رمان حورا پارت 132

3.5
(4)

 

 

 

 

_ خواهش میکنم پسر…بدو دوستات منتظرن!

 

وحید دست در جیب‌هایش فرو برد، کمی خیره‌ی انها شد و کیمیا که دید مکث دارد برای برگشتن، به سمتش قدم برداشت، کنارش شانه به شانه ایستاد:

 

_ چه بامزه‌ن…

 

با صدای کیمیا نگاهش به سمتش کشیده شد:

_ دوس داری؟

 

گیج به وحید نگاه داد:

_ چیو؟

 

وحید با شیطنت چشمکی زد:

_ بچه‌!

 

کیمیا لبخندی شرمگین زده سر به زیر انداخت، وحید هم خندید و دست دور شانه‌اش حلقه کرد و سر در گوشش فرو برد:

 

_ قول میدم اگه بگی چی امروز ناراحتت کرده واست دو قلو بکارم!

 

کیمیا تلخ خندید و لب زد:

_ فکر نکنم نیازی باشه!

 

وحید گیج او را به خودش چسباند:

_ یعنی چی؟ چرا نیاز نباشه؟ نکنه دو قلو نمیخوای؟

 

کیمیا خندید و وحید که از تغییر حال و هوای کیمیا راضی بود به شوخی ادامه داد:

_ خدارو چه دیدی شاید تا سه قلو هم هندل کردیم، ها؟

 

کیمیا اینبار میان خنده‌اش اشکی از چشمش چکید و همین وحید را نگران کرد، به سمت خودش برگرداندش:

_ کیمیا؟ چیشده؟

 

اب دهانش را قورت داد و سر به زیر شد، اما وحید صورتش را قاپ گرفته وادارش کرد در چشمانش خیره شود:

 

_ کیمیا؟ مرگ من بگو چیشده، داری میترسونیم!

 

به چشمان نگران و ترسیده‌ی مردش خیره شد و درحالی که اشک از چشمانش جاری بود، میان بغضش لب زد:

 

_ وحید…معذرت میخوام…من، من نمی‌خواستم…من…

 

 

 

 

 

وحید عصبی از این نوع حرف زدنش به ارامی غرید:

 

_ د حرف بزن دختر جون به لبم کردی، چیکار کردی؟ برا چی معذرت میخوای؟

 

کیمیا چشم بست و ترسیده از واکنش وحید یک کلام گفت:

 

_ من حامله‌م…

 

سکوت و یخ زدن دستان وحید روی صورتش جرعت باز کردن چشمانش را نمیداد، ترسیده اشک‌هایش شدت گرفت که با فشاری که به تنش وارد شد، در اغوش گرم وحید فرو رفت.

 

شوکه گریه‌اش بند امد، دست روی سینه‌اش گذاشت و لب زد:

_ وحید؟

 

_ جانم؟ تو که منو سکته دادی، واسه این دلخوری از صبح؟ کی فهمیدی؟ چرا زودتر نگفتی؟

 

میان بهت و اشک‌هایش، خندید:

_ یه، یه هفته…

 

حس خوبش چندان ماندگار نبود، دوباره ان افکار و احساسات منفی در وجودش پیچید، برای همین از اغوش وحید بیرون امد و گفت:

 

_ اما…اگه تو نخوای، وحید من…قصد ندارم با بچه تو رو پایبند کنم…یعنی، من…با اون اتفاق قبل که خودت خبر داری…نمیخواستم، من واقعا قصد بدی نداشتم یعنی…چطوری بگم، اگه بخوای…یعنی، اگه بچه‌رو نخوای، میتونم دوباره بندازمـ…

 

اخم در هم کشیده و انگشت روی لب کیمیا فشرد:

_ هیس، ادامه نده…کیمیا من باورت داشتم که اومدم سمتت! اگه تو رو قبول نداشتم اینجا بودیم؟

 

کیمیا نگاهی به دور و ورش انداخت، ورجه‌ وورجه‌ی کودکانی که با جیغ و خنده بازی میکردند، عابران و زوج‌هایی که یا یک بچه‌ی کوچک و یا بی بچه میگشتند، دوباره مگاه به وحید داد:

 

_ نمیدونم…من، حس خوبی ندارم…به حورا هم گفتم…دلم نمیخواد، میترسم…اگه، اگه داداشم بفهمه چی؟ اگه بدش بیاد؟ اگه اذیتمون کنه؟ نمیبینی چقدر حورا که زنشه رو ازار میده؟ منو تو رو مگه راحت میذاره؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۳۴۹۶۸۰

دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟…
IMG 20240620 153509 151

دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو 2.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به…
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19

دانلود رمان بوسه با طعم خون 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     شمیم دختر تنهایی که صیغه ی شهریار میشه …. شهریارِ شیطانی که بعد مرگ، زنده ها رو راحت نمیذاره و آتش کینه ای به پا میکنه که دودش فقط چشمهای شمیم رو می سوزونه …. این وسط عشقی که جوونه می زنه و بوسه…
IMG 20230127 013520 1292

دانلود رمان درجه دو 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۶۴۵۸۳۷

دانلود رمان کفش قرمز pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۵۸۳۸۵

دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۱۵۹۹۴۸

دانلود رمان پالوز pdf از m_f 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۸۱۶۶۸۶

دانلود رمان پرنیان شب pdf از پرستو س 2 (1)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :       پرنیان شب عاشقانه ای راز آلود به قلم پرستو.س…. پرنیان شب داستان دنیای اطراف ماست ، دنیایی از ناشناخته های خیال و … واقعیت .مینو ، دختریه که به طرز عجیبی با یه خالکوبی روی کتفش رو به رو میشه خالکوبی که دنیای…
IMG 20240711 140104 027

دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد ) 4.3 (4)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 4.5 (6)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ایسان
ایسان
7 ماه قبل

ای خاک توسر تون با ای پارت گزاریتون نمیدونم مارو خر کردین یا خودتون خرید 🐴

♡ روا ♡
♡ روا ♡
8 ماه قبل

درک:(

♡ روا ♡
♡ روا ♡
8 ماه قبل

ببخشیدا ولی اصلا به قباد ربطی نداره این یه چیز بین وحید کیمیاست

رهگذر
رهگذر
8 ماه قبل

کاش طولانی تر بود و فراموش نشه که رمان درباره حورا وقباده نه کیمیا ووحید و کاش رمان یبار از زبون قباد نوشته بشه

lilo
lilo
8 ماه قبل

😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐

آرام
آرام
8 ماه قبل

نویسنده این رمان تا کی میخواد اینطوری پیش بره ما خسته شدیم خودت خسته نشدی؟؟
لطفا یه کم درک داشته باش و اینقدر مخاطب رمانت رو اذیت نکن
درسته اجباری نیست برای خوندنش ولی نمیشه بیخیال خوندن بقیش شد من که نمیتونم نخونم حتی اگه بی محتوا و چرت باشه

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x