فقط بخاطر اذیت کردنش سعی کرد جدی باشد
_خوبه ، پس به محض اینکه بهتر شدی …
دلارای با غروری شکسته و صدایی سرد جمله اش را قطع کرد :
_بهترم …. فردا ….
نفس عمیقی کشید
پاهایش توان راه رفتن نداشت
حتی تا پایین هم نمی رسید اما چارهای نداشت
ارسلان غرورش را هدف قرار داده بود
تا قبل از این جریانات اینطور نبود
عاشق آلپ ارسلان بود ، اما خانه داشت ، خانواده داشت
پدر و مادر و برادر هایش
حامی نبودند اما حضورشان دلش را گرم میکرد
حداقل اینطور بی پناه نبود …
جمله اش را تغییر نداد
حتی اگر پایی برای رفتن نداشت راهی پیدا میکرد
_فردا میرم
می رفت
جایی که نمیخواستندش نمی ماند
اینجا جایی برای او و بچه نبود
باید به فرزندش قوی بودن را یاد می داد …
عقربه ها ساعت ۱۲ شب را نشان میداد که به خانه رسید
سوئیچ را در هوا برای نگهبان پرتاب کرد
و در مقابل سلام و احوال پرسی اش تنها سری تکان داد
همزمان در موبایلش گفت :
_نمیدونم علیرضا گیر نده
علیرضا اما انگار متوجه کلافه گی اش نمیشد
_یعنی چی گیر نده ؟
اون ور کارا رو هواست
باید بری
_فعلا نمی تونم
_یعنی چی که نمی تونم ؟
چرا نتونی ؟
زندگیامون اونجاست نری به خاک سیاه می شینیم !
ارسلان پوف کشید
دخترک را چه میکرد ؟
بدون کمک حتی نمی توانست راه برود و حال روحی اش خراب تر از جسمش بود
کار هایش در ایران گره خورده بود
حاج ملک شاهان در این چند روز بار ها سعی کرده بود به عمارت بکشاندش و تماس های مادرش تمامی نداشت
سوار آسانسور شد و غرید
_کی گفته نمیرم ؟
گفتم چند روز صبر کن
الان نمیشه
_اونجا به هم ریخته ارسلان
از وقتی عطا رفته هیچی سر جای خودش نیست
دختر کم داریم
فضای به اون بزرگی فقط دو سه تا موندن مثل دلقک وسط اون همه مرد میرقصن
همه ناراضین
رو دخترام خیلی فشاره
_من میومدم ایران بالای ده نفر بودن
چه غلطی کردید که الان سه تا موندن ؟
کجا پول بهتر میدن ؟
من شکمشونو سیر کردم حالا جای جدید پیدا کردن ؟
_جایی پول بهتر نمیدن ولی اونجا هیشکی بالای سرشون نیست
تو که نیستی همه میخوان رئیس بازی در بیارن
تا وقتی عطا بود کنترل میکرد اما الان چی ؟
جمیله می گفت ۲۴ ساعت دعوا میشه دو تاشونم زینب بیرون کرده
_زینب غلط کرد با تو
زینب چیکارست دختر بیرون کنه ؟
پاشو برو میگم آلپ ارسلان شوخی بردار نیست
کارت ، زندگیت
ارسلان عصبی غرید
_الان من برم قراره لخت کنم عربی برقصم که سوزنت گیر کرده رو رفتن من ؟
_برو کارا رو راست و ریس کن مرد مومن
ارسلان عصبی تشر زد :
_گور بابات
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
فاطی جون پارت۱۵۳کی میاد
بیست دیقه ب هفت😂
شما عادت به دق دادی داری؟
بگید که فقط من نیستم که با اینکه میدونم این رمان یه رمان قوی و درست و حسابی نیس اما هی پیگیرشم😑😂
ن دیگع درست حسابیع فقط مشکل کمیه پارت داره
که اونم وقتی میای کامنتا رو میخونی اون مشکلم فراموش میکنی😂
تو سعی کن کامنتارو نادیده بگیری😂😂
خخخ
ندااااا من چطوری بیام سر در نمیارم
عشقم چت رومُ میگی ؟؟؟
اره دیگه
الان ایدیتو بده اس بدم بهت
مگه لینک نذاشتم بزن روش بیا
نمیآورد با نصیحت های ندا جون حذف کردم…😂
😂😂😂
میگم ندا؟چرا نمیاره تو روبیک
چی نمیاره عزیزم
یکم گیرایم ضعیفه 😂
یکم؟😂
بخودا یکم 😂
خه من الان اومدم نمیدونسم چیو میگی
اگ روبیک میگی ک من کلا پاک کردم
نیستم.. چن وقتیه.
پوف ولش کن برم پاک کنم روبیکو خاطره خوبی ندارم ازش اصلا واردش که میشم دست و پام میلرزه….ممنون
عه ،چرا…
منم نمیخواستم بهش عادت کنم حذف کردم…
با فاطی هم همینجا حرف میزنیم
قبلا بیشتر اونجا بودیم آخه.
گپ…پسر…مامانم…بابا🥲🖤کلی دردسر داشتیم…خلاصه…نگم برات
عه…
خوبه حذف کردی…
چیز مهمیم نداره آخه.
سایت خودمونو عشقه 😂
اره بابا…فقط الان مونده رمان صاحب مردم…..
الآنم که روبیک نصب کردم داییم چکم میکنه صد در صد ای ام اسش براش رفته😐استرس گرفتم…حالا بیا به اینا حالی کن
خب عشقم ب این همه دردسر نمی ارزه
حذفش کن.. چرا فکرتو درگیر کنه.
اره دیگه تو سپیده می تحریک میکنید
یهو دیدید مثل ارسلان قاطی کردماا😂😂😂
😂😂
تحریک نکن دختر😂
ینی چی
به داییت چه
دایی من بهم چیزی بگه جنگ جهانی میفته خدایی
داییت بره دختر خودشو خانواده خودشو چک کنه
والااا
ازدواج نکرده سرش بوی قرمه سبزی میده😂رگ غیرت و فلان و بسان
هاااااااهااااااا😂😂
شمایی ک نیومیدین چت روم بسوزین
ما داریم تو چت روم خوش میگذرونیم
😐🤣🤣🤣مهم نی ما چشم و دل سیریم
دلارای عربی خوب نمیرقصید؟نکنه بخواد دلارایو ببره🤣🤣
یااااااااا ابلفض 😐😂راس میگه
اگه اینطوری شد بنظرم تمام شخصیت دلارای و ارسلان نابود میشه. بعدش قراره از رقصیدنهای دلارای عاشقش بشه و رمان ب خوبی و خوشی تموم بشه یعنی. خواهشا نویسنده ی عزیز رمان و تو همون ایران و حموم و آسانسور تموم کن. لامصب برن اونور رمان ب گند کشیده میشه
چرا خوبه که 😂😂😂ولی ارسلان اگر میخواست عاشق بشه سر اون رقص عاشق میشد ن فارغ
خب تکلیف منی که نمیخوام بیام چی میشه؟🥲🖤
خمار
بیا داداج بیا یکمی آوردم…باهم میکشیم
رمانمو گفتم
یه زمان عاشقانه معرفی کنید کع پارت هاشو کامل گزاشته باشن تا اخر
من اینطور خمتر میمونم اذیت میشم
رمان الفبای سکوت
اونایی ک میدونن چت روم چیه
لطفا تا دس ب دمپایی نشدم
تشریف بیارین 😂😂
نمیان حتی لینک هم گذاشتم😂
ولشون کن خودمون رو عشق است..♡
چرا ،الان دوتا آوردم… یکی ثنا
یکی چی بود یادم رف
تورو سنه ننه قربون
والا یادم نمیاد 😂 😂
ندا میره یکی یکی بزور میارتشون 🤣🤣🤣
خیلی الکی نوشته بودی
اصلا من متوجه نشدم که چی شد
Mfamir6
این آیدیه روبیکه
حلــــه
انقد دوس دارم بیای چت روم
چت کنیم…
فدا ت الان میام😂❤
زود بیا ک عاشق اسمتم… 😂
فاطی ندا یاد گرفتین چطور تبلیغ کنین😂
😂😂😂
https://romandoni3.xyz/category/%da%86%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d9%85/
بچه ها این لینک چت روم برا اونا ک نمیدونن چطور بیان
حتما بیاین🌹🌹
چه جوریه
ببین عزیزم ،اون قسمت ک رمان بهت معرفی میکنه، از البفای سکوت گرفته تا پایین ک نوشته کلیپ عاشقانه،
همین بالای چتی ک میکنیم،
یکی از اونا نوشته چت روم
بزن روش،
میاد…
آخرین چت رومی ک هستیم یه قلب سبز داره بزن روش بیا تو داریم چت میکنیم…
قاطی کردم 😂
«تو رو سننه قربونم بری»
میتونی توی روبیک بهم پیام بدی؟
اسمش تو حلق آونگ و داراب
😂😂😂
اره ی ساعت طول کشید تا نوشتمش
واییی 😂 😂
حاضرم شرط ببندم دلارای و به عنوان رقاص میبره کلابش ،مطمئن باشید
نوچ😈
خخخ ارسلان اونور کلاب داره؟ 😂😂
ارسلان چی داره؟؟😐 وای ی لحظه ارسلانو تصور کنید ت لباس عربی؟ با اون پشماش 🤣 سر ی روزه ورشکست میکنهه 🤣.
و اینکه دلارای مگه غرور دارع؟ روز اول…😑 بدون هیچ غروری اومد جلو پسره بدون هیچ لباسی الان میگه غرورمو هدف گرفته؟ ن بابا
😂😐😐😂😂😂بر ذهن بد لعنت
چت روم کجاس چجور بیام
https://romandoni3.xyz/category/%da%86%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d9%85/
اینو از کجا اوردی؟😂
عه فاطی آدرس چت رومه دیگه
خاک عالم…)))
آدرس خونه خودتم نداری😂
😂😂
فاطمه جون…شما نویسنده ارباب تاریکی رو میشناسی؟
این رمان بیشتر از محتوا ؛کامنت ها بیشتر خواننده رو جذب میکنن
احسنت دخترم🤣🤣🤣🤣