالم را میفهمید، فهمیده بود که عصبی نمیشد و درکم میکرد…

این یک هفته فکر کردم، نمیرفتم، فعلا نمیرفتم…

دلم میخواست داغم را روی دلش بگذارم، دلم میخواست حقیر شدنش را ببینم و بعد بروم…

 

نفرت از خودم، از بدنم، از قلبم…

از اینکه کل زندگی‌ام دروغ بوده است…

نفرت از همه چیز در وجودم مثل یک ویروس پخش شده بود، همه‌ی اعضای بدنم را درگیر کرده و داشت مغزم را هم مسموم میکرد…

 

دلم انتقام میخواست، دلم میخواست کرمم را بریزم و آزار دهم…

زندگی‌ام را خراب کردند، پس خرابشان کنم…

 

تمام ذهنم این روزها همین بود، خشم و کینه و زخم!

دلم میخواست کاری که کردند را بکنم، دردشان دهم… اما نه حالا!

 

_ حورا یه هفته‌س خودتو حبس کردی، شام و ناهارتم من میارم بخوری…نمیشه که اینجوری فداتشم، مگه نمیخواستی درس بخونی؟

 

سری به تایید تکان دادم:

_ میخونم…تنها سرگرمیم همینه!

 

دستم را گرفت، قاشق از دست دیگرم رها شد:

 

_ داداشم بد کرد…میدونم، واقعا میدونم…میفهممت، خودت میدونی که تجربه‌شو داشتم…

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان هکمن

رمان هکمن 1 (1)

8 دیدگاه
دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق…
IMG ۲۰۲۴۰۳۳۰ ۰۱۳۴۳۶

دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری 3.6 (16)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم…
IMG 20240529 155741 508 scaled

دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع 4 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه…
IMG 20230123 235654 617

دانلود رمان التهاب 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…      
IMG 20230128 233719 6922 scaled

دانلود رمان جانان 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و…
IMG 20230128 233751 1102

دانلود رمان دختر بد پسر بدتر 2 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۱ ۱۳۰۷۵۶۸۷۷

دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی…
رمان دلدادگی شیطان

رمان دلدادگی شیطان 5 (1)

13 دیدگاه
  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۲ ۲۳۱۵۱۳۵۵۲

دانلود رمان دروغ شیرین pdf از Saghar و Sparrow 5 (2)

11 دیدگاه
    خلاصه رمان :         آناهید زند دانشجوی پزشکی است او که سالها عاشقانه پسر عمه خود کاوه را دوست داشته فقط به خاطر یک شوخی که از طرف دوست صمیمی خود با کاوه انجام میدهد کاوه او را ترک میکند و با همان دختری که…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
8 ماه قبل

حورا وایییی حورا تو چرا بعد ۱۳۰ پارت عاقل نمیشی

♡ روا ♡
♡ روا ♡
8 ماه قبل

حالا انگاری شاه کار کرده تجربه اشو داشته

مریم
مریم
8 ماه قبل

کسی می‌دونه تو پارت جلوتر چه اتفاقی میفته
باردار که نمیشه ،اگه حورا باردار بشه ،پس بچه لاله هم از قباد هستش ،وقتی قباد بچه میکاره دیوانه است بره با غریبه
من میگم احتمالا بچه از قباد نیست ،قباد پیش حورا آبروش می‌ره وحورا ترکش می‌کنه
درسته بچه ها

Ana
Ana
پاسخ به  مریم
8 ماه قبل

منم حس ميكنم باردار نميشه و مشكل از حورا نيست و من حسم ميگه بعد از جريان بيمارستان حورا ، از طريق دكتر ك قطعا اون قسمت از زبون قباد گفته نشده درست ، متوجه شد ك حورا راحت باردار ميشه مخصوصا بعد از عمل كيستا .. و شك كرد ب خودش ك اومد رابطه برقرار كرد ببينه حورا اگر باردار نشه متوجه ميشه ك يه كاسه اي زير نيم كاسس … نزديكيش با حورا ب خاطر افكار تو سرش راجب خودش حورا و لاله و بچه بود وگرنه دوسش داره و بنظرم بخاطر تحقير و برابري زن ها اين كارو انجام نداد از غرور مسخرس اينكارو اين حرف مسخره رو زد

سارا
سارا
8 ماه قبل

دیرین دیرین حورا عاقل میشود !!!!!!!!!

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

ادمین جان جمعه شبا سال بد و شاه خشت میذاشتی چی شد؟

. .........Aramesh
. .........Aramesh
8 ماه قبل

به‌به ببینین کی عقل پیدا کرد آخرش

fatemenura
fatemenura
8 ماه قبل

وسط انتقامش باردار نشه😑

مادر قباد😂
مادر قباد😂
8 ماه قبل

افرین عروس گلم حورا جون🙂😂😂🙌

lilo
lilo
8 ماه قبل

بالاخره سرعقل اومد😐😐

رهگذر
رهگذر
8 ماه قبل

و بالاخره حورا همونی شد که باید میشد از این به بعد اون قباده که باید زجر بکشه قباده که باید تو عشقت بسوزه

Mobina
Mobina
پاسخ به  رهگذر
8 ماه قبل

دو روز بعد که حامله شد بهت میگم کی از کی انتقام میگیره😂😂

لیلا
عضو
پاسخ به  رهگذر
8 ماه قبل

من اما فکر میکنم از گذشته هم احمق‌تره رفتاراش واقعا بچگونه و غیر منطقیه اصلا رو چه مبنایی حورا و قباد با هم ازدواج کردن انگار زندگی بازیه رفتاراشون برای من دور از ذهنه حورا باید حداقل اگه نمیتونه ازش جدا شه تو یه خونه دیگه زندگی کنه و کم کم راه خودشو از قباد جدا کنه

camellia
camellia
8 ماه قبل

نههههه بابا!احمق چیه!دور از جون!😏😒😡

دسته‌ها

14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x