رمان حورا پارت 177

4.3
(247)

 

 

 

 

 

 

سری تکان دادم و به سمت اجاق گاز رفتم.

یک لیوان اب را در تابه‌ی کوچک ریختم و روی گاز گذاشتم تا به جوش بیاید، رب را هم برداشتم و منتظر ماندم:

 

_ برای منم میذاری؟

 

تیز به سمتش برگشتم، کت و شلوار پوشیده آماده‌ی رفتن به سر کار بود، بینی چین دادم:

_ نه‌خیر!

 

شوکه نگاهم کرد، دوباره به اب خیره شدم، داشت به جوش می‌امد، رب را برداشتم و یک قاشق در آب انداختم تا کمی رنگ بگیرد، فلفل سیاه و کمی زرچوبه هم فراموش نکردم:

 

_ حورا چیکار می‌کنی؟ نودلو ادویه میزنن مگه؟

 

اخم کردم، نزدیک میشد و بویش اذیتم میکرد، کاش دور شود…

_ من میخورم نه تو چیکارم داری؟ برو عقب!

 

گیج قدمی به عقب برداشت، همانطور خیره و ساکن نگاهم میکرد و من هم کار خودم را میکردم.

نودل را از بسته بیرون کشیده در اب مزه‌دار شده گذاشتم، منتظر ماندم نرم شود:

 

_ حورا مطمئنی خوبی؟ اصلا چرا الان بیدار شدی؟

 

کلافه دست زیر چانه‌ام زدم و بی جواب دادن، به نودلم خیره شدم، چرا نرم نمیشد؟

_ گشنمه واسه منم یه چیزی بیار!

 

عاقل اندرسفیه از گوشه‌ی چشمم نگاهش کردم، کلافه سری تکان داد و خودش به سمت یخچال رفت. من هم باز به نودلم خیره شدم. معده‌ام بدجور بی‌تابی میکرد، غلط نکنم از علائم بارداری بود!

 

کلا یک ماهش است و اینگونه ازارم میدهد؟ وای به حال وقتی که ویارهایم شروع شود!

چه میکردم؟ اصلا کسی میتوانست به ویارهایم برسد؟ قباد، نمیرسد؟

 

نه، نمیخواهم بداند…لیاقت ندارد، نباید بفهمد!

چه میکردم پس؟ اگر به کیمیا میگفتم؟ کمک میکرد؟ میشد اعتماد کرد به او؟ نکند به قباد بگوید؟ اخر همیشه ذوق داشت بچه‌ی قباد را ببیـ…

 

 

 

 

 

 

 

_ نسوزونش حورا!

 

شوکه به نودل خیره شدم، آبش تمام شده بود و داشت به تابه میچسبید، سریع خاموشش کردم و بعد از زدن ادویه‌ی خودش، هم زدم، بدک نبود!

 

در ظرفی خالی کردم و پشت میز نشستم:

_ جایی میخوای بری؟

 

سر بالا انداختم و اولین چنگال را در دهان گذاشتم، داغ بود اما می‌ارزید:

 

_ یواش، حورا چته تو؟

 

چرا اصلا چشمم او را نمیدید؟ انگار فقط غذا را میخواستم…اشتها پیدا کرده بودم:

_ حورا؟

 

کلافه با دهان پر نگاهش کردم:

_ هااا؟ ولم کن بذار بخورم دیگه!

 

چشمانش داشت از حدقه بیرون میزد، لقمه‌ای که گرفته بود را در دست گرفت و سوییچش را از روی کانتر برداشت:

 

_ من میرم، چیزی نمیخوای؟

 

دوباره سر بالا انداختم و چنگال دیگری به دهان بردم، آخر با این رفتارها سر خودم را به باد میدادم!

 

صبحانه‌ام را با لذت خوردم، تمام که شد به اتاق برگشتم و طبق برنامه‌ی این روزهایم مشغول درس خواندن شدم اما هر خط را چندین بار میخواندم تا بتوانم افکارم را از بارداری مزخرف و بدموقعم منحرف کنم!

 

نزدیک‌های ظهر بود که دیگر نتوانستم ادامه دهم، موبایلم را برداشتم و سریع به کیمیا زنگ زدم، انگار در لحظه تصمیم گرفته باشم!

 

وقتی اطلاع دادم که به خانه‌ی ما بیاید، مخالفت کرد و گفت کار دارد، و من به پیششان بروم، خانه‌یشان را فقط یکبار بعد از عروسی رفتم، جای نقلی و قشنگی بود، وقتی مطمئن شدم که وحید خانه نیست، قبول کردم که بروم…

 

باید زودتر بگویم، روی سینه‌ام سنگینی میکرد، باید به یکی میگفتم، فکر کنم این هم از علائم بارداری باشد!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 247

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۰۷۱۸۶

دانلود رمان همقسم pdf از شهلا خودی زاده 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       توی بمباران های تهران امیرعباس میشه حامی نیلوفری که تمام کس و کار خودش رو از دست داده دختری که همسایه شونه و امیر عباس سال هاست عاشقشه … سال ها بعد عطا عاشق پیونده اما با ورود دخترعموی بیمارش و اصرار…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۴ ۱۳۴۱۱۴۶۷۰

دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۶ ۰۰۳۶۵۱۷۴۲

دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۱ ۱۷۱۹۲۰۰۳۸

دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین…
photo 2017 04 20 14 37 49 330x205 1

رمان ماه مه آلود جلد دوم 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 4 (4)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
IMG 20231031 193649 282

دانلود رمان شاه دل pdf از miss_قرجه لو 1 (1)

9 دیدگاه
    نام رمان:شاه دل نویسنده: miss_قرجه لو   مقدمه: همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت‌‌..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان…
IMG 20230622 120956 438

دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی 5 (1)

6 دیدگاه
خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که…
unnamed

رمان تمنای وجودم 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان تمنای وجودم خلاصه : مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار میشوند.…
IMG 20230128 233719 6922 scaled

دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نام نامدار
نام نامدار
5 ماه قبل

منتظران پارت مثقالی حورا😳😳🥱🥱🥱🥱

نام نامدار
نام نامدار
5 ماه قبل

وای دلم میخواد بدونم چیکار میکنه بالاخره تورو خدا پارت جدید بزار
با اینکه هر بار سر این رمان حرص میخورم و اعصابم بهم میریزه ولی بازم دارم می خونم می خوام ببینم بالاخره چه غلطی میکنه حورا میره میمونه 😤

حورا
حورا
5 ماه قبل

نمیخوای پارت جدید رو بفرستی

آخرین ویرایش 5 ماه قبل توسط حورا
مریم
مریم
5 ماه قبل

واقعا شخصیت مبهم داره حورا
ثبات نداره
نمیدونه چی میخواد ،البته نویسنده عزیز هم لنگه حورا هستش

....
....
5 ماه قبل

الان باور کنید حورا اگه شیر و نارگیل بخوره اسهالی شه یا گوز در کنه میگه علائم بارداریه🗿 پفیوز دیه همه چی رو گردن بارداری ننداز که

لی لی
لی لی
5 ماه قبل

به طرز عجیبی شخصیت های این رمان نچسب و حال به هم زنن مخصوصا حورا که اگه اینجا بود دونه دونه موهاشو میکندم تا یکم از حرصم خالی شه
قشنگم یه حس اینکه* من الان دیگه خیلی دانام و کسی از من فهیم تر تو دنیا وجود نداره*از رفتارای حورا دیده میشه که فک میکنه عالی داره پیش میره در حالیکه همش در حال گند زدنه خاک بر سر

بهار
بهار
پاسخ به  لی لی
5 ماه قبل

متاسفانه فک میکنه یه عنی شده ولی هیچ عنی نشده…!
تا درودی دیگر بدرود/:

دوس دختر وحید
دوس دختر وحید
5 ماه قبل

ی جوری عادی زندگی می‌کنه ک انگار ن انگار اگه میخوای نگهش داری باید ب قباد بگی ک بعدش انگ خیانت نزنن بت ک اگه بچه قباد بود چرا نگفتی تو ک ارزوشو داشتی و فلان
اگرم میخوای سقطش کنی سریع تر ک این بچه قلبش تشکیل نشده باشه خودتم اونقدر بش وابسته نباشی
رمان حورا با اختلاف افتضاح ترین کاراکتر زنو داره اون از خواستگاری رفتنش واسه قباد اینم از این
اینقدر قصه این رمان و خوردم انگار قباد شوهر منو لاله هوومه یا برو یا بساز جز اینا نیست یا قوی باش یا ضعیف باش با شکم جلو اومدت میخوای چ کنی؟فک کردی قباد با این زورگوییاش میذاره بری دانشگاه؟اونموقعی ک باری رو دوشت نبود نمیذاشت الان ک …

لیلا مرادی
لیلا مرادی
پاسخ به  دوس دختر وحید
5 ماه قبل

آخه مشکل این‌جاست حورا اصلاً نمی‌خواد از حاشیه امنیت دورش بیاد بیرون😂 به همین قفس و خفت خوردن راضیه. این افکارش هم فقط مای خواننده رو از اول پارت درگیر کرده وگرنه همونی بود که بود.

دوس دختر وحید
دوس دختر وحید
پاسخ به  لیلا مرادی
5 ماه قبل

ثبات نداره و بلاتکلیفه نمیدونه چی میخواد و باید برای چی بجنگه فقط می‌دونه که قباد بَده اگه بده ولش کن و برو
حتی اگه قراره بری تو خیابون زندگی کنه هیچکس بدتر از قباد و تجاوزش بهش نیست و کسیم قرار نیس با زبونش هی تیر پرت کنه ب حورا
مگه قراره همیشه وضعیتت همین بمونه؟برو ی کار شبانه روزی پیدا کن برا خودت شاید ب اون اسونی ک من میگم نباشه ولی ب سختی ک حورا فکر می‌کنه هم نیست و حتی اگر باشه میارزه

آخرین ویرایش 5 ماه قبل توسط دوس دختر وحید
روا
روا
5 ماه قبل

خیلی مسخرست کسی که پا به پا دنبال بچه بود حالا که به آرزوش رسیده داره بخاطر یکی دیگه لگد میزنه به بختش

Nili
Nili
5 ماه قبل

چه مسخره
انگار نه انگار چند سال آرزوی بچه داشت

بهار
بهار
5 ماه قبل

بیرون روی پیدا کرده بودم فکر کنم از علائم بارداری باشد
حالا همچی از علائم بارداریه/:

Emma
Emma
پاسخ به  بهار
5 ماه قبل

دقیقا😂

نام نامدار
نام نامدار
5 ماه قبل

ای کاش هر کاری که می کنه فقط جوری باشه که قباد بسوزه ‌یکم دلمون خنک شه 😈😈😈

دسته‌ها

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x