رمان سکوت تلخ پارت 21

4.5
(179)

 

 

 

نگاه برمیدارد

 

چه زود هم رسیده بود

 

چطور توانسته بود دل از قناری‌اش بکند؟

 

نفس عمیقی میکشد

 

مشکلی با سارا نداشت

 

تنها از آن دختر و رفتارهایش بدش می آمد

 

اگر با او برخوردی نداشت شاید از حرکت هاکان این چنین به او برنمی خورد..

 

البته که هاکان حق نداشت سرکارش بگذارد اما به طور کل دلیل اصلی تمام این حرص و عصبانیتش سارا بود..

 

همون روز در کافه باید سر و ته آن دختر با آن طرز نگاه های مسخره اش را یکی میکرد

 

حالش از سارا بهم میخورد

 

نمی فهمید هاکان چطور از شخصیت او خوشش آمده است؟

 

طوری همه را از بالا نگاه میکرد که انگار مادرش حین زایمان در ارتفاع به سر میبرده است ..

 

اخر دلیل دیگری برای آن همه تکبر پیدا نمیکرد

 

تمام آن هم فیس و افاده بخاطر داشتن هاکان بود؟

 

چه داشت مگر آن مرد؟

 

خوش قد و بالا بود میدانست

 

تحصیلات داشت میدانست

 

آدم حسابی بود میدانست

 

اما ..

 

جوابی برای امایش نبود

 

مهم این بود که او دوستش نداشت

 

#پارت_هفتادوهفت

 

از خانه که فاصله میگیرند تلفنش را روشن میکند

 

نمیتوانست مدتی طولانی خاموشش بگذارد

 

هاکان هم که زنگ نمیزد

 

میرزا هنوز با او کار داشت

 

جاوید تماس میگرفت تا بپرسد هنوز هم نمیخواهد فکر کند؟

 

پشیمان نشده است؟

 

خواهر هاکان ، سوفی زنگ میزد تا مطمئن شود سر ساعت به آرایشگاه رسیده است

 

طلای قشنگش دل نگران میشد که‌ چرا خاموش است.

 

به محض روشن شدن گوشی اش نام هاکان روی صفحه می افتد

 

دستی به چند تار موی بیرون آمده از شالش میکشد و آن ها را پشت گوش هل میدهد

 

قرار نبود این بار هم جواب ندهد

 

آیکون سبز رنگ را لمس میکند

 

و به محض آنکه گوشی را دم گوش میگذارد صدای خشمگین و دو رگه شده از عصبانیت مرد پشت خط را میشنود

 

– تو زبون آدمیزاد نمیفهمی؟

 

#پارت_هفتادوهشت

 

گوشی را میان دست می فشارد و هاکان می غرد

 

– مگه بهت نگفتم صبر کن میام دنبالت؟ پا شدی کدوم گوری رفتی؟

 

– درست صحبت کن

 

صدای بالا رفته اش لرز داشت

 

گریه اش گرفته بود اما کنترلش میکرد

 

سالها تمرین کرده بود که در این مواقع جای آنکه اشکش دربیاید حرفش را بزند

 

– گفتی نمیتونی بیای با آژانس دارم میرم ، دلیلی واسه عصبانیتت نمی بینم وقتی اونی که سر حرفش نمونده تو بودی …

 

نفس های تند و سنگین مرد را از پشت خط شنید

 

– حق نداری سر من داد بزنی ، وقتی نمیتونی از پس کاری بربیای قول و قرار نذار ، من مسخره دست تو نیستم هاکان …

 

لبهایش را بهم فشرد

 

چندثانیه میانشان در سکوت گذشت و سپس این هاکان بود که پرسید

 

-کجایی؟

 

– تو راهم …

 

– بگو بزنه کنار میام دنبالت

 

– نمیخوام ، تا اینجا با هر چی اومدم بقیه اشم با همون میرم ، فعلا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 179

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230127 013928 0412

دانلود رمان خطاکار 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۲۰۰۵۳۸۹

دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد 0 (0)

12 دیدگاه
  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش…
رمان هم قبیله

دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند 4.2 (6)

1 دیدگاه
      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و…
1

رمان عصیانگر 2 (2)

4 دیدگاه
  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ…
Screenshot 20220919 211339 scaled

دانلود رمان شاپرک تنها 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته…
IMG 20240525 135305 737

دانلود رمان ارباب زاده به صورت pdf کامل از الهام فعله گری 3.5 (6)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت:…
IMG 20230123 235130 203

دانلود رمان آغوش آتش جلد دوم 4 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         آهیر با سن کَمِش بزرگه محله است.. در شب عروسیش، عروسش مرجان رو میدزدن و توی پارک روبروی خونه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش.. آهیر توی محل میمونه تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل اونو پیدا کنه.. آهیر که یه…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۰ ۲۳۴۷۵۳۰۵۶

دانلود رمان لانه ویرانی جلد اول pdf از بهار گل 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     25 سالم بود که زندگیم دست خوش تغییرات شد. تغییراتی که شاید اول با اومدن اسم تو شروع شد؛ ولی آخرش به اسم تو ختم شد… و من نمی‌دونستم بازی روزگار چه‌قدر ناعادلانه عمل می‌کنه. اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی…
InShot ۲۰۲۳۰۲۲۷ ۱۰۵۶۲۹۵۹۵

دانلود رمان افسون سردار pdf از مهری هاشمی 2 (1)

2 دیدگاه
خلاصه رمان :     خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری می‌ره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز می‌شه و زندگیش به کل…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.8 (12)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
4 ماه قبل

این رمان امروز پارت نداره؟؟

نام نامدار
نام نامدار
4 ماه قبل

خیلی خوبه که مانلی بتونه شخصیتش رو حفظ کنه و کم نیاره و به شان خودش ارزش قائل هست

اشک
اشک
4 ماه قبل

افریننن مانللییی

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x