رمان حورا پارت 219

4.2
(198)

 

 

 

 

حورا

 

 

کتاب‌هایم را مقابلم باز کرده بودم و داشتم تست کار میکردم. از انجایی که چند ماه تا کنکور نمانده، باید حسابی تلاش میکردم، خاله حلیمه هم دستش درد نکند، حسابی به خورد و خوراکم میرسید.

 

محمد خبر داده بود که رفته تا چهار راه، ظاهرا روستایی‌ها در جاده‌های بین‌راهی خوراکی‌های محلی مفروختند. میگفت رفته که سری به غرفه‌ها بزند!

قرار بود تماس من را هم انجام دهد و در تماس چه چیزهایی گفته بودم؟

 

خیلی چیزها…

انگار بیشتر نامه بود تا تماس ضروری!

از تنهایی و کاش کیمیا اینجا بود گرفته تا نوبت دکتر، اوضاع قباد و خانه‌اش، اخبار جدید کنکور و دیگر چیزها…

 

هنوز یک هفته شده بود ک اینجا بودم و همینقدر دلتنگی میکردم، وای به حال آنکه تا زایمانم اینجا بمانم!

 

خمیازه بلندی کشیدم و گردنم را کمی ماساژ دادم. خستگی داشت به چشمانم چیره میشد و دیگر دیدن ان واژه‌ها راحت نبود.

چشمانم کم کم گرم خواب میشد که صدای خروس بلند شد.

 

متعجب چشم باز کردم و به ساعت گوشی‌ام نگاهی کردم، لعنتی…پنج صبح بود و نخوابیده زودم! حتی متوجه بیدار بودنم هم نبودم، مگر میشد؟ کل شب را تست زدم…

 

صدای خروس قطع بشو نبود و مثل تمام این یک هفته قرار بود تا اوایل هفت بخواند!

توجهی نکردم، خسته بودم و خوابم می‌آمد.

کتاب‌هایم را همانجا رها کردم و زیر پتو خزیدم، حتی خسته‌تر از ان بودم که برایم مهم باشد محمد می‌آید و ممکن است به این اتاقک که پرده‌ی نخی نقش در داشت سرک بکشد.

 

با همان صدای در و یالله گفتنش چشمانم گرم خواب شد، بعد از خواب میپرسیدم که قضیه‌ی وحید و خبر دادنش چه شد!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 198

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

17 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
9 روز قبل

احیانا نمی‌خواهی پارت بدی چقدر تأخیر آخه

ترانه
ترانه
10 روز قبل

واقعا خودت خستت نشد این همه این رمان طول کشید؟
تمومش کن بره دیگه

Targol
Targol
10 روز قبل

چقدر پر محتواست که چند روزم پارت نمیدید

خسته
خسته
10 روز قبل

هان باز چی شد رفتی تو کما ؟؟؟
قابل دونستی پارت بده ۳روز گذشت !

Me/
Me/
12 روز قبل

گایز حورا یکم کع تست زده خوابش برده بقیع اش رو تو خواب زده الان توهم تاصبح تست زدن با شکم حامله رو گرفته

بی نام
بی نام
12 روز قبل

والا منکه مشاور کنکوری هام ندیدم یکی ۲ ساعت هم پشت سرهم بخونه متوجه نشه واستراحت نکن. بیخیال بابا. هرچندم رمان ولی یکم بهتر واقعی تر عمل کن ما پیرشدیم و۳ کنکر از سرگذروندیم حورا خانم فعلا کنکدر نداده

پریا M
پریا M
12 روز قبل

این کنکور صاب مرده رو بده سرعت ادامه داستان دو برابر میشه😑

♡ روا ♡
♡ روا ♡
12 روز قبل

حورا جز درس خوندن خوابیدن با خودش حرف زدن کار دیگه ای هم میکنه

♡ روا ♡
♡ روا ♡
12 روز قبل

ای بمیری که یکمم احترام قائل نیستی از زبون حورا ننویسسسس فقط ک.شعره حداقلش اینه قباد یه حرکتی میزنه این خانم از دیشب تا صبح کتاب دستش بود خب بعدش

نام نامدار
نام نامدار
13 روز قبل

هر پارت این رمان بی محتوا تر از پارت قبلیشه
تست زد خسته شد خوابید مسخره😒😑

هانی
هانی
13 روز قبل

اهم اهم دقت کردین باز پارت از زبون قباد بهتر ازحوراست؟🫠

سارا
سارا
13 روز قبل

باز این نویسنده از زبون حورا گندزد به پارت جدید ،حورا بمیری که درس خوندن و خوابیدنت تمومی نداره تعریفش کاری که گفتن نداره هی میگی خفه بشی

شیدا
شیدا
13 روز قبل

اهم کل شب تست زدن
چه درس خون
بعد که خوابت برده چطور فکر می‌کنی که بعدا از محمد جون سوال بپرسی؟

لی لی
لی لی
13 روز قبل

یه جوری تو رمانا از درس خوندن و اینکه وایی ۱۲ ساعت پشت سر هم درس خوندم متوجه گذشت زمان نشدم حرف میزنن حس میکنم آسون ترین کار دنیاس
حداقل این مورد رو تو رمانتون باز میکنید یکم طبیعی تر و واقعی تر بگین

آنی
آنی
13 روز قبل

من اگه یک درصد پشتکار حورا رو داشتم همون پارسال قبول میشدم دانشگاه 🤦‍♀️🤦‍♀️تا صبح تست زدی نفهمیدی؟؟؟؟؟؟؟والا من یه ساعت میخونم حداقل ۴ ساعت باید استراحت کنم

سارا
سارا
پاسخ به  آنی
13 روز قبل

یعنی شدید یا نظرت موافقم عزیزم چون درس خوندن انرژی زیادی ازت میگیره ولی حورا انگار گوجه سبز گازمیزنه که انقدر لذتبخش براش خخخخ

پری دخت
پری دخت
پاسخ به  آنی
12 روز قبل

به قرآن مجید من توی سال کنکورم پیر شدم ، تازه من همون یبارو دادم ، ولی خدایی ۱۲ ساعت نخوندن ، دانشگاهمم دانشگاه خوبیه ولی به عمرم ۱۰ ساعت پشت هم نخوندم…
چرته بابا…
الان جونم داره برا ارشد در میاد

دسته‌ها

17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x