رمان حورا پارت 180 - رمان دونی

 

 

 

 

 

شانه بالا انداختم:

_ خب، پرخور شدم، خواب‌آلود…یه بار هم حالت تهوع که البته بعد از این بود که فهمیدم.

 

شانه‌هایش افتاده شد، انگار ناراحت باشد:

_ چیشد؟ کیمیا؟

 

نگاهش را با دلخوری به زمین دوخت:

_ حیف داداشم، حیف اون که گیر لاله افتاد، کاش جای لاله تو بودی حورا…

 

صورتم چین افتاد، هموز قضیه خیانت را نمی‌دانست، اگر میدانست چنین دعایی در حقم نمیکرد:

 

_ خدانکنه، چی میگی تو؟ من خیلی هم راضیم…یه مدت دور میشم، بچه به دنیا بیاد، واسه طلاق برمیگردم، اونموقع بچه بهم عادت کرده باشه، دیگه دادگاه به پدرش نمیدتش، تا هفت سالگی پیش خودمه، بعدشم بچه با هرکی راحت‌ باشه!

 

_ واقعا انگار فکر همه‌جاشو کردی…

 

دلخور بود، کلافه نگاهم را به چشمانش دوختم:

_ چیکار کنم کیمیا؟ بمونم؟ بفهمه؟ بعد به دنیا بیاد بده لاله بزرگش کنه؟ فکر کردی باز قبادو پر نمیکنن با کارا و حرفاشون؟ میدونی چقدر پشت من بد گفتن پیشش؟ همینکه تا الان منو پرت نکرده بیرون هم سر غیرتش بوده!

 

کلافه دستی به پیشانی‌اش کشید، عرق کرده بود، انگار گرمش بود، شاید هم از استرس:

 

_ کجا میخوای بری؟ چیکار کنیم یعنی؟ چجوری میخوای بری؟ جایی مد نظرت هست؟

 

شانه بالا انداختم:

_ نمیدونم، راستش نه…با خودم گفتم شاید شما بتونید بهم کمک کنید، تو، وحید…جایی که بشه موند سراغ ندارین؟

 

متفکر چشم به سقف دوخت:

_ نمیدونم، یعنی…جایی به ذهنم نمی‌رسه، باید از وحید بپرسم، فعلا عجله نکن تو هم چیزی ازت مشخص نیست، مواظب باش، بهت خبر میدم باشه؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 234

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار

          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.   پدر ثمین ناخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستی pdf از پاییز

    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیده نمی‌شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برزخ اما pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :     جلد_اول:آدم_و_حوا         این رمان ادامه ی رمان آدم و حواست درست از لحظه ای که امیرمهدی تصادف می کنه.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 3 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفس آخر pdf از اکرم حسین زاده

  خلاصه رمان :       دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از هم دور میشن , حالا بعد از هفت سال شرایطی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر طناز من
دانلود رمان دلبر طناز من به صورت pdf کامل از anahita99

      خلاصه رمان دلبر طناز من :   به نام الهه عشق و زیبایی یک هویت یک اصل و نسب نمی دانم؟ ولی این را میدانم عشق این هارا نمی داند او افسار گسیخته است روزی به دل می اید و کل عقل را دربر میگیرد اما عشق بهتر است؟ یا دوست داشتن؟ تپش قلب یا آرام زدن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطی
فاطی
11 ماه قبل

ببین نویسنده جان مسخرشو در بیاری مسخرمو در میارم/:
آخه ینی چی این چ روند کلیشه ای ک همه نویسنده ها ازش استفاده میکنن
الان میره گم وگور میشه یکم ک آبا از آسیاب افتاد قباد میاد دنبالش بعد میفهمه بارداره و………
جدی دیگ حال بهم زن شده این روش

Parnian Taleb Ahmadi
Parnian Taleb Ahmadi
11 ماه قبل

لابد لاله پشت دره😑

صدیقه
صدیقه
11 ماه قبل

فاطمه جان میشه بگی نویسنده زودتر تمام کنه بخدا خسته شدیم واقعا چل شدیم دیگه

دلی
دلی
11 ماه قبل

میشه یکی بگه رمان آووکادو‌ چیشد چه اتفاقاتی افتاده

Mana goli
Mana goli
11 ماه قبل

دیگه خیلی داره مسخره میشه

روا
روا
11 ماه قبل

وای چقدر پارت ها رو مخمهههههه یکم بیشتر پارت بده باور کن فلج نمیشی

روا
روا
11 ماه قبل

نکنید تروخدا اینطوری ادامه اشو ننویسید اینکه بره بعد قباد بیاد دنبالش بعد دوباره با هم زندگی کنن خیلی کلیشه ایه

لیلا مرادی
لیلا مرادی
11 ماه قبل

به خدا دیگه کلیشه‌ای شده دختره بره یه جای دور و بعد مرده بعد چند ماه پشیمون بیفته دنبالش😞😕

بهار
بهار
11 ماه قبل

فقط و فقط نگران انگشتای نویسندم آخه پارتاش خیلییی طولانین لامصب/:

P:z
P:z
11 ماه قبل

رز وحشی رو پارت نمیدی فاطمه جون؟

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x