نقطه ای نزدیک به ریشه
گیلدا ترسیده هیع کشید و موهای بافته شدهی بلند روی زمین افتادند
حوریا پوزخند زد ، اسوه و آیه با ترحم و تاسف سر تکان دادند و چهره بقیه دخترها بهت زده بود
دلارای چشم بست
قطره اشکی از روی گونه اش عبور کرد ومیان موهای نرم و خوشبوی هاوژین گم شد
صدای حاج خانم در سرش پیچید
تازه هفت ساله شده و موهای بلندش در حمام گره خورده بود
سرش آنقدر درد داشت که چشمانش اشکی شده بود
حاج خانم اما با شانه دانه ریز به جانش افتاده بود و با حرص میگفت :
_ موی زن زینتشه!
دختر موی بلند نداشته باشه زینت نداره
زنونگی و اصالت نداره
هروقت خواستی دست بهش بزنی شیطونو لعنت کن
هاوژین با گریه سویشرتش را چنگ زد و التماس کرد
_ ماما
چشمان اشکی اش را باز کرد
روبرویش صورت کوچک و معصوم او بود
با چشمان سرخ بینی ورم کرده
غمگین لب هایش کش آمد و بی صدا لب زد
_ جانِ مامان….
جمیله موهای خرمایی رنگ را از روی زمین چنگ زد
_ حوریا؟ آماده شو برو اتاق آقا!
موهارا بالا آورد و با حرص خندید
_ اینام با خودت ببر!
بگو اون چموش نیومد ، اما از جمیله موهاشو خواسته بودید
حوریا لبخند زد و جمیله با پا به شانه ی دلارای کوبید
_ خذ هذا إلى القبو ، عندما يتعلم الدرس ، ارميه خارجًا مثل الكلب
(اینم ببرید زیرزمین ، درسشو که گرفت مثل سگ پرتش کنید بیرون)
***
صدای گریه نوزاد در گوشش زنگ میزد
بچه ای با تمام توان گریه میکرد
ابروهایش چین افتاد
در خانه ای بزرگ بود ، بدون هیچ وسیله ای
خانه ای با دیوار های خاکستری و خالی از اثاثیه
در فضای بزرگش تنها صدای جیغ نوزاد میپیچید
ارسلان تلوتلو خوران جلو رفت
درهای سفید اتاق ها بی انتها بودند
هزاران در یک شکل!
در اول را باز کرد
اتاق خالی بود
سرگردان وارد اتاق بعدی شد
همه خالی بودند
گیج زمزمه کرد
_ اهورا
کودک بلند تر جیغ کشید
اینبار او هم فریاد زد و در اتاق بعدی را باز کرد
_ اهورا؟
هیچ کجا بچه ای نبود
اتاق ها تمامی نداشتند
همه یک شکل ، همه خالی
میان راهرو سرعتش را بالا برد
صدای گریه ها از همه طرف به گوش میرسید
سرگردان موهایش را چنگ زد
سایه ای از دور دید
سایهای مات از بچه
نوزاد نبود! پسر هم نبود
هیچ شباهتی به اهورایی که برای خودش ساخته بود نداشت
از سایه مشخص بود سه چهار ساله است
پیراهن به تن دارد و موهایش را خرگوشی بسته
دنبالش دوید اما خبری نبود
اینبار صدای جیغ آشنا در گوشش پیچید
دخترک التماس میکرد
_ ارسلان … کمک
ارسلان سرعت قدم هایش را بالا برد
وحشت زده فریاد زد
_ دلارای
_ ارسلان
صدای گریه ی نوزاد
نفس زنان عربده کشید
_ کجایی؟ کجایی لعنتی؟
صداها به یک باره قطع شدند
پاهای ارسلان از حرکت ایستادند
به دنبال سایه گشت اما خبری نبود
سرگردان دور خودش گشت و بالاخره چشمش به رنگی جز سفید افتاد!
خونی سرخ از زیر در یکی از اتاق ها جاری بود
کلافه جلو رفت
در اتاق را باز کرد
زنی از سقف آویزان بود و از بدن بی جانش خون جاری بود
صدای گریه دوباره شروع شد ، صدای جیغ ها ، کمک خواستن ها و بالاخره چشمان آلپارسلان از هم باز شد
وحشت زده روی تخت نشست و سرش را میان دستانش گرفت
کی خوابش برده بود؟
به یاد نداشت…
دندان هایش را روی هم میفشرد و تلاش میکرد آنچه دیده را فراموش کند
موهایش را چنگ زد و زیرلب غرید
_ لعنت به من
سیگارش را آتش زد و عمیق کام گرفت
گردنش تیر میکشید
با تقه ای که به در خورد پوف کشید
حوصله هیچکس را نداشت
با بالاتنه برهنه سمت در رفت
دخترک را به اتاق هاتف میفرستاد
امشب شب او نبود!
در را باز کرد و با دیدن حوریا پشت در ابرو درهم کشید
_ اینجا چیکار میکنی؟
حوریا لبخند زد
لب های زیبایی داشت
سرخ و قلوه ای با چشمان کشیده و خمار
_ جمیله گفت بیام ، یک امانتی دارم واستون
گفت و خواست وارد شود که آلپارسلان دستش را به چهارچوب چسباند و مانع شد
_ کجا؟
حوریا نگاهش را بالا کشید
لباس خواب آبی رنگی به تن داشت
دستش را روی سینه ی برهنه ارسلان کشید و خیره به چشمانش زمزمه کرد
_ امشب و با من بگذرون ، پشیمون نمیشی
شک نکن میتونم از اون دختره با سابقه زایمان جذاب تر باشم برات
هاوژین هنوز شیر میخوره
برای کی زنی که بچه شیر میده جذابیت داره؟!
ارسلان پوزخند زد
مچ دستش را در هوا چسبید و فشرد
چهره حوریا درهم شد اما حرفی نزد
صبورانه نگاهش را روی عضله های بهم تابیده ی آلپارسلان گرداند
بالاخره ارسلان بود که با یک حرکت عقب هلش داد و بی حوصله دستش را جلو گرفت
_ امانتیم؟
بده و گورتو گم کن
به جمیله هم بگو رید ولی بره خداروشکر کنه که امشب حوصله کسی رو ندارم
دختره رو بفرستید اتاق هاتف
حوریا عقب کشید
بی میل موهارا بالا آورد و کف دست آلپارسلان گذاشت
عقب رفت و دلخور توضیح داد
_ نمیتونه ، فرستادنش تو زیرزمین
فک نمیکنم بدون مو هاتف خان یک دقیقه هم تحملش کنه
ابروهای ارسلان بهم نزدیک شد
عصبی موهارا بالا اورد و حوریا زمزمه کرد
_ با اجازه آقا
گفت و عقب رفت
آلپارسلان با اخم خیره موهای دستش ماند
دیگر حال و حوصله فکر کردن به کسی را نداشت
دخترک و بچه اش بی اهمیت تر از آن بودند که بتوانند شب گندش را بدتر کنند!
سمت میز مطالعه رفت و بطری نوشیدنش را برداشت
جرعه ای نوشید و هم زمان ناخواسته موها را سمت بینیاش برد
ناخوداگاه عمیق بو کشید
بوی آشنا در بینی اش پخش شد
جرعهی دیگری نوشید و صدای پرستار در سرش پیچید
“تو این هفته دو نفر با اسم فرهمند زایمان کردن
اولی بچه دختر بوده
هاوژین فرهمند”
موها بوی آشنایی داشتند
دختری که میرقصید رقص آشنایی داشت
صدای حوریا تکرار شد
“هاوژین هنوز شیر میخوره”
سایه ی خواب هایش
دختری که با رقص میچرخید و روبنده داشت
دختری با نگاهی که غریبه نبود
سرش سوت کشید و سرگیجه امانش را برید
زیرلب پچ زد
_ هاوژین … هاوژین
سمت در قدم برداشت
حوریا از زیرزمین گفته بود
بی توجه به آسانسور پله هارا پایین رفت
تصویر اهورا محو شده بود
اصلا در لحظه حس کرد عاشق دختربچه ها شده است!
دختربچه های غرغروی بداخلاق با چشمان آبی و گونه های آویزان
سرعت قدم هایش را زیاد کرد
علیرضا با دیدنش پوف کشید
_ ارسلان این پسره خیلی تو نخ گذشته هاست میخوای….
بی توجه از او رد شد و سمت زیرزمین قدم برداشت
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 5
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
نویسنده یه وقت زیاد به مغزش فشار نیاره داغون میشه
سلام
اگر نویسنده هم میخونه به ایشون هم سلام.
پیشنهادی دارم…
بهتر نیست کل رمان رو اول بنویسید، تا بتونید هر روز بطور منظم یه پارت بگذارید.
اینطوری هم خواننده لذت میبره و هم اینکه ، هر جا اسم نویسنده رو ببینه ، دلش بخواد رمان ایشونو بخونه..
نه اینکه بعداز اتمام رمان، نه تنها اسم نویسنده رو هر ببینه یا بشنوه ،دیگه سراغ رمانش نره .بلکه به سایت هم سر نزنه…
مثل همین سایت..
ای مردشورتونو ببرن باوا بزار دگه
تف تو روحت نویسنده تففففف همون هفته ای هم عرضه نداری پارت بدیییی سگ مصب
لعنت ب روزی ک من با این رمان گوه آشنا شدم))
جمله ها و کلمات همه رمان ها
چشماش دوکاسه خون شد
گوی های عسلی چشماش
زیر گوش پج زدن
سرم سنکین شد و سیاهی مطلق
قلبم خودشو محکم به سینه میکوبید
عطر تلخ به ریه هام کشیدم
با چشمهای مظلومش
آرایش کردم و جلو آیینه برا خودم بوس فرستادم
سینه پهن و عضلانی پسر
موهای بلند و خوشبوی دختر
لب قلوه ای
یه دوست مهربون که همجوره ناجی هست
کتک خوردنهای دختر
فریاد عصبی پسر
اخم و نگاه سرد پسر
زیر خواب پسر
موی پرپشت پسر که هی توش چنگ میکشه..
ساعدش رو روی چشماش گذاشت
یکیش رو تخت میخوابه و اون یکی میره رو کاناپه میخوابه
یا گوشه تخت خودش جمع میکنه
موهای بلند دختر رو دور دست میپیچه و میکشه
خا اینا رو ننویسن چی بنویسن😂
ایده ی دیگه ای به ذهنشون نمیرسه که
ادمین عاشکیم
چنل فرعیه ۳ پارت جدیدوگزاشت
لودشون کن اینجا تا بچها بخونن این نویسنده رو ب فحش ببندیم
واعقن پارت جدید داده نویسنده !!
خب پس ادمین کجا تشریف داره
خو بزار خواهره من دیگه
این همه آدم معطل یه نیم چه پارتیم به خدا
حتما باز ریده ک ب فوش ببندیمش نه؟!
خب بذار زودد ادمین جان
حداقل بیاد به یجا برسونش دوباره چرت پرت تحویلمون هده
بچه ها نویسنده نهایی داره چرا درک نمیکنین🧑🦯
حرفت درسته ولی میتونه بیاد بگه من نهایی دارم تا بعد امتحانا خبری از پارت جدید نیست همینم نمیگه
دارم به سخره میگیرم.
نه که ما امتحان نهایی نداریم
نویسنده بچه داره
نهایی کجا بود
ای کاش حداقل ی دلمون میکردی میگفتی که کی پارت جدید میدی
رمان آواکادو به شدت پیشنهاد میشه. تو همین سایت هست. من امروز رفتم خوندم . یه روز در میمون پارت گذاری میشه و عالیههههه
موضوعش چیه
مگه قرار نبود امروز پارت بده چرا نداده😐
ولی دلارار یه حسنی که برای من داشت این بود
بالاخره گشادی رو کنار گذاشتم ایمیلم رو درست کردم🗿
یه سوال دارم از دخترا
بیشتر این رمان ها که میخونین زن ستیزن ولی با این همه میخونین و بعد دنبال آزادی و حقوق زنایین
کسی که دنبال آزادی نباید بیاد این کصشعرا رو بخونه که همش دختره رو آزار میدن
نمیفهممتون
داداش
ن تنها زن ستیزن بلکه حتی نویسنده شون زن هستن
و تازه خواننده های رمان ب شخصیت های دختر فحش میدن و از شخصیت های مرد تمجید میکنن…….
حق گفتی شاید باید ب خودم بیام و بذارم کنار این داستانا رو….
الان که این جوری فکر می کنم خودمم ، خودم و نمی فهمم ، منم سعی میکنم بزارم کنار 🥲
من به این علت میخونم که نمیخوام فیلم ببینم و اینکه معمولا به خودم میگم هر کاری که این دخترا میکنن تو نباید انجام بدی و یه جورایی درس عبرت برام به حساب میاد و از اول این رمان رو دنبال نمیکردم چون تصورم این بود که دلارای یه احمقه و الان دنبالش میکنم چون کنجکاو پایانشم همین در مورد زن ستیز بودن این تیپ از رمانا هم باید گفت بعضا سیاهنمایی هست ولی عموما واقعیت روز جامعه هست و خود جامعه ما در خیلی موارد زن ستیز میشه کمااینکه پایان این رمانها محتملا خوب و خوشِ اما چیزی که در حقیقت رخ میده تباهی محض هست و راستش بخشی از پذیرش این موضوع توسط دخترا به خاطر شیوه تربیتی غلطی که تو نود درصد جامعه ما رایج و زن رده دومی و ضعیف دیده میشه البته خود تو طبقات مختلف جامعه شدت و ضعف داره ولی در نهایت توی بطن جامعه ما نهادینه شده و مردم حتی جنس زن این رو پذیرفتن و حتی کسایی که از ازادی حرف میزنن هم بعضا با همین منطق سازگارن و بهش پایبند هستن و یا به شدت افراطی عمل میکنن بنابرین خود جنبش هایی که دنبال ازادی زنها هستن هم روی اصول و قوانین پیشروی نمیکنن
نقد این داستان حداقل چند صفحه میشه. خلاصه و کلی میگم.
مسئله این نیست که چون زن ستیزه میخونیم یا چون همچین داستانی داره نباید خونده باشه!
کلیت دلارای چیزیه که توی جامعه وجود داره. خانوادههای مذهبی اما ریاکاری که بچهها رو میبندن و عقاید پوسیدهشون زندگی فرزنداشون رو بهم میریزه. دلارای درسته اغراق داره ولی چیزیه که تو جامعه وجود داره. آلپ ارسلان و دلارای تنها نمادی از دخترها و پسرهاییان که خلاف جهت خانواده شروع به حرکت کردن. شاید اگر رفتارهای پدر و مادر دلارای و پدر آلپ ارسلان نبود، ارس و دلارای اصلا به همچین راهی کشیده نمیشدن.
اینکه ما دنبال آزادی و حقوق زنیم، دلیل نمیشه نخونیم. اتفاقاً باید بخونیم و باید یاد بگیریم. خیلی چیزا رو میشه یاد گرفت. (نقد دلارای حداقل ۵ صفحه آچار با فونت ریز میشه و این قصه سر دراز دارد، تو دو سه تا پاراگراف جا نمیشه.)
من میخونم که بیکار نمونم😂
نمیدونم نویسنده..نمیدونم چرا اینقدر احمق و زبون نفهم و بی شعوری!
اول دبیرستان شروع کردم به خوندنش الان سه سالم تموم شد ولی این رمان تموم نشد!!!
فاطمه جان نویسنده خودش گفته هفته ی یه پارت میده
خودش نگفته ولی معمولا هفته ای ده تا پارت میده،،یا همرو باهم میزاره،،یا جدا جدا
الان این پارتایی که من میزارم تقریبا ده تان
واقعا ده تا
آره،،،آرامش اون رمانی که خواستی و گذاشتم
واقعا مرسییییی فاطی جونممممممم
الان ینی ی خطش ی پارته!؟😐
آره 😂
الان ما پارت ۱۱۲۴ نویسنده ایم
نه,من داشتم از تو سوال میکردم نمیدونم
چرا کامنتا جدا شد😂
بچه ها نویسنده گذاشته فک کنم تو وی آی پی
فاطمه جاننن تووخداااا بذارررر اگه گذاشتههه
هنوز که چیزی نیومده،،اگه اومد میزارم
الان ک دوشنبس قاعدتا تا شب باید بذاره دیگه..مرسی عزیزم فقط گذاشت زود بذار قربون دستت
باشه عزیزم
ععع پارت وی آی پیو دیدی؟؟؟ اومده پارت؟؟ جان جدت بگو چیشدددد
کی داشته بهش تجاوز میکرده؟!
به کی؟!