رمان سکوت تلخ پارت 28

4.4
(189)

 

 

 

 

رو برمیگردانم

 

نمیخواستم لبخندم را ببیند و پررو شود

 

مردک خجالت هم نمی‌کشید

 

میخواست از خودگذشتگی نشان دهد برای من …

 

یک طرف من یک طرف سارا

 

چه کم اشتها…

 

با اینکه از آشنایی من و هاکان زیاد نمیگذشت اما

اگر کار صبحش را نادیده میگرفتم مرد خوبی بود ..

 

هم مهربان بود و هم خوش برخورد و شوخ .

هر چند که به وقتش گنداخلاق میشد اما در اوج عصبانیت و بداخلاقی اش هم احترامت را نگه میداشت

 

هیچ وقت ندیده بودم نگاهش به من از بالا به پایین باشد .

 

دقیقا نقطه مقابلی بود در برابر کیارش که خیال میکرد از دماغ فیل افتاده است …

 

آن روزها طوری رفتار میکرد که انگار که من کل عمرم هلاک اوی عوضی و کثیف مانده ام.‌..

 

– رفتی تو قیافه؟

 

با صدای هاکان سر برمیگردانم …

 

چانه بالا می اندازم و می گویم

 

– گشنمه

 

میخواهد حرفی بزند که کیارش را می بینم که دارد به سمتمان می آید

 

#پارت_صدویک

 

تند نگاه برمیدارم ، انگار که اصلا ندیدمش ..

 

داشت می آمد به سمت ما که چه غلطی کند؟

 

نمیفهمم هاکان چه در جوابم می گوید ، اما بعد از آن متوجه تماس تلفن همراهش و نام سارا میشوم .

 

میخواهد از جا بلند شود که بازویش را میگیرم

 

– میشه بمونی…

 

چشم می چرخاند سمتم

 

اخم میکند ‌

 

اخمی که در تضاد چهره اش در ثانیه های پیش است

 

– چون باهات شوخی کردم داری چراغ میدی؟

 

از واکنشش مات میمانم

 

دستم را پس میکشم و او هم بی حرف دیگری برمی خیزد و فاصله میگیرد

 

حرصم گرفته بود

 

تمام تنم گر گرفته بود

 

من میخواستم در حضور کیارش کنارم باشد و او پیش خود فکری دیگر کرده بود…

 

ناخن هایم را کف دست می فشارم ، از روی صندلی بلند میشوم ..

 

جام قرار گرفته روی میز را برمیدارم

 

یک نگاه به جمعیتی که آن وسط روی پا بند نبودند می اندازم و قلپی از جام دستم را می نوشم ..

 

زهر بود جای آب ..

 

چهره ام کمی درهم فرو می رود و کیارش است که کنارم قرار میگیرد

 

– به نظر نمیاد راضی باشی

 

#پارت_صدودو

 

از گوشه چشم نگاهی به سمتش می اندازم

 

با آن لبخند جا خوش کرده گوشه لبش داشت حالم را بهم میزد

 

– هنوزم نمیتونم باور کنم انقدر احمق باشی که بخوای بخاطر بهم خوردن نامزدیمون سر زندگی خودت قمار کنی …

 

انگشتان دستم لبه میز فشرده میشود

 

هاکان را برای همین میخواستم

 

که کنارم باشد

 

تا دهان کیارش به گزافه باز نشود

 

چه پیش خود خیال کرد که آنطور جبهه گرفت

 

فکر کرد عاشقش شده ام؟ یا قصد تصرف جایگاه سارا جانش را دارم؟

 

– اونم با آدمی که شک ندارم سر ماه نشده فیشتو میکشه برمیگردونه بیخ ریش حاج میرزا …

 

قلپی دیگر از جام میان دستم می نوشم

 

رو برمیگردانم سمت او و میپرسم

 

– تو لازم نیست نگران زندگی من باشی پسر خاله …مطمئن باش من حماقتی که یکبار با انتخاب یکی مثل تو داشتم رو تکرار نمیکنم….هاکان..

 

هنوز ادامه حرف از دهانم بیرون نیامده است که دستی مردانه از‌ پشت دور کمرم میپیچد و تنم را میان آغوش خود میکشد..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 189

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230123 230118 380

دانلود رمان خاطره سازی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         جانان دختریِ که رابطه خوبی با خواهر وبرادر ناتنی اش نداره و همش درگیر مشکلات اوناس,روزی که با خواهرناتنی اش آذر به مسابقه رالی غیرقانونی میره بعد سالها با امید(نامزدِ سابقِ دوستش) رودررو میشه ,امید بخاطر گذشته اش( پدر جانان باعث ریختن…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۲۳۵۴۱۴۵۲۰

دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی 5 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و…
IMG 20240717 155824 919 scaled

دانلود رمان ریسک به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان: نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۷ ۱۰۲۷۲۵۰۲۱

دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور 5 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این…
رمان اوج لذت

دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی 4 (38)

بدون دیدگاه
  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته…
رمان ماهرخ

دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام 4.2 (17)

2 دیدگاه
  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…!…
567567

دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۸ ۱۱۲۶۴۰۲۰۲

دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز 3 (1)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر…
IMG 20230123 230225 295

دانلود رمان جنون آغوشت 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…  

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شيوا وفا
شيوا وفا
4 ماه قبل

سلام سال نو مبارک
قبل از اشتراکی شدن سایت رمان‌های سال بد،فئودال،رزهای وحشی و آس کور و آووکادو مرتب و در زمان مشخص بارگزاری می شد ولی الان مدتیه هیچ نظم و ترتیب مشخصی ندادن خواهشا رسیدگی کنید

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  شيوا وفا
4 ماه قبل

سلام همچنین♥
رمان رزهای وحشی و فئودال ک فک کنم هفته ای یه پارته بقیه رو در جریان نیستم

سارا
سارا
پاسخ به  شيوا وفا
4 ماه قبل

من که هنوز موفق به اشتراک نشدم دائم میزنه انقضامشکل دارید طوری که دیگه بیخیال اشتراک گرفتن شدم ،لعنت بهشون با این اشتراک گذاشتنشون خسیسا

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  سارا
4 ماه قبل

من خودم اشتراک نخریدم و نمیدونم چطوره ولی شاید درست انجام ندادی

سارا
سارا
پاسخ به  ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
4 ماه قبل

چرا همه چی درست وچندبارامتحان کردم همینطور دیگه بیخیال شدم

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  سارا
4 ماه قبل

تا الان برا دیگران توی خرید اشتراک مشکلی نبوده برا همین فک کردم شاید درست مشخصات رو وارد نکردین

شيوا
شيوا
پاسخ به  سارا
4 ماه قبل

نه اشتراك كه راحت انجام می شد مشكل اينه كه از زمان اعمال اشتراك نظم در پارت گزاری رمانها بهم ريخته

سارا
سارا
پاسخ به  شيوا
4 ماه قبل

خوب عزیزم ذات بدشون هست دیگه وخساست بیش ازحد

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
پاسخ به  سارا
4 ماه قبل

اگ پارت باشه خب حتما میزارن دیگ
ادمین ها و مدیر ک خودشون رمان ها رو نمی نویسن ک
نویسنده پارت نمیده تا مدیر و ادمین بزارن

سارا
سارا
پاسخ به  شيوا
4 ماه قبل

والبته حتما”شانس آوردی برا اشتراک من که نتونستم اشتراک بگیرم

سارا
سارا
4 ماه قبل

چرا دخترا تو رمانا انقدراحمق وازخودگذشتن مثل مانلی وبقیه

اشک
اشک
4 ماه قبل

مانلی احمقه که از حرفش میخنده؟ شوخیشم جالب نیست ی شب با سارا ی شب با مانلی حتی اگه علاقه نداشته باشن به هم. بعدشم هاکان کجاش خوبه؟ همین الان مانلیو سکه ی پول کرد. بعدم مانلی میگه از بالا منو نمیبینه خب احمق از بالا داره میبینتت که هی فکر میکنه عاشقش شدی و بهت متلک میندازه . وقتی هاکان به مانلی میگه به سارا حسودی میکنی ینی چی؟ ینی منظورش اینه سارا از تو بهتره که تو بهش حسودی میکنی. کسایی حسودن که پایین تر بقین و هاکان اینجوری به مانلی میگه

Royal
Royal
پاسخ به  اشک
4 ماه قبل

احتمالا با لحن شوخ این حرفا رو گفته باشه که شوخی حسابش کرده

اشک
اشک
پاسخ به  Royal
4 ماه قبل

گفتم که شوخیشم قشنگ نیست حتی

دسته‌ها

14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x