نگاهش را دزدید :
_ آره ، قرص میخورم
ارسلان اما مشکوک نگاهش کرد
پسریچه که نبود
دخترک را در همین چند روز خوب شناخته بود!
دروغ که میگفت اینطور سرخ میشد و نگاه میدزدید
با این همه هرگز احتمال نمیداد دخترک دل و جرات انجام چنین کاری را داشته باشد!
_ خلوت شم میبرمت دکترزنان
دلارای وارفته سر تکان داد :
_ دکتر زنان چرا؟!
_ هم چکت کنه هم آمپول بزنی
رنگ دلارای سفید شد :
_ چ .. چرا؟
ارسلان عصبی شد :
_ چهقدر سوال میپرسی دلی! به قرصا اعتباری نیست دکتر چک کنه خیالم راحت تره تموم؟
منتظر نماند دلارای حرفی بزند
دستش را به دکمه های پیراهن خودش رساند و مشغول درآوردن لباس هایش شد
دلارای بغض کرده زمزمه کرد :
_ اینقدر میترسی از من بچه داشته باشی؟!
چشمان ارسلان گشاد شد و ابروهایش بالا پرید
ناخواسته پقی زیر خنده زد و دستی به چانهاش کشید :
_ بچه؟!
دلارای شانه بالا انداخت و ارسلان دوباره خندید :
_ بچه!
دلارای اینبار آرام زمزمه کرد :
_ آره … بچه ی من و تو
ارسلان دوباره خندید و زیرلب زمزمه کرد :
_ برای همین میگم زیر بیست و دو ، بیست و چهار نه!
دلارای با قهر رو برگرداند و ارسلان پیراهنش را روی تخت انداخت :
_ تو هنوز خودت بچه ای بچه جون
دلارای نگاهش کرد :
_ واسه همین بچه نمیخوای؟!
ارسلان دست هایش را دو سمت دلارای گذاشت و از بالا نگاهش کرد :
_ به این دلیل تو نباید بچه بخوای نه من
دلارای حرفی نزد
ارسلان ادامه داد :
_ من از زن شرعی و قانونیمم بچه نمیخوام چه برسه از دوست دخترم!
دلارای احساس کرد قلبش از حرکت افتاد :
_ ز…. زن داری؟
ارسلان دوباره خندید
دخترک درست و حسابی تختش را گرم نمیکرد اما سرگرمش میکرد
_ آره سه تا!
دلارای زمزمه کرد :
_ دروغ میگی؟
ارسلان دوباره خندید :
_ آره
دلارای پشت چشم نازک کرد :
_ خوش خنده شدی!
ارسلان انگشتش را روی بینی اش کوبید :
_ خوب دلقک بازی در میاری
دلارای دستش را بلند کرد و گردن ارسلان را عقب هل داد :
_ بیادب! منو بگو خواستم سوپرایزت کنم
صدای زنگ خانه در فضا پیچید
دلارای ملافه روی مبل را روی بالا تنه اش کشید و ترسیده گفت :
_ حتما دوباره مامانته
ارسلان از روی مبل بلند شد و بدون اینکه پیراهنش را بپوشد سمت در رفت :
_ مروارید هر روز نمیاد اینجا!
دلارای به حرفش توجهی نکرد
با عجله لباس را از تنش درآورد و پیراهن مردانه آلپارسلان که روی زمین بود را تنش کرد
نمیدانست لباس های خودش کجاست و وقت گشتن هم نداشت
نگاه پر حسرتی به لباس عربی انداخت و عصبی پوف کشید :
_ حالا اینو چیکارش کنم؟
صدای باز شدن در که آمد روی پنجه هایش سمت راهرو راه افتاد و پشت دیوار قایم شد
برای لحظه ای چهره مرد پشت در را دید
نماینده برج بود!
حس بدی به او داشت
گوش هایش را تیز کرد تا شاید صحبت هایشان را بشنود
جمله ی آلپارسلان را تشخیص داد :
_ یعنی چی؟ دوربینای آسانسورو چک میکنی؟!
لبش را گزید و دستش را روی قلبش گذاشت
از کدام آسانسور حرف میزد؟!
دست هایش ناخواسته مشت شد و با استرس پارچه پیراهن مردانه را میان انگشتانش فشرد
چرا تا به حال به این موضوع فکر نکرده بود؟!
آسانسور ها دوربین داشتند!
با دقت تر گوش داد تا شاید چیزی دستگیرش شود اما مرد با خونسردی آرام صحبت میکرد
بالاخره صدای بلند و عصبی آلپارسلان را واضح شنید :
_ چی زر زر میکنی مردک؟ از جونت سیر شدی؟
نفهمید مرد چه جوابی داد تنها متوجه صدای کوبیده شدن چیزی به در شد و بعد فریاد آلپارسلان دیوار ها را لرزاند :
_ دِ تو گه خوردی که از کسی که میاد تو خونه من فیلم بگیری که حالا از پخش شدنش زر بزنی
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
چرا انقدر کم
چرا انقدر کم میزاریییییی
خیلی قشنگه ولی ای کاش زیاد باشه
اره خدایی خیلی کمه
بچها دوست دارین دو سه روز یه بار بزارم که زیاد شه ؟؟؟؟
وای نه فاطمه تو رو خدا😬💔این تنها رمانیه که هر روز میزاری و ما یکم سرگرم میشیم اگر چه کمه…..
لطفا پارتاش رو بیشتر کن به نویسنده بگو پارت بیشتر بده چون خواننده ها تقاضای پارت بیشتر دارن فک کنم باهاش در ارتباط باشی چون تو پارت هارو میزاری هر روز درسته؟!!!
نه توروخدا هروز باشه بهتره
من حاضرم هفته ای یه بار بخونمش ولی زیاد باشه
ای خدا ولی من حاضر نیستم میمیرم از کنجکاوی همون روزی یک پارت اما کم خوبه آهان راستی افگار رو هم بخونید خیلی عالی و قشنگه
ای خدا ولی من حاضر نیستم میمیرم از کنجکاوی همون روزی یک پارت اما کم خوبه آهان راستی افگار رو هم بخونید خیلی عالی و قشنگه
نهههههههههه
نگو جون این ارسلان بیشعور
😑😐
نه توروخدا نمیخاد همین گوش خوبه ولی اگه بشه دوروز سه روز بده
چرا انقدر کممممم بیشترش کنینننننن😩
نه توروخدا هروز باشه بهتره
چرا انقدر کم؟؟ خیلی کمه یک دقیقه هم زبان نبرد لطفا لطفا بیشترش کن پارت هارو خیلی خیلی کم بود
چرا انقدر کم؟؟ خیلی کمه یک دقیقه هم زبان نبرد لطفا لطفا بیشترش کن پارت هارو
اولین بدبختی دلارای اگ فیلما پخش شن که هیچییییییییی….
هرچند فکر نکنم پخش شه
چرا انقدر کممممم بیشترش کنینننننن😩
خیلی کم بود لطفا بیشتر بزار
خیلی کم بود
چرا انقدر کم میزاریییییی
یعنی واقعا این یه پارت بود یا یه بند؟
چرا انقدر کم دو دقیقه هم خواندنش طول نکشید 😶
واقعا فکر میکنید با کمتر گذاشتن پارت ها جذاب تره!؟
همین؟