رمان حورا پارت 220

4.3
(223)

 

 

 

 

 

 

وقتی چشم باز کردم، صدای ورق زدن می‌آمد. گیج اخمی کردم تا نور پنجره آزارم ندهد، در جایم که نشستم، محمد را دیدم، تقریبا پشت به من نشسته بود، کتاب‌هایم مقابلش بود و داشت با کنجکاوی نگاهشان میکرد.

 

لباس‌هایم مناسب بودند، فقط شال به سر نداشتم. به ارامی در جایم نشستم:

_ سلام…

 

نیم نگاهی به سمتم انداخت، نیم نگاهی که به سمت صورتم نیامد:

_ سلام، ظهرتون بخیر…

 

لب گزیدم، ظهر بود، او اینجا چه میکرد؟ ظهرها مگر کار نداشت؟

_ ممنون…پیغامم رو رسوندین؟

 

محمد سر به تایید تکان داد و بالاخره دل از کتاب‌هایم کند:

 

_ کنکور، فکر میکردم برای شما یکم دیر باشه؟

 

سری به تایید تکان دادم:

_ اره، راستش…قصد دارم از اول بخونم، قبلا درس خوندم!

 

ابروهایش بالا پرید:

_ واقعا؟ اراده‌ی قوی‌ای دارین پس…

 

چرا نمیگفت وحید چه گفته؟

_ ممنون، اقا محمد…وحید چی گفت؟

 

نفس عمیقی کشید و کاغذی به سمتم گرفت، همان متن سفارشاتم به وحید بود. از دستش گرفتم:

 

_ گفت برات اوکی میکنه همشو…اما یه چیز دیگه هم گفت!

 

منتظر نگاهش کردم، از جا برخاست:

_ گفت، قباد فهمیده نیستی، دنبالت گشته اما پیدات نکرده، ما هم چیزی بروز ندادیم، اما حال و روزش عجیبه…عصبانی نیست، انگار بیشتر غمگین و شکسته‌س!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 223

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۴ ۰۱۴۵۲۱۲۷۵

دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند 0 (0)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب…
2

رمان قاصدک زمستان را خبر کرد 0 (0)

1 دیدگاه
  دانلود رمان قاصدک زمستان را خبر کرد خلاصه : باران دختری سرخوش که بخاطر باج گیری و تصرف کلکسیون سکه پسرخاله اش برای مصاحبه از کار آفرین برترسال، مردی یخی و خودخواه به اسم شهاب الدین می ره و این تازه آغاز ماجراست. ازدواجشان با عشق و در نهایت…
IMG ۲۰۲۱۰۹۲۶ ۱۴۵۶۴۵

دانلود رمان بی قرارم کن 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی…
IMG 20230128 233708 1462 scaled

دانلود رمان ضد نور 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما…
IMG 20230123 230118 380

دانلود رمان مهره اعتماد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت ! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر…
IMG 20230123 230123 526

دانلود رمان غرور پیچیده 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۱ ۱۹۵۵۲۰۶۸۰

دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن،…
رمان هم قبیله

دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند 4.2 (6)

1 دیدگاه
      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۶ ۰۰۳۶۵۱۷۴۲

دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

24 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطمه
فاطمه
3 ماه قبل

چه خبر جدیدی واقعا
قباد فهمیده تو نیستی دنبالت گشته پیدات نکرده😂

فاطمه
فاطمه
3 ماه قبل

به نظرم خودمون نفری یه پارت بنویسیم و این داستان مزخرف رو تموم کنیم والا بخدا.

آرام
آرام
3 ماه قبل

جدی میفرمایید؟

Zahraaaa
Zahraaaa
3 ماه قبل

نمیدونم کی ستاره میده واقعا ب این رماننننن با این پارت دهی بدش🙂😀

نازنین
نازنین
3 ماه قبل

سلام بچه ها خیلی خودتون رو اذیت نکنید بعضی ها به شعور خواننده ها توهین میکنن پس به نظر من رها کنید همچین داستان قوی ای نیست از این زیبا تر وقلم بهتر هست که هم به خواننده ونظر توجه دارن وهم قلم شون زیباست نه همش تکرار وچند کلمه

Targol
Targol
3 ماه قبل

بنظرم دیگه اصلا نظر ندید بچه ها ،وگرنه فکرمیکنن تشنه خوندن رمانیم هروقت دوست داشتن پارت میدن خیلی هم کم پارت میدن دیگه نظر ندید تا جایی هم که میتونید رمانایی که نویسندشون اذیت میکنه نخونید.

مریم گلی
مریم گلی
3 ماه قبل

نویسنده جون خسته نباشید دلاور خیلی پارت طولانی بود مغزم درد گرفت😁

بانو
بانو
3 ماه قبل

😂 😂 😂 😂 همه ی خواننده های این رمان فشار خون گرفتن انقد حرص خوردن 🤦نویسنده جان اگه نمیتونی بیا ما کمکت کنیم این لعنتی رو تمومش کنیم😐😒

ترانه
ترانه
3 ماه قبل

بعد چهار روز همیننننن؟
واقعا همییییننننن.

نام نامدار
نام نامدار
3 ماه قبل

اگه من به این رمان امتیاز میدم به‌خاطر رمان نیست
بیشتر به خاطر ادمین عزیزمون فاطمه جون که حداقل با این پارت گذاری نویسنده رمان از یادش نمیره

نام نامدار
نام نامدار
3 ماه قبل

پارت های نا منظم و کوتاه
نویسنده ی محترم میدونیم که این رمان رو به صورت رایگان در اختیار ما میزاری ولی ما مجبورت نکرده بودیم یااز همون اول در قبال پول رمان رو به اشتراک میزاشتی یا اگه قراره به خاطر اینکه رایگانه هر وقت که دوست داشتی پارت بدی و منت بزاری اصلا رمان رو شروع نمیکردی

خسته
خسته
3 ماه قبل

بعد از ۴ روز یک مثقال و دو سه جمله شد یه پارت از رمان. عالیه دیگه واقعا حرفی ندارم

سارا
سارا
3 ماه قبل

خخخ باز اززبان حورا داره برا کنکوردرس میخونه گندت بزن خودت وکنکورت

بی نام
بی نام
پاسخ به  سارا
3 ماه قبل

حالا حورا هیچ محمدم بهش اضافه شد

هانی
هانی
3 ماه قبل

واقعا نمی‌دونم به چه دلیل هنوزم دارم اینو میخونم
برای خودم متاسفم

خواننده رمان
خواننده رمان
3 ماه قبل

واقعا چه پارت طولانی بود🫥🫥
این که شد یه بند
حداقل یه کم بیشتر بذارید که بشه اسمش رو پارت گذاشت

...
...
3 ماه قبل

خواهش میکنم از همه‌‌ی شما
نه کامنتی بزارید نه امتیازی مگر تک ستاره.
ما در این یک سال هر نارضایتی بود رو
کنار تمجیدها با هر لحنی گفتیم. دیگه کافیه
الویت اول اعصاب و عفت کلام خودمون.

آخرین ویرایش 3 ماه قبل توسط ...
♡ روا ♡
♡ روا ♡
3 ماه قبل

توی پارت بعدی :
حورا شوکه شد یعنی قباد من را هنوز دوست داشته که با نبودنم شکسته شده شاید هم چیزی از لاله فهمیده

♡ روا ♡
♡ روا ♡
3 ماه قبل

نمیتونی اون شال بی صاحالتو سرت بزاری تا ما نخواهیم مجبور شیم یه دور دوباره راجب شال نزدنت بشنویم

Mamanarya
Mamanarya
پاسخ به  ♡ روا ♡
3 ماه قبل

😂😂😂😂😂😂😂

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  Mamanarya
3 ماه قبل

دیگه نویسنده نمیدونه چی بگه

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  ♡ روا ♡
3 ماه قبل

رفته روستا خونه مردم مزاحم شده یه شال دو گرمی ام سرش نمیکنه آخه تو میمون کی بودی؟؟؟؟؟

نازنین
نازنین
پاسخ به  ♡ روا ♡
3 ماه قبل

واقعا منم موافقم چه خبره چرا همش اسرار داره که این جلو محمد بی حجاب باشه

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  نازنین
3 ماه قبل

بعد جالب اینجاست من یادمه اگه اشتباه نکنم جلو وحید شالشو میزد

دسته‌ها

24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x