رمان دونی

 

 

 

دلارای بی حال نالید

 

_ دختر منه

 

پاهایش لرزید

ارسلان بازویش را نگه داشت تا زمین نخورد

 

_ پدرش منم!

 

دلارای چشمانش را بست

 

دنیا روی سرش آوار شده بود

 

کاش می‌مرد اما دخترکش را نمیگرفتند

کاش مرده بود….

 

با اشک هق زد

 

_ بچه‌ی من پدر نداره

بچه‌ی من فقط چند روز پدرشو حس کرد اونم وقتی بود که مادرش التماس میکرد تا بتونه جونشو نجات بده و پدرش نشه قاتلش!

 

آلپ‌ارسلان دندان هایش را روی هم فشرد

 

طوری که صدای سایششان را شنید

 

کاش دلارای نبود

کاش دخترک اینطور زار و مریض و بی جان روبرویش نبود تا مشتش را در دهانش فرود می آورد

 

خودش هم باورش نمیشد تا چه اندازه این جملات آتشش زده!

 

انگشتانش را از دور بازوی دلارای رها کرد

 

او بی جان روی زمین افتاد و ارسلان بی توجه به صدای ناله اش سمت در رفت و دستور داد

 

_ لا تدخل بدون إذن مني

(بدون اجازه‌ی من وارد نشه)

 

 

 

دلارای بهت زده جیغ کشید

 

_ ارسلان …

 

آلپ‌ارسلان از در گذشت از مردی که پشت سرش می آمد پرسید

 

_ اين جميلة؟

(جمیله کجاست؟)

 

قبل ازینکه مرد جواب دهد سروکله‌ی جمیله پیدا شد

 

پیراهن قرمز رنگی به تن داشت و گیلاس شراب به دست می‌خندید

 

قبل ازینکه بتواند حرفی بزند بازویش میان انگشتان ارسلان اسیر شد

 

با خشم عقب کشید و به دیوار کوباندش

 

_ اوضاع بهم ریخته ، همه چیز خراب شده اون وقت تو چه غلطی میکنی؟!

 

 

 

جمیله وحشت زده نگاهش کرد و آلپ‌ارسلان دوباره عربده زد

 

_ گفتم چه غلطی میکنی؟

مشروب میخوری و با مردا میپلکی؟

من برای چی به تو پول میدم دوزاری؟

 

جمیله به خودش آمد

 

خودش را جمع و جور کرد و ترسیده توضیح داد

 

_ آقا من حواسم به همه چی هست

خودتون گفتید به دختره دست نزنم وگرنه تا قبل ازینکه شما بیاید….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عبور از غبار pdf از نیلا

  خلاصه رمان :           گاهی وقتها اون چیزایی رو ازدست می دیم که همیشه کنارمون بوده وگاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزششو ندارن وبودونبودشون توزندگی به چشم نمیان . وچه خوب بودکه قبل از نابودشدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم که داریم چیاروازدست می دیم و چه چیزایی را بدست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالاد به صورت pdf کامل از لیلی فلاح

    خلاصه رمان :     افرا یکی از خوشگل ترین دخترای دانشگاهه یکی از پسرای تازه وارد میخواد بهش نزدیک. بشه. طرهان دشمنه افراست که وقتی موضوع رو میفهمه با پسره دعوا میگیره و حسابی کتکش میزنه. افرا گیجه که میون این دو دلبر کدوم ور؟ در آخر با مرگ…   این رمان فصل دوم داره🤌🏻   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی

  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان خواهرش نقش پزشکی رو بازی کنه که از خارج از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اسمارتیز

    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی که دنیز بچه ها سر باباشون میارن که نگم …

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

26 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سایه سیاه🖤
سایه سیاه🖤
8 ماه قبل

وای این چه جور پارت گذاشتنه

آنه شرلی
آنه شرلی
1 سال قبل

خدایییییی ما خوریم این رمان می‌خونیم

black girl
black girl
1 سال قبل

خاک تو سر ارسلانننن
خاک تو سر جمیله
خاک تو سر علیرضا
خاک تو سر داراب
خاک تو سر حاج ملک شاهان و فرهمند
و از همه مهم تر … خاااااک تو سرت نویسنده دو زاری آشغال تو سه تا رمانت اندازه دویست تا زمان منو حرص دادی پدرسگ دیگه نمیکشم سنگ قبر تو بشورم الهی نکبت
تو ماتیک مارو ساییدی تو این ساییدی خدا لعنتت کنه

دیانا
دیانا
پاسخ به  black girl
1 سال قبل

نفس عمیق بکش بعد تا ۱۰ بشمار تا آرام شی عزیزم انقدر این رمان ارزش نداره

دوزپسرارس
دوزپسرارس
1 سال قبل

پر محتوا.. پارتا مزخرف شدن.

دوزپسرارس
دوزپسرارس
1 سال قبل

الان.. قصدت از اینکارا چیه مستر آلپ ارسلان؟؟!

هستی
هستی
1 سال قبل

خدا لعنتت کنه ارسلانننننننننننن

تیک‌تاک
تیک‌تاک
1 سال قبل

خیلی دیگه نویسنده دیگه اغراق میکنه
پسر تا این حد لاشی آخه….😐🙄💔تو کشور غریبه دختر بیچاره 😐💔

شکرخدا رمانه اگه واقعی بود من از این حجم بدبختی این دختر اعتصاب دشوری میکردم😂😁🙂

😂sober
😂sober
پاسخ به  تیک‌تاک
1 سال قبل

ای بابا این که خوبه پسرا بیشتر از اونچه که فکر کنی و به مغزت خطور کنه لاشی هستن فرا تر از تصورت!
و ای کاش این مدل پسرای لاشی با دخترای هرزه برن تو رابطه تا همه راحت بشن به خدا 😑ولی متاسفانه برعکسه آدم خوب گیر آدم عوضی می افته

علیرضا رفیق ارسلان
علیرضا رفیق ارسلان
1 سال قبل

کاش تو این پارت یه سریا کامنت نزارن چقدر کم، نویسنده نمیاد پارتای vip رو همشو یکجا رایگان بزاره برای این همه دنبال کننده که!

هیچی
هیچی
پاسخ به  علیرضا رفیق ارسلان
1 سال قبل

علی تو چرا انقد سنگ نویسنده رو به سینه میزنی 😐
نکنه خودت نویسنده ای 😱
یا فک و فامیلشی😂

علیرضا رفیق ارسلان
علیرضا رفیق ارسلان
پاسخ به  هیچی
1 سال قبل

نه بخدا😂😂آخه یکم فکر کنید منطقی میگم الان نویسنده کلی از پارتای vip رو داره رایگان براتون میزاره چندان عقب نیستید و خب این کارش خوبه بیاید منطقی فکر کنیم

هیچی
هیچی
پاسخ به  علیرضا رفیق ارسلان
1 سال قبل

باشه ولی نویسنده نمیزاره که
اون کانال فیکه میزاره مگه نه 🤡

علیرضا رفیق ارسلان
علیرضا رفیق ارسلان
پاسخ به  هیچی
1 سال قبل

این کانال فیکه قبلا دوتا ادمین داشت محمد و گلی، که اونارو نویسنده وقتی شکایت کرد برکنار شدن الان خوده نویسنده اداره میکنه

هعی
هعی
1 سال قبل

ولی قبلا بهتر بود🥲🤌
هعی اصن یاد دورانی که با هومن بود افتادم 🤌
از مدرسه جیم میزد 🤌
ارسلان سر اینکه فروشنده با دلارای مثه فقیر ها رفتار کرد دعوا کرد 🤌
ازدواجشون تو کلانتری🤌
رفتن تو همون محل کار ددی ارسلان 🤌
ارسلان اومد جلو مدرسه دلارای گفت من شوهرشم🤌
ارسلان زیرپایی داد به داراب کلش خورد به میز🤌
ریدن ارسلان به عروسی دلارای و هومن🤌
چقدر اتفاق افتاده بود حالا نصفش یادم نیس🥲🤌

دو دو چار
دو دو چار
پاسخ به  هعی
1 سال قبل

همینا هم خوب یادته من هیچ یادم نمیان
فک کنم اینارو دو سه سال پیش خوندم

😂sober
😂sober
1 سال قبل

چه وزه ای ام هست بین هر خط چهار تا خط فاصله میندازه که زیاد به نظر بیاد 😑😑

لیلا
لیلا
1 سال قبل

حالم داره از ارسلان بهم میخوره

لی لی
لی لی
1 سال قبل

خیلی داره کش پیدا میکنه از طرفیم کم بودن پارت و فاصله ای میفته باعث میشه جذابیت داستان از بین بره هرچند نویسنده قلم زیبایی داشته باشه

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

خدایی ما رو مسخره کردین با این پارتا😬😬😬
به شعور مخاطب توهین میکنین

....
....
پاسخ به  خواننده رمان
1 سال قبل

پارتا کلا هر کدوم ی جمله از دلارای و دوتا جمله از ارسلانه
یه دیالوگم اون وسط یا علیرضا میگه یا جمیله

نوا
نوا
1 سال قبل

مگه آدم مرض داره این رمان بخونه من ک دیگه نمیخونمش مسخره

Fateme
Fateme
1 سال قبل

چرا انقدر کممم؟/:

ساناز
ساناز
1 سال قبل

خیلی دیگ داره کشش میده رمانو
سیصدتا پارت گذشته کی دیگه ارسلان خوب میشه با دلی پس

شمیم
شمیم
1 سال قبل

عجب👀 👀

ناشناس
ناشناس
1 سال قبل

خیلی کوتاه و مسخره 😐

دسته‌ها
26
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x