رمان حورا پارت 133

3.7
(6)

 

 

 

وحید دوباره دست دور شانه‌اش حلقه کرد و او را در اغوشش کشید:

 

_ تو به اینا فکر نکن زن…من حلش میکنم!

 

کیمیا نفس عمیقی کشید:

_ اما من هنوز میترسم….

 

سر خم کرد و بوسه‌ای روی موهای کیمیا زد:

_ گفتم حلش میکنم کیمیا، دیگه هم حرف بیخود نزن، خب؟

 

 

کیمیا سری تکان داد و همراه هم وارد شهربازی شدند، دیدن ان همه کودک، شاید میتوانست احساسات کیمیا را بهتر کند!

 

 

حورا

 

 

 

بعد از برگشتن کیمیا از قرارش، نگفته هم فهمیدم که به وحید همه‌چیز را گفته، لبخند کجی به رویش زدم و سعی کردم با او حرف بزنم، اما مدام میپیچاند و انگاری نمیخواست فعلا راجع به او حرف بزند!

 

من هم اصراری نکردم، در عوض اماده راهی مزون شدیم، بعد از ان شب، که قصد داشتم با ان لباس حرص قباد را دربیاورم، ان هم در مراسم عقد کیمیا، حالا عملا پشیمان شده و میخواستم لباس باز‌تری انتخاب کنم!

 

هم اماده‌ی دعوایش بودم، هم کتک خوردنش! اما من باید زهرم را میریختم!

 

میان رگال‌ها که میچرخیدم، کیمیا هم ان سمت سالن مشغول توصیح لباسش و انتخاب مدل مد نظرش بود، در میان همه‌ی ان لباس‌های رنگارنگ، لباس یاسی رنگی چشمم را گرفت که مسلما خودم از پوشیدنش در یک مراسم مختلط خجالت میکشیدم!

 

اما باز هم دوستش داشتم، وقتی خودم مشکلی با این قضیه ندارم و لباس را میپسندم، فکر نکنم مانعی هم وجود داشته باشد!

حالا که هدف حرص دادن قباد هم هست، قطعا پوشیدنش لذت‌بخش‌تر است!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230123 235605 557 scaled

دانلود رمان از هم گسیخته 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     داستان زندگی “رها “ ست که به خاطر حادثه ای از همه دنیا بریده حتی از عشقش،ازصمیمی ترین دوستاش ، از همه چیزایی که دوست داشت و رویاشو‌در سر می پروروند ، از زندگی‌و از خودش… اما کم کم اتفاقاتی از گذشته روشن می…
رمان دلدادگی شیطان

رمان دلدادگی شیطان 5 (1)

13 دیدگاه
  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۴۲۹۹۴۷

دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…  
IMG 20230128 233643 0412

دانلود رمان بغض پاییز 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش…
567567

دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۲ ۱۴۳۸۱۸۴۶۹

دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری 5 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۲۰۷۴۴

دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و …
Screenshot ۲۰۲۳۰۲۲۳ ۱۰۵۵۱۰

دانلود رمان الماس pdf از شراره 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه…
IMG 20230123 235641 000

دانلود رمان روزگار جوانی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آسی
آسی
7 ماه قبل

یعنی از هر چی رمانه انلاینه متنفر شدم از بس این نویسنده ها دیر به دیر پارت میدن

آسی
آسی
7 ماه قبل

چرا پارت نمیدی

♡ روا ♡
♡ روا ♡
8 ماه قبل

حورا چقدر خنکه خب حالا حرصش هن در آوردی باز میگیره میزنت دعوات میکنه دعوا پیش میاد بعدش ‌؟

رویا
رویا
8 ماه قبل

چقدر کم بود 🤬

آرام
آرام
8 ماه قبل

بی صبرانه منتظر کتک خوردنت هستم والبته امیدوارم این کتک تو رو سرعقل بیاره تا بتونی تو همین روزا طلاقت بگیری چون وقت زیادی نمونده تا توله سگ قباد به دنیا بیاد

hadis
hadis
8 ماه قبل

خاک تو سرتون با این دوخط پارت گذاشتنتون اه حال ادم بهم میزنین این چه کاریه حوصلمون سر رفت

رهگذر
رهگذر
8 ماه قبل

و کاش زودتر آینده حورا معلوم بشه

اشک
اشک
8 ماه قبل

یجوری میگین حورا باید فلان کنه اگه من جاش بودم و فلان….انگار حورا واقعیه😂بابا رمانااا واقعیت نداره

lilo
lilo
8 ماه قبل

حوراا من جات بودم ی راست طلاق میگرقتم حتی اگه کارتون خواب بعد طلاق 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐

لی لی
لی لی
8 ماه قبل

اه اه انقد بدم میاد از از بچه بازیا که به خاطر اینکه حرص طرفو دربیارن کاری میکنن که خودشونم میدونن خیلی مسخره و اشتباهه

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x