رمان دونی

رمان دل زده پارت 2

شب بود ، روی تخت نشسته بود که ناگاه موبایلش زنگ خورد

با عجله گوشی را از کیف بیرون آورده ، با دیدن نام مادرش بی اراده بغض در گلویش نشست

از جا برخاست ، با دستایی لرزان دکمه ی سبز رنگ را فشرد

سعی می کرد صدایش نلرزد : جا … جانم مامان

صدای مادر را شنید : سلام خوبی سمیه مامان ؟

ناخودآگاه قطره اشکی روی گونه اش سر خورد ، صورتش

قرمز شده بود ، آب دهانش را قورت داده گفت : خوبم مامان تو خوبی ؟ حالت بهتره ؟

نگران مادر بیمارش بود ، صدای مادرش آمد که گفت : من خوبم ، سمیه بهت زنگ زدم بگم شب یکم دیر تر میام عمارت شلوغه مهمون دارن نگران نشی مراقب خودت باش

چشمی لرزان نثار مادرش کرده تماس را قطع کرد ، دستانش می لرزید

گوشی را در دست گرفته به قیافه ی اخمو و کلافه ی او نگریست

صدای مردک را شنید که گفت : بخواب لباساتو در بیار !

اولین بارش نبود ، اما بغض داشت چون همیشه ، مثل همه ی وقت هایی که در آغوش نامحرمان میخفت

لباس هایش را آرام از تن بیرون کرد تا زمانی که در جلوی دیده ی مردک ل*خ*ت شد

نگاه پر لذت مردک کثیف روی اندام ظریفش چرخیده

دکمه های پیراهنش را باز کرده آن را از تن در آورد

وحشیانه سمت سمیه هجوم برده او را روی تخت پرتاب کرد

روی سمیه خیمه زده با لذت مشغول بوسیدن و گاز گرفتن گردنش شد

اشک های سمیه طغیان می کردند و مردک حواسش تنها به رفع ارضای خود بود

بعد از ساعتی رابطه ی خشن و وحشیانه زیر کمرش به شدت درد می کرد ، با اینکه بار ها این درد را تجربه کرده بود اما تا حالا انقد اذیت نشده بود

آرام از جا برخاست ، لباس هایش را با درد و صورتی خیس از اشک به تن کرده کیفش را به دست گرفت

همانطور ایستاده به انتظار مردک ماند ، اندکی بعد مرد به اتاق آمده پاکتی به دست سمیه داد

سمیه پاکت را در دست گرفته آن را باز کرد ، پول ها را شمرد همه صد هزاری بودند و این پولدار ها چه خوب برای تفریح خود هزینه می کردند

صدای چندش مرد را شنید : کافی بود ؟

با بغض و چشمانی قرمز رنگ سر تکان داد ، صدای منحوس مرد را شنید : بیشتر بیا خیلی باهات حال کردم

اب دهانش را به زور قورت داده از خانه خارج شد ، دم در تاکسی به انتظارش ایستاده بود

نگاهی به پاکت انداخته لبخندی تلخ روی لبش نشست با این مبلغ می توانست دارو های گران قیمت مادرش را بخرد ….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان افگار pdf از ف میری

  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و تئاتر کشانده است، با دختری به نام الآی آشنا می‌شود؛

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج اجباری

  دانلود رمان ازدواج اجباری   خلاصه : بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده… پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی

            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی میشه؟ اگه یه دختر هر چند ناخواسته تو کارش سرک

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دنیای بعد از تو
دانلود رمان دنیای بعد از تو به صورت pdf کامل از مریم بوذری

    خلاصه رمان دنیای بعد از تو :   _سوگل …پیس  …پیس …سوگل برگشت و  نگاه غرانش رو بهم دوخت از رو نرفتم : _سوال ۳ اخمهای درهمش نشون می داد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست … مثل همیشه گدا بود …خاک تو سر خرخونش …. پشت چشم نازک شده اش زیاد دلم شد و زیر لب غریدم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو همیشه بودی pdf از رؤیا قاسمی

  خلاصه رمان :     مادر محیا، بعد از مرگ همسرش بخاطر وصیت او با برادرشوهرش ازدواج می کند؛ برادرشوهری که همسر و سه پسر بزرگتر از محیا دارد. همسرش طاقت نمی آورد و از او جدا می شود و به خارج میرود ولی پسرعموها همه جوره حامی محیا و مادرش هستند. بعد از اینکه عموی محیا فوت کرد،

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

24 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
2 سال قبل

خیلی خوب بود رمان قشنگی فقط امیدوارم پارتا طولانی تر بشه 😊

Hassti
Hassti
2 سال قبل

رمانت خیلی احساسی بود 😥😥
در عین حال جذاب هم بود ❤

ادا
ادا
2 سال قبل

رمانت قشنگه ولی خیلی ادبیاتی صحبت میکنن و اینکه بیشتر از پسره بگو چون اینم یه خورده شبیه به رمان ناسپاسه

ثنا
ثنا
2 سال قبل

خاک بر سر ملکتی که دخترانش مجبور به تن فروشی برای کمک هزینه زندگی هستند ، خاک بر سر ان بی ناموسی که نمی دانند چه رنج عظیمی است تن فروشی ، برای امرار معاش

Sana
Sana
پاسخ به  ثنا
2 سال قبل

من توام یا تو منی😦😂

ثنا
ثنا
پاسخ به  Sana
2 سال قبل

😂😂😂😂نمی دونم شاید همزاد همیم

......
......
پاسخ به  ثنا
2 سال قبل

👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌

Mmmm
پاسخ به  ثنا
2 سال قبل

👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👌🏻👌🏻

ساسی
ساسی
2 سال قبل

ایول خیلی خوبه 👀

گز پسته ای
گز پسته ای
2 سال قبل

اشکم در اومد😢😭

Mmmm
2 سال قبل

وا 😳

مری
مری
2 سال قبل

عالی فقط اگه میشه کتابی ننویس
وگرنه رمان ات فوق العاده اس

سپیده
سپیده
2 سال قبل

با اینکه کم بود ولی معلومه ک رمان خوبیه مرسی♥

parya
parya
2 سال قبل

عزیزم میشه لطفاً پارت های طولانی ترس بزاری
پارت هات خیلی کم هستن ولی داستان خفنی هستش🔥

دسته‌ها
24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x