رمان سکوت تلخ پارت 18

4.3
(157)

 

 

 

 

او به تایید سرتکان داد و زیر لب خوبه ای زمزمه کرد …

 

– چجوری حاضر شدی پیشنهاد هاکان رو قبول کنی

 

نگاهش به سمت سارا چرخید

 

لبخندی زد

 

– من پیشنهاد هاکان رو قبول نکردم..

 

جا خوردن سارا را متوجه شد و با مکث ادامه داد

 

– فقط دارم سعی میکنم با خواسته اجباری پدربزرگم کنار بیام …

 

اصلا دلش نمیخواست این دختر خیال کند او بخاطر صحبت های هاکان راضی به این ازدواج شده است ..

 

هر چند که هاکان سکوت کرده بود و چیزی نمیگفت اما سارا دست بردار نبود

 

برای همین آمده بود اینجا

 

که خیال خود را راحت کند

 

– میدونی که این ازدواج واقعی نیست و تو هیچ جایی تو زندگی هاکان نداری؟

 

لبخندش اینبار از سر تمسخر بود

 

این دختر چه فکری با خود کرده بود؟

 

– من هیچ علاقه ای به دوست پسرت ، نامزدت ، عشقت نمیدونم هر چیزی که صداش میکنی ندارم عزیزم ، بیخودی خودتو نگران نکن …

 

#پارت_شصت‌وهشت

 

هاکان خنده اش گرفته بود

از حالت تدافعی او و آن طرز نگاهش به سارا …

 

باید چیزی میگفت اما ترجیح میداد سکوت کند و آن دو خود با هم صحبت کنند …

 

همین حالا هم به زور غرغرهای سارا آمده بود

 

اصلا نمیخواست چنین ملاقاتی ترتیب دهد

 

اما اصرار و گریه های سارا آنقدر زیاد بود که رضایت داده بود

 

سعی کرده بود حال سارا را درک کند و به او حق دهد ..

 

از طرفی هم دوست نداشت مانلی تحت فشار سوال های مسخره سارا قرار بگیرد .

 

هر چند که اینجا آمدنشان بخاطر همین بود که خیال سارا راحت شود اما این طرز حرف زدن او را هم دوست نداشت

 

قبل از آمدنشان هزاربار به او گوشزد کرده بود که در برخورد با آن دختر جبهه نگیرد و درست رفتار کند.

 

-توام اگه جای من بودی شرایطم رو درک میکردی مگه نه؟

 

این سوال سارا بود

 

زل زده بود به چشمان مانلی و پرسیده بود.

 

مانلی اما نمیتوانست سارا را درک کند

 

یعنی اگر در شرایط او بود هرگز حاضر نمیشد یک گوشه بنشیند و منتظر ازدواج نمایشی پارتنرش با یکی دیگر باشد …

 

#پارت_شصت‌ونه

 

صحبت با سارا آنطور که خیال میکرد نبود

 

هر چند روند بدی نداشت اما حس خوبی از او نگرفته بود

 

فکر میکرد با دیدن آن دختر حداقل از جانب او دیگر با استرس و تشنجی روبرو نخواهد بود اما حالا انگار سارا هم طلب کارش بود .

 

دوست داشت به هاکان بگوید همه چیز را بهم بزنند اما وقتی یه پدربزرگش و واکنشی که میتوانست داشته باشد فکر میکرد پشیمان میشد..

 

سارا نگران این بود زیر یک سقف رفتن مانلی و هاکان منجر به یک علاقه شود..

 

محال ممکن بود …

 

مانلی جزو سلایق هاکان نبود

 

هر چند که آن مرد امروز با دیدن مانلی و آن فرفری های مشکی که روی صورتش خودنمایی میکرد به این باور رسیده بود که واقعا موی فر هم جذابیت خودش را دارد!

 

تا به الان موی فر را به چشم موی وز میدید حالا اما نه …

 

گذر زمان به سرعت بود با وجود همه چیز

 

بالاخره روزی که باید رسید

 

عقد و ازدواج دو نفری که هیچ علاقه ای به هم نداشتند

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 157

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری

دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری 3.8 (6)

بدون دیدگاه
    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت…
Screenshot 20220919 211339 scaled

دانلود رمان شاپرک تنها 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته…
IMG 20240402 203051 577

دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند 4.8 (12)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه…
دانلود رمان سودا

دانلود رمان سودا به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی 4.1 (53)

بدون دیدگاه
  ♥️خلاصه رمان: دختری به اسم سودا که عاشق رادمان هم دانشگاهیش میشه اما وقتی با خواهرش آشناش میکنه عاشق هم میشن و رادمان با خواهر سودا ازدواج میکنه سودا برای فراموش کردم رادمان به خارج از کشور میره تا ادامه تحصیل بده و بعد چهارسال برمیگرده اما میبینه هنوزم…
InShot ۲۰۲۳۰۲۲۷ ۱۰۵۶۲۹۵۹۵

دانلود رمان افسون سردار pdf از مهری هاشمی 2 (1)

2 دیدگاه
خلاصه رمان :     خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری می‌ره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز می‌شه و زندگیش به کل…
IMG 20240711 140104 027

دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد ) 4.3 (4)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر…
images 1

رمان هیچکی مثل تو نبود 2.5 (4)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و…
Screenshot ۲۰۲۳۰۱۲۳ ۲۲۵۴۴۵

دانلود رمان خدا نگهدارم نیست 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت…
1

رمان عصیانگر 2 (2)

4 دیدگاه
  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ…
photo 2017 04 20 14 37 49 330x205 1

رمان ماه مه آلود جلد دوم 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شیما
شیما
4 ماه قبل

استارت عاشق شدن هاکان

نام نامدار
نام نامدار
4 ماه قبل

به نظرم داستان اینطوری میشه که سارا در طی زندگی که هاکان با مانلی داره این قدر غر میزنه و بهونه میگیره که به مرور هاکان ازش دلزده میشه و در مقابل مانلی با صبر و اخلاق خوبش اونو سمت خودش میکشه حالا ببینیم چطور پیش میره

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x